شیفتگی وخود بیگانگی درکار

نویسنده: نوید پارسه

چکیده:
در عصری که افراد  مشغول فعالیتهای روزمره  خود هستند وسازمان ها تکنیکهای مختلفی را بکار می برند تا بتوانند بهره  بیشتری از افراد ببرند. بعضی افراد شیفته کارشان می شوند بطوری که این شیفتگی باعث ضرر رساندن به خود واجتماع می شود  که عمده دلیل وقوع همچنین حالتی خود بیگانگی ودچارشدن به یک بحران هویتی می باشد.

کلمات کلیدی: شیفتگی -خودبیگانگی-رفتارفردی- شیفته کار

درجامعه امروز افرادمشغله های مختلفی دارند هر فرد  برنامه ریزی می کند تا برای تامین امرار معاش و رفع نیازهای به فعالیتهای مستقل یا استخدام یک سازمان درآیدبه اموراتی  که وی انجام می دهد در اصطلاح کار گفته میشود.افراد چنان دراین کارمشغول می شوند به حالتی دست پیدا می کنند که فرد همه امورات را درکارش می ببیند وحتی زمانیکه در خانه  به سرگرمی می پردازد ذهنش هنوز درگیر کارش می باشد واینچنین می شود که مشغله کار وی را درگیر خودش می کند تاجاییکه در لیست امورات زندگی کارش بالاترین رتبه واهمیت را دارد وبه این حالت شیفتگی  به کار گفته می شود.
واژه شیفته به کار (workaholic) اولین بار توسط اتس  درکتابی بنام اعترافات یک شیفته به کار (معتادبه کار) مطرح کرد وی معتقد بود که شیفتگان (معتادان) به کار افرادی هستند که نیاز آنها به کار زیاد وافراطی است که این وابستگی ممکن است برای سلامتی  ،روابط اجتماعی وظایف این قبیل افراد خطری بوجود بیاورد زیرا آنها به کار بطور غیرمعقول تعهد دارندو زمان طولانی را بطور دلخواه  صرف فعالیتهای کاری خود میکنند.((Oates,1971
اسپنس و رابینز  نخستین تعریف از واژه کارشیفتگی به کار را ارائه نمودند از دیدگاه آنها شیفتگی به کار از یکسری نگرش های وبرداشت هایی افراد نشات می گیرد آنها فردکارشیفته را شخصی می دانند که در کار درگیری بالای دارد ،احساس رهبری بالا ،یا اشتیاق درونی فوق العاده نسبت به کار دارد.شخص کارشیفته لذت کمی از خودواطرافیانش دارد.(جمشیدی کهساری ،1388) شیفتگی به کار حالتی است در آن فرد به گونه کار می کند که برای زندگی خود ،خانواده واجتماع زیان آور است. درمقوله شیفتگی دیدگاه های مختلفی ومتضادی وجود دارد برخی موافق کارشیفتگی هستند ودرجهت سوق داده به آن تلاش می کنند ولی عده ای با آن بطور کلی مخالف هستندوتلاش می کنند از بروز آن جلوگیری شود در هرصورت باید سازمان ها نسبت به خصوصیات افراد کارشیفته ودلایل بوجود آمدن این حالت ونحوه برخور بااین پدیده آگاهی پیدا کنند.

اسپنس ورابینز شیفتگی به کارافراد را  را براساس میزان درجه به سه دسته تقسیم نمودند:
دسته 1-افرادی که با کارعجین شدند .
دسته 2- افرادی که تمایل درونی به کاردارند.
دسته 3-افرادی که از کارلذت می بند. (Spence and Robbins,1992)
شوفلی وهمکارانش شیفتگی به کار رابه شیفتگی به کار خوب وشیفتگی به کار بد دسته بندی کرده اند.در این دسته بندی شیفتگی به کارخوب  افرادی می باشد که این افراد  مشتاق فعالیتی هستند  که انجام می دهندیعنی مشتاقانه به کاری که انجام می دهند می پردازند وازنظر این افراد کارشان نوعی  فداکاری ،ایثارگری وجذابیت خاص خودشان را دارد.شیفتگی به کار بد را مربوط به افرادی میدانند که به فعالیت ها می پردارند که  به کارشان بصورت افراطی وبیش از حد مشغول هستند وذهنیت مناسبی به کارشان مانندگروه قبلی ندارد. همچنین آنهاعجین شدن به کار را با شیفتگی به کار دو مقوله متفاوت می دانند زیرا از نظر آنها شیفتگی به کار با سلامتی افرادرابطه منفی دارد در صورتیکه عجین شدن به کار با سلامت افراد رابطه مثبت دارد.افرادی که دچار شیفتگی به کار هستند به کارشان با درجه بالای به عجین هستند ولی ازکارشان لذت نمی برند.
