عدالت اجتماعی در انديشه‌ی دينی

نویسنده: مهدی ياراحمدی خراسانی

اشاره: يكي از مهمترين اصولي است كه در ديدگاه هاي بشري و انديشة ديني مورد توجه ويژه قرار داشته عدالت اجتماعي است. توزيع عادلانة قدرت در جامعه و فراهم نمودن زمينه هاي رشد اجتماعي براي همة آحاد به تناسب صلاحيت، شايستگي و نيازمنديهاي واقعي، فطري و اجتماعي آنها مقوله اي است كه انسان هاي آزاد انديش در جستجوي آنند.

مقدمه
مسلماً « عدالت » پايه اخلاقي ساختار جامعه است. مراد از كاركرد اصول عدالت آنست كه نه تنها نهادهاي رسمي جامعه همچون قانون اساسي، دولت و قوانين مدني و جزايي بايد بر محور اين اصول و متناسب با آنها سامان يابد، بلكه امكانات، مواهب، مناصب، وظايف و زحمات زندگي اجتماعي نيز بايد بر محور اين اصول توزيع شوند. عدالت اجتماعي از طريق تأمين فرصت هاي برابر براي افراد جامعه، توجه به تفاوت دراستعداد و توانائي هاي محوري و در عين حال توجه به عدالت توزيعي قابل تأمين است. بايد پيش از اهتمام به مفاهيم و تعاريف، به كيفيت استنتاج قواعد و شيوه هاي عيني و عملي عدالت اجتماعي پرداخت و ديدگاه دين اسلام و رهبران ديني را  در اين عرصه جويا شد.
مفهوم اصطلاحی عدل و عدالت اجتماعي
واژه عدل به معناي اعتدال و استقامت و راستي و انطباق با شايسته ها و بايسته هاست. وبنابراين پيمودن مسيرهاي انحرافي، همان افراط يا تفريط و خروج از مسير اعتدال و حق وانصاف و قسط است. و ميزان انحراف از عدالت و حق متناسب با شدت و ضعف افراط و تفريط هاست. برابري و تساوي و انصاف مورد نظر در عدل، تساوي كور و چشم بسته نيست تا بدون توجه به قابليت ها و شايستگي ها و در تعارض با حقوق و بايستگي ها قرار گيرد. حضرت علی(ع) درفرازي از نامه خود به مالك مي نويسند: “و مبادا نيكوكار و بدكردار در نظر تو برابر باشند زيرا كه اين كار رغبت نيكوكار را بر نيكي كم مي نمايد وبدكردار را به بدي مي خواند.” در تعریف عدالت اجتماعی داریم: «عدالت اجتماعي به معناي اعطاي حقوق و مطالبات منطقي هر شخص به تناسب صلاحيت، شايستگي و نيازمندي هاي فطري و اجتماعي  اوست. »
عدل درفرهنگ اسلام
بحث عدل از مباحث گسترده و پردامنه در فرهنگ اسلام است. اينكه اصل عدل در مجموعه اصول اعتقادي شيعه جاي گرفته است تنها به خاطر بحثهاي كلامي معمول و مدرن نيست بلكه قطعاً معلول هدايتي الهي و به يقين با اشارت ائمه عدل بوده است. از نظر فرهنگ اسلامی اولين گام در تحقق عدالت رهايي از ناهماهنگي هاي درون است. حضرت علی(ع) مي فرمايند: ” اولين گام او(پرهيزکاران) در عدالت خواهي زدودن هواهاي نفساني خويش است.” احساس تعهد و مسؤوليت براي تحقق عدالت اجتماعي و دردمندي و حساسيت در برابر بي عدالتي ها از عوامل مهم در تحقق عدالت است.
عدالت اجتماعي از ديدگاه اسلام
تحقق ولايت الهي كه دغدغه اساسي حاكميت ديني است جز با رعايت عدالت همه جانبه اجتماعي ممكن نيست. بر اساس تعاليم اسلامي اگر فردي به نفس خويش ستم كند يا در اداي برخي از تكاليف و حقوق الهي سستي ورزد، اين اشتباه او با استغفار بخشوده خواهد شد، در حاليكه اگر فردي با تجاوز به حقوق انسان ها، قوانين عدالت اجتماعي را نقض كند، در حقيقت معصيتي غير قابل بخشش انجام داده و بنا به تعبير اميرالمؤمنين علي (ع) به ورطه گناه غير قابل بخشايش سقوط كرده است. در حال حاضر، مواردي از تجاوز به حقوق ديگران در جامعه ما كم نيست. افراد زيادي در اجتماع ديده مي شوند كه در روابط اجتماعي شان با ديگران جانب عدالت را رعايت نمي كنند. امروزه به هر گوشه اي از جامعه بنگريم، عده اي از نبود عدالت، صدايشان بلند است. در ادارات، در راهروهاي دادگاهها، در كارخانجات، در دانشگاهها همه جا صحبت از اين است كه مصاديقي از عدالت رعايت نمي شوند. اين ها جلوه هاي حكومتي بي عدالت نيستند. هر چند كه حكومت هم بايد ساز و كاري را طراحي كند كه رفتارها و منش هاي ظالمانه، زمينه اجرايي پيدا نكنند، اما قدرت حكومت در سطح جامعه، قدرت مطلق نيست. اگر وجدان مردم در اين عرصه فعال نشود، اگر نيروي دروني بازدارنده آنها به درستي عمل نكند، نمي توان بي عدالتي ها را كنترل كرد. اگر عموم مردم انگيزه هاي عدالتخواهي پيدا كنند، ظلم و ستم خود به خود محو و مهار مي شود. رسول اكرم (ص) شرط سعادتمندي را در تلاش همه مردم براي تحقق عدالت دانسته اند و اين خود تكليفي است بر عهده مسلمانان كه براي تحقق عدالت، تلاش كنند.
موانع تحقق عدالت اجتماعي
موانع تحقق عدالت همه جانبه اجتماعی به شرح زير است:
الف- تبعيض : انسان در اثر انحصارطلبي و حق ويژه قائل شدن براي خود و آنچه به خود وابسته است، به مرزبندي بين اشخاص و اشيا مي پردازد، در ميان آنها تفاوت مي‌نهد، تبعيض قائل مي شود و بدين سان قوي ترين و فراگيرترين مانع اجراي عدالت  شكل مي گيرