برای اینکه بتوان رابطه اسلام و ناسیونالیسم(ملی گرایی) را شناخت ابتدا باید ایدئولوژی ناسیونالیسم، ویژگیهای آن و به نحوهی پدید آمدن آن اشاره کرد. در ابتدا باید گفت که کلمهی ناسیونالیسم از واژه Nation به مفهوم ملت گرفته شده است. در این ایدئولوژی افراد یک وفاداری خاص نسبت به میهن خود دارند و در واقع به طور مطلق به آن وابستگی دارند.
هر کس که در محدوده ی این ملت قرار دارد خودی و افراد خارج از آن بیگانه تلقی میشوند. در این مکتب به نژاد، قومیت، زبان تأکید فراوان میشود و در واقع این موارد از پایهها و اصول ناسیونالیسم هستند.
زمان ظهور ناسیونالیسم به افول ایدئولوژی کلیسا و مذهب کاتولیک بر میگردد. زمانی که ایدئولوژی کلیسا به خاطر تک بعدی بودن، غیر واقعگرا بودن، غیر علمی بودن و … از صحنه کنار رفت در چنین فضایی مردم دست به دامان ایدئولوژی ناسیونالیسم شدند. از جمله پیامدهای مثبت ناسیونالیسم میتوان به وحدت گرایی، هم بستگی، بیگانهستیزی اشاره کرد و از جمله پیامدهای منفی آن میتوان به استعمار و امپریالیسم، نژادپرستی و قومیتگرایی و عصبیت جاهلی، خود برتربینی و پیشداوری اشاره کرد.
نکتهی مهمی که در این جا باید به آن اشاره کرد این است که ناسیونالیسم با وطندوستی متفاوت است. وطن دوستی یک حس درونی و ذاتی است در حالیکه ناسیونالیسم یک ایدئولوژی و یک مکتب است که آن را افراد به خاطر اهداف مختلف به وجود می آورند. همان که ما بهطور طبیعی به خانواده خود عشق میورزیم همین حس نیز به طور ذاتی و طبیعی در مورد وطنمان در درونمان وجود دارد ولی ناسیونالیسم چیزی متفاوت از این است. آنچه در ایدئولوژی ناسیونالیسم مهم است این است که ناسیونالیسم سرانجام به نژادگرایی و استیلاطلبی منجر میشود و در واقع ناسیونالیسم جنبه ی تعدیل یافته ندارد.
تاریخ ورود ناسیونالیسم به جهان اسلام:
مکتب ملیگرایی یک فکر و یک مکتب وارداتی است که استثمار برای شکستن وحدت جهان اسلام آن را به مناطق اسلامی صادر کرد. و برخی از اندیشمندان غرب و خاور شناسان که همواره زمینهساز و جاده صافکن هجوم استعمار سیاسی و فرهنگی غرب در آسیا و آفریقا بودهاند و زمینهی ظهور آن را فراهم ساختند و روشنفکران وابسته به غرب پرچمدار آن گردیده و این مکتب را گسترش دادند.
وحدت جهان اسلام (به اصطلاح فرنگی «پان اسلامیسم») را دول استعماری غرب خطر بزرگی برای منافع سیاسی و اقتصادی خویش می دانستهاند. در اواخر قرن 19 تحت القائات سیدجمالالدین اسدآبادی، سلطان عبدالحمید و دیگران زمزمهی وحدت مسلمانان عالم سرگرفت و وحدت و همبستگی ترکان و عربها در امپراتوری عثمانی مانع از گسترش غرب در منطقهی حساس و استراژیکی خاورمیانه شد.
قدرتهای استعماری احساس خطر کردند و روش نوینی را به کار بردند و آن برانگیختن احساسات ملی و صادر نمودن مکتب ناسیونالیسم در میان اعراب و ترکان بود تا جلوی ایدهی پاناسلامیسم را بگیرند و امپراتوری بزرگ عثمانیها را تجزیه کنند و استعماری غرب راگسترش دهند.
در کشورهای اسلامی، ناسیونالیسم از قرن 19 ظهور کرد. اولین کشورهایی که در آن فکر ملیگرایی رخنه کرد مصر و ترکیه بود. حملهی ناپلئون به مصر نقطهی عطفی در تاریخ جهان اسلام و سرآغاز غربگرایی محسوب میشود. به احتمال زیاد فرانسویان که آشکارا با امپراتوری مسلمانان ترک در ستیز بودند و وارث تعصبات ضد اسلامی صلیبیان و شارلمان بودند، برای شکستن وحدت اسلامی و از بین بردن امپراتوری عثمانی زودتر از دیگران دست اندرکار شدند و مصریها را به قومیت «تحریص» کردند، همان کاری که نسبت به دیگران مناطق عرب انگلیسها انجام دادند.
ترکیه نیز یکی از نخستین کشورهای اسلامی بود که در آنجا مکتب ناسیونالیسم وارد شد. برنارد لیویس، خاورشناس معروف، اعتراف کرده است که سه یهودی اروپایی الهام بخش ملیگرایی ترکان بودند. نخستین کسی که شدیداً تلاش کرد احساسات ملیگرایی ترک را شعله ور سازد، آرترلملی دیوید می باشد. دیوید لئون نویسندهی یهودی فرانسوی شخص دیگری بود که در ایجاد و گسترش ملیگرایی ترکان سهم به سزایی داشت. ولی کسی که بیش از هر کس دیگری در ایجاد ناسیونالیسم ترک عرب نقش داشت خاور شناس معروف ارمینوس ومبری بود.
علمای اسلامی و ملی گرایی:
علمای اسلام و رهبران دینی، ناسیونالیست را مورد هجوم و حمله قرار دادهاند و آن را متهم ساختهاند. امام خمینی ناسیونالیسم را از شیوههایی که طراحان و نقشهکشان استعمار در راه ایجاد جدایی و تفرقه بین مسلمانان مطرح ساختهاند میدانند و باز فرمود: «اسلام با نژادگرایی جاهلی و ملی گرایی قبیلهای معارضه دارد.»
شهید مطهری نیز با تقبیح این نظریه میفرمایند: ملی گرایی تفکری است که ملل را رو در روی یکدیگر قرار میدهد، آن تفکر از اروپا وارد جهان اسلام شده است، و شاید این امر در اروپا یک امر طبیعی باشد، چون در آنجا مکتب فکری که در برگیرندهی تمام ملل باشد وجود نداشت ولی اندیشهی اسلام در مورد کل جامعهی بشریست.
علامه سید محمد طباطبایی در این باره فرمودند: «مرزهایی که مجتمع اسلامی را از یکدیگر جدا می کند، مرزهای اعتقاد نیست، اسلام به حدود جغرافیایی و ملی اعتراف ندارد … »
باید گفت اصل و اساس ناسیونالیسم نژاد، زبان، قومیت و حتی فرهنگ است و مخاطب اصلی ناسیونالیسم نه کل جامعهی بشریت بلکه فقط واحدهای ملی هستند. در مقابل مخاطب اصلی اسلام نه واحدهای ملی بلکه کل جامعه بشریت است. اسلام معتقد است ایدئولوژی ناسیونالیسم سبب تجزیهی جامعهی بشریت میشود. بر خلاف ناسیونالیسم که معتقد است نژاد، قومیت، ملیت، زبان، فرهنگ و… سبب امتیاز و برتری یک قوم نسبت به قوم دیگر میشود اسلام معتقد است ملاک و برتری یک قوم نسبت به قوم دیگر، فقط ایمان به خداوند متعال و تقواست. همان طور که گفته شد ناسیونالیسم به برتریجویی و در نهایت نابرابری منجر میشود ولی دین اسلام به طور کامل این نابرابری را نفی می کند.
در طول تاریخ اسلام این نفی نابرابری را میتوان به وضوح در حکومت 4 سال و نه ماههی حضرت علی(ع) مشاهده کرد. هم چنین در آستانهی ظهور اسلام مهمترین واحد سیاسی، اجتماعی موجود در بین اعراب قبیله بود. مردم یک وفاداری و یک همبستگی خاص نسبت به قبیلهی خود داشتند و حاضر بودند برای حفاظت از قبیلهی خود در هر شرایطی به هر عملی دست بزنند. در این قبایل رسم بر این بود که هر قبیله خود را از بقیهی قبایل برتر میدانست و هر فرد فقط به منافع قبیلهی خویش میاندیشید. گفته میشود این وابستگی به قبیله نمونهی نارس و اولیهی ناسیونالیسم امروزی است.
با ظهور اسلام، پیامبر اعلام کرد هیچ یک از این جناح بندیها و مواضع اساس و پایه ندارد. پیامبر(ص) معتقد بود که ورود اندیشههای ناسیونالیستی در بین امت اسلامی سبب بروز شکاف و اختلاف و در نهایت نابودی آن میشود. بنابراین تمام تلاش ایشان این بود که این مواضع را که در نهایت سبب نابرابری میشد از بین ببرد. پیامبر اکرم(ص) ملتهای متفاوت را در جامعهی اسلامی مجتمع ساخت مثلا بلال سیاهپوست از حبشه، سلمان از فارس، صهیب از نژاد سفید پوست روم و … . جملهی معروف پیامبر که میفرماید: «کسی که آرمان همبستگی قومی را تبلیغ کند یا در راه آن پیکار کند یا جان دهد از ما نیست.» خود مؤید نفی احساسات قومیت گرایی، نژاد گرایی، و در نهایت ناسیونالیستی است.
از طرف دیگر وقتی در آیات قرآن کریم تأمل میکنیم متوجه میشویم که خداوند همیشه مسلمانها را به عنوان یک کل در نظر گفته است و مواضع قومیتگرایی و ناسیونالیستی را نفی کرده است. خداوند وقتی مسلمانها را مورد خطاب قرار داده است هیچ وقت از عبارات یا أیها العرب و یا یا أیها القریشیون و … استفاده نکرده است و به جای آن از یا أیّها النّاس و یا أیّها الّذین أمنوا و … استفاده کرده است که خود مؤید جملات پیشین است و این که ملاک برتری عقیدهی یکتا پرستی است.
از جمله آیاتی که میتواند نشان دهد اسلام با ناسیونالیست مخالف است آیهی «کان النّاس أمة واحده» و «خلق منها زوجها و بث منها رجلا کثیرا و نساء» و آیهی «یا أیّها النّاس إنّا خلقناکم من ذکر أو انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفو إنّ اکرمکم عند الله اتقیکم» اشاره کرد. بنابراین تفاوت در انسانها برای نظم در امور و شناخت بهتر است نه برای امتیاز و برتری.
به طور کلی میتوان گفت اگر چه اسلام با ویژگی های مثبت ناسیونالیسم از قبیل وحدت گرایی، بیگانهستیزی، هم بستگی ملی اشاره کرد ولی این ویژگیها در وطندوستی نیز نهفته است و همان طور که گفته شد وطندوستی با ناسیونالیسم متفاوت است. جملهی معروف پیامبر مؤید این سخن است «حبُّ الوطن من الایمان»، اسلام وطن دوستی را میپذیرد ولی ناسیونالیست را خیر، چراکه در نهایت به اندیشههای افراطی نابرابری و نژادپرستی منجر میشود که اسلام سرسختانه با این مفاهیم مخالف است. بنابراین میتوان گفت اسلام در مقابل ناسیونالیسم قرار گرفته است و آن را نفی می کند.
منابع :
1) نقوی ، علی محمد / اسلام و ملی گرایی / چاپ دوم / بهار 1364
2) عطاء الطایی ، نجاج / عقیقی بخشایشی / سیر اندیشه ی ملی گرایی / چاپ اول ، چاپخانه ی علامه طباطبایی 1369
——————————————————————————–
* دانشجوی علوم سیاسی دانشگاه فردوسی