(Schafeli and Taris  and vanRhene,2008)
اسکات وهمکارانش در مورد کارشیفتگی سه رویکرد را مطرح می کند که عبارتند از :
1-    رویکرد مثبت به شیفتگی به کار –ازعلاقه به کارسرچشمه می گیرد وتمایل درونی به کارزیاد است.
2-    رویکرد منفی شیفتگی به کار-شیفتگی به کار به عنوان تعهدغیر منطقی به کار است که بیش از حد وبه عنوان یک وابستگی (اعتیاد)می باشد.
3-    رویکرد نوع شناسی –درخصوص شیفتگان به کار نوع های مختلفی وجود دارد از قبیل شیفتگان به کاروسواسی ودرگیری باشغل ،شیفته به کار مشتاق ،شیفته به کار کمال گراویا توفیق طلب.
آنها  برساس خصوصیات  رفتاری افراد  شیفتگی  کار آنهار رابصورت زیر دسته بندی نمودند:
الگوی رفتاری شیفتگان به کارافراد وسواسی-آنها معتقدند که معتاد به کار وسواس ،اضطراب واسترس زیادی دارندولی کارشان موجب مشکلات جسمی وروانی می شود.این افرادغالبا رضایت پایینی از زندگی دارندوعملکرد شغلی آنها پایین است.
الگوی رفتاری شیفتگان به کارافرادکمال گرا-این افراد استرس ومشکلات جسمی وروانی بالایی دارند واصولا روابط میان فردی خصمانه ای پیدامیکنند .غیبت وترک خدمت داوطلبانه زیادی دارند.
الگوی رفتاری شیفتگان به کارافراد توفیق طلب-افراد توفیق طلب از زندگ رضایتمندورضایت شغلی ،سلامت جسمی وروانی ،عملکرد شغلی بالای دارند ولی استرس وترک خدمت دواطلبانه پایین دارند. (قلی پور ،نرگسیان،طهماسبی ،1387).
افراد کارشیفته دارای شخصیت منحصربفردخودشان هستند.کلمه شخصیت در ویکی پدیا، دانشنامهٔ آزادبه این صورت تعریف شده است :شخصیت الگوی نسبتاً پایدار و ثابت افکار، هیجان‌ها و رفتار یک فرد است. شخصیت شامل ویژگی‌های نسبتاً با ثبات و پایدار است که صفت نامیده می‌شوند (مانند “زودرنج”، “مضطرب” و “پر حرف”).دربین شخصیتهای مختلف به بررسی بعضی از انها بصورت اجمالی می پردازیم :
1-    وظيفه شناسان-این افراد به اصول اخلاقي پاي بند هستند و تا كارشان را درست و تمام انجام ندهند، آرام نمي گيرند. آنها به خانواده خود وفادارند و از مقامات مافوق اطاعت مي كنند. كار زياد، ويژگي بارز اين گونه ي شخصيتي است وظيفه شناس ها موفقيت طلب هستند، هيچ پزشك، وكيل، دانشمند يا مقام اداري موفق بدون برخورداري از اين ويژگي شخصيتي نمي تواند در كارش موفقيتي كسب كند.وظيفه شناس هاشيفته كار است.
2-    وابسته ها – اين اشخاص خود را ضعيف ، تهي و حقير مي پندارند و اعتماد به نفسشان بسيار پايين است. خود را صاحب رأي نمي دانند. براي كسب محبت و حمايت ديگران به اقدام هاي افراطي دست مي زنند. براي كسب محبت و حمايت ديگران افراط مي كند، تا جايي كه داوطلبِ انجام كارهايي مي شود كه ناخوشايند هستند.
3-    افراداعتماد  به نفس بالا – اينها افرادي شاخص اند و معمولاً رهبران، ستارگان و جاذبان بخش هاي عمومي و حقوقي جامعه را تشكيل مي دهند. رقابت در وجود آنها شعله ور است . مي خواهند به اوج برسند و همانجا باقي بمانند.
4-    افرادوسواسي- اين اشخاص بسيار دقيق و مرتب و خوش قول و در عين حال بداخلاق اند.. هر كاري را در ساعت خاصي انجام مي دهند. كارهايشان را رأس ساعت خاصي شروع مي كنند و در ساعت خاصي هم پايان مي دهند. دائماً كارهايشان را بررسي مي كنند احتياط بيش از حد دارند. كمال گرايي آنها مانع از تكميل كارهايشان مي شود. شيفتگي شديد به كار و توليد تا اندازه اي كه فعاليت هاي تفريحي و دوستي ها ناديده گرفته مي شوند.
5-    افرادمِهر طلب-مهرطلب افرادی علاقه مند، مراقب و همیشه متوجه هستند. افرادی را پر محبت تر، مشتاق تر و دلواپس تر از او نسبت به خود پيدا نمي كند کار میکندتا جلب محبت ديگران را فراهم کند.
6-    افرادنمایشی- روي زندگي همه اطرافيان خود اثر میگذارند. دوست دارند كه ديده شوند، مي خواهند جلب نظر كنند و مورد توجه قرار گيرند، آنها اغلب كانون توجهند.
7-    افرادمراقب- شخصيت ” مراقب” از استقلال زياد برخوردار است. به توصيه و مشاوره با ديگران محتاج نيست، به سادگي تصميم مي گيرد و مي تواند از خودش مراقبت كند. سررشته كار را به دست گيريد.
8-    افرادحساس- حساس ها به نظر ديگران درباره خودشان عميقاً توجه دارند، و برايشان بسيار مهم است كه ديگران راجع به آنها چگونه مي انديشند.
آنها با عادت، تكرار و يكنواختي، سازگاري دارند.حساسها اگر بدانند از آنها چه انتظاري مي رود، چه بايد بكنند و چگونه با ديگران تماس برقرار نمايند. در حد عالي خود ظاهر مي شوند.
9-    افرادفارغ البال- آنها حق مسلم خود مي دانند كه هر طور مي خواهند از زندگي لذت ببرند. طبق مقررات رفتار مي كنند. آنچه لازم است را ارائه مي دهند و حاضر نيستند از اين حد فراتر روند. زنان و مردان ” فارغ البال” با زمان برخورد راحت دارند. آنها زير فشار زمان قرار نمي گيرند. براي آنها عجله كار بي موردي است. اين اشخاص آسان گير و خوشبين هستند و معتقدند كاري كه بايد بشود، مي شود.
10-    افرادماجراجو- این افرادتن به خطراتي مي دهند كه سايرين از انجامش ابا دارند، آنها برخلاف اغلب ما ، نگران و وحشت زده نمي شوند، آنها در لبه ها زندگي مي كنند، با محدوديت ها  مي ستيزند و جان خود را به مخاطره مي اندازند.  براي آنها تن به خطر دادن ، معادل پاداش است. آنها مي گويند اگر خطري نباشد سودي هم در كار نيست.
11-    پرشور- آنها در درون خويش بيش از هرگونه شخصيتي احساس توانمندي مي كنند و مي توانند بدون ترس از شكست ، مسئوليت هاي بزرگ را پذيرا شوند رشورها هر كاري را كه براي تحقق هدفهايشان لازم باشد انجام مي دهند و شديداً هدف گرا هستند.
12-    افرادمتلون- متلون به راحتي با تغييرات احساسي كنار مي آيند مي خواهند خوش باشند و تجربه هاي جديد داشته باشند. آنها هر چيزي را امتحان مي كنند. . از ريسك كردن نمي ترسند. برداشت روشني از خويشتن ندارند، بدين معنا كه آنها نمي دانند چه كسي هستند و چه هويتي دارند.
13-    افراد جدي- اشخاصي خشك و جدي هستند و براي ابراز احساسات جايي باقي نمي گذارند. گرفتار خود بزرگ بيني نمي شوند و خود را مسئول اعمال خويش مي دانند. اين
14-    افراد با خصيصه هاي فردي-افرادی با ويژگي ” خصيصه هاي فردي”، به هيچ شخص ديگري شباهت ندارند. افراد با اين ويژگي تحت تأثير باورها و احساسات خود هستند خواه ديگران اين ارزش هاي آنها را قبول داشته يا نداشته باشد.
از اینرو بیشترین افرادی که ممکن است دچار شیفتگی به کارمی  شوند باتوجه به شخصیت فردیشان افراد وظیفه شناس وافرادوسواسی هستند که باتوجه به احساس وظیفه بالای که در کار درخودشان می بینند دچار کارشیفتگی می شوند.
اسپنس ورابینز علاوه بردسته بندی سه بندی قبلی شیفتگان به کار را براساس مواجه این افراد با کار در شش گروه فرعی زیر بیان می کند :
گروه یک -گروهی که به کار خو گرفته اند.
گروه دو-گروهی ازشیفتگان به کارخودشان علا قمند  هستند.
گروه سه –گروهی که بسیار مشتاقانه به کار می پردازند.
گروه چهار-گروهی که از کارخود سر خورده نمی شوند .
گروه پنچ –کارگرانی که از انجام کار آرام می گیرند.
گروه ششم -کارگرانی که نسبت به کارشان بی اهمیت هستند.درادامه دو محقق بنام بولتز وپول منتزگروه هفتم به اینها اضافه کردند متخصصانی که بیگانه ازخود هستند.(جمشیدی کهساری ،1388).نظر به اینکه طبق دسته بندی آخر بعضی از کارگران ومتخصصان که  کارشیفته  خودبیگانگی می باشند بررسی حالات افراد خودبیگانه می تواند به شناخت بهترآنهاوبرخوردمناسب با این گروه از افراددر سازمان دست یافت.
خود معادل” من” است که برهسته نظام شخصیت برحول آگاهی از خود دلالت دارد .خود از نظر جامعه شنان همان برداشت ورویکردفردیت به شخصیت ظاهر وتوانایی هایش است .خود ترکیبی ازمفهوم شخص از خودش واحترامی که یک فرد برای خودش قایل است تعابیر مختلفی دارد  واژه Alienation عنوان کلی است برای بسیاری از دردهای فردی واجتماعی .خودبیگانگی یکی ازمهم ترین مسائل انسانی شناختی در رشته گوناگون علوم انسانی است.(بشیری ،1384)در علوم روان شناسی وروان پزشکی ،خودبیگانگی بعنوان الیناسیون که عبارت است از حالت ناشی از اختلال روانی یه به اصطلاح روانی بودن گفته می شود.ازاینرو این واژه در طول تاریخ گاهی با بار ارزشی مثبت وگاهی با بار ارزشی منفی استفاده شده است.ولی در محافل علمی بیشتر از کاربرد منفی داشته است.در عرفان خود بیگانکی یعنی وارستگی ازخود به خود شدن وبارارزشی مثبت دارد.در عرفان راه رسیدن به حق ،را ه گذشتن از خود جذب شده به سوی مطلوب می دانند.ولی در روان پزشکی ازآن به عنوان بحران هویتی که سلامت انسانی را برای رسیدن به کمال تهدیدمیکنداعتقاددارند.
هگل مفهوم خودبیگانگی درحوزه های مختلف ازجمله در دین بکارمی برد.وی معتقد است دین یکی از عوامل خودبیگانگی انسان به معنای منفی می باشد.هگل ذات خودبیگانگی را دراین میداندکه فرداحساس کندحیات شخصیت فردی او خارج از دست او  یعنی در دست جامعه ودولت می باشد.وی راه معالجه خودبیگانگی را روشنفکری میداند، زیرا حقایق تقویت کننده، خودبیگانگی را کاهش می دهند.وی خودبیگانگی در حوزه اقتصاد را نیز از تقسیم کار وتنوع آن میداند،انسان به جای اینکه نیازهای خودرا تامین کند فقط آنچه  نیاز باشدتولیدمیکند وانسان راازخوددور می سازد وسبب اعتماد به غیرخود وپیداش نیروی  برتراز انسان وحاکم براو می شود که از حیطه قدرت او خارج است وآن موجود بیگانه براو مسلط می شود؟
مارکس برای کار ها ارزش بالای قایل است ومعتقد انسان در روند کار خودرامی سازد وسرونوشت خود را به رقم می زندبنابراین کا رونحوه  کارکردن را می داند وکاررا تجلی زندگی می داند.این تجلی از زندگی ممکن است موجب از خود بیگانگی از زندگی شود این حالت زمانی بروز می کند که انگیزه کار نیاز بیرونی شودنه نیاز درونی .
اسلام برای هدایت انسان به سوی کمال وتعالی بخشیدن به هویت انسان برنامه دارددر بینش اسلامی انسان با اراده واختیار خود را ه تعالی می پیماید.انسان خودش ،هویت خویش را برمی گزیندواینکه با هویت واقعی خویش را باعلم وآگاهی جستجو کند برای انسان هویتی در نظر گرفته که هم امکان رشد وتعالی دارد وهم امکان لغزش وانحطاط را مورد توجه قرار می دهد ودربینش اسلامی حقیقت انسان را روح جاودانه که از روح خدانشات گرفته  قرار میدهد. (بقره آیه 156)سعادت وراحتی انسان در آخرت می باشد که این سعادت با تلاش های مخلصانه وتوام با ایمان خود دردنیا بدست می آید.در قرآن رابطه انسان با خویشتن درجاههای مختلفی مطرح شده است.خداانسان را از خودبیگانگی وضرررساندن به خودمنع می کند(سوره اعراف 53)وهمچنین زیانکارترین  افرادراکسانی  می داند که سرمایه وجودش راازدست داده اندوبی هویت شده اند (سوره زمرآیه 15) .خداخودفروشی را ممنوع میداند(سوره بقره آیه 90).کسانی که از خدا غافل شوند خدا خودشان را ازخودشان غافل میکند(سوره حشر آیه 19).از سخنان خدا در قرآن این مطلب درک می شود انسانی که خود حقیقی شان را فراموش کرده اند یا از آن غافل شده اند خود حقیقی شان را فروخته وذات خویش را دچار زیان کرده اند.
ازخودبیگانگی وفراموش کردن خود منحصربه این نیست که انسان درباره هویت خود اشتباه کند مثلا خود را بابدن جسمانی خود اشتباه بگیرد، بلکه هرچیزی که انسان را از سیر تکامل فطری اش بازدارد ازآن مسیر منحرف کند موجب نوعی از خود بیگانگی می شود.(بشیری،1384).
یکی از عواملی انسان غیر خود را خود می پندارددرنتیجه خود واقعی را فراموش می کند وازدست میدهد ااهداف نهایی  انحرافی است.خود کم بینی یکی دیگر ازعوامل است یعنی انسان تصویری از خویشتن دارد به اصطلاح روان شناسان خود پنداره ضعیف دارد.خودبیگانگی بردونوع فردی ویا اجتماعی است.
فرد ی که به خودبیگانگی دچار می شودغالبا دراستفاده از ظرفیت های توانشی وانگیزشی خود ناتوانی می شود. کسانی دچار این حالت می شوند درواقع خودرامحدود به آن موجودی میکنندکه جای خودقرارداده اند .تسلیم خواسته آن می شوند.خدا این اشخاص را کافرمیداند(سوره نحل آیه های 108و107).در صورتیکه این خودبیگانگی مقصود خدا باشد بعلت اینکه خدا اصل ذات انسان ها است وماروحی مان خدای است اگر خودراببینیم خدارایافتیم اگر تسلیم اوشویم خدارا یافتیم .
جامعه اگردچار خودبیگانگی می شود از هویت اصلی وفرهنگ خویش فاصله می گیردوهویت فرهنگی جامعه ای دیگر را اصل قرار میدهد این نوع ازخودبیگانگی محدود عوامل از قبیل موقعیت جغرافیایی ،نظامی، اجتماعی ،جغرافیا یی سیاسی و فرهنگی می باشد.
برای پیشگیری ازخود بیگانگی باید دراولین مرحله باید روحیه خودشناسی افرادراتقویت کردودردومین مرحله باید دید نقادانه همراه با تقوا نسبت به اعمال گذشته نگریسته شود در تراوزتقوا محاسبه گردند همانطوریکه خدا فرموده  (سوره حشر آیه های 18 و19)برای پیشگیری از خودبیگانگی توصیه به تقوا می کند ودرادامه  ارزیابی وبازنگری امورات فعالیت های خودش توصیه میکند ودرهمین بازنگری نیز تقوا را رعایت کنید.زیرا چنین اگرخدارا فراموش کنید نتیجه آن خودفراموشی وخودبیگانی است.
غالبا افرادپرکار شیفته به کارمعرفی می شوندولی بین اصطلاح شیفته به کار وپرکار تفاوت وجود دارد.(قلی پوروهمکاران، 1387).
شیفتگان به کاری شخصی است که زمان قابل توجهی را براي فعالیت هاي کاري صرف کند.به کار فکر می کند، حتی زمانی که کار نمی کند.کار فراتر از احتیاج هاي اقتصادي و سازمانی است. (Douglas and Morris,2006) افراد پرکار در واقع مشغله کاری شان زیاد است وکار رابه عنوان یک وظیفه ارضا کننده انجام می دهند در صورتیکه شیفتگان به کار به مقوله کار بعنوان جای امنی برای پناه بردن از احساسات می نگرند وآنرا در بالاترین اهمیت درامورات زندگی میدانند وبه این دلیل به خانواده واطرافیان هیچ زمانی را اختصاص نمی دهند.
(sanir and zohar,2008)
در صورتیکه افراد پرکارمحدود زمانی کار قایلند وزمانی را برای خانواده ودوستان در نظر می گیرند.شیفته به کار به اشتباه افراد پر انرژی به کار عنوان می شود.زیرا این افراد علاوه به دانش رابطه خوبی با همکارانشان وخانواده دارندواز فعالیتهای که فاقد سود مالی است لذت می برندماننداستراحت کافی .این افراد ضمن حضور مناسب درمحیط زمان زیادی برای کاردرنظر می گیرند.افراد پرانژی افراد طبیعی هستند که برای زندگی شغلی وشخصی بدرستی برنامه ریزی می کنند.دراصطلاح به این افراد کوشا گفته می شود.افراد کوشا می تواند اشتیاق به کار را از بین ببرند ولی شیفتگان به کار نمی توانند.به این ترتیب افراد با ساعتهای طولانی کار ،لزوما شیفته به کارنیستند .(جمشیدی کهساری ،1388)افراد کوشا کار را به نوعی به عنوان واجب انجام میدهند در پیوستار زمان گاهی کار را یک وظیفه ارضاکننده می دانند در صورتیکه شیفتگان به کار ،کار راجای امن برای پناه بردن از امورات پیش بینی نشده تلقی می کنند.افراد کوشا برای کار خود زمان محدود قایلند زیرا میل دارند درکنار خانواده ودوستان باشندولی شیفتگان به کار کارشان دراول فهرست امورات زندگی ودارای بالاترین درجه اهمیت می باشد. انها غالبا تعهدشان را به دیگران فراموش می کنند.افرادی که دچار کارشیفتگی منفی می شوند درواقع خودبیگانگانی هستند  که هویت مثبت خودشان را از دست دادند. در دچار بحران هویت شد ه اند .

منابع فارسی
1.    بشیری ،ابولقاسم ،”خودبیگانگی” ،معرفت، شماره 91، تیر 1384،تهران ،ایران
2.    جمشیدی کهساری ،حمزه ،”کارشیفتگی :بیماری جدید منابع انسانی”،تدبیر،سال نوزدهم ،شماره 201،1388،تهران،ایران.
3.    قلی پور،آرین.نرگسیان ،عباس،طهماسبی ،رضا.”اعتیاد به کار : چالش جدیدمدیریت منابع انسانی سازمان ها”دانش مدیریت ،سال 21 ،شماره 71،تابستان 1387،صفحه 91تا110 ،تهران ،ایران.

منابع لاتین

1-    Evan J. Douglas, Robyn J. Morris (2006), “Workaholic, or just hard . worker?”, Journal: Career Development International, Volume: 11, Number:.5,Year: 2006, pp: 394-417
2-    Oates,w.(1971).”Confessions of a Workaholic:The Facts about Work Addiction”,World Publishing,New York,NY.
3-    Spence, J. T. and Robbins, A. S. (1992). “Workaholism: definition, measurement, and preliminary results”, Journal of Personality Assessment, Vol. 58, No. 1, pp: 160-78.
4-     Snir, R. and Zohar, D. (2008). “Workaholism as Discretionary Time Investment at Work: An Experience-Sampling Study”, Applied Psychology: An International Review, Vol. 57, Issue. 1, P: 109-127.
نويسنده : نويد پارسه
دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت فناوری اطلاعات -دانشگاه سیستان وبلوچستان (پردیس چابهار)
ایمیل:par_nav_2002@yahoo.com
par.nav.2002@gmail.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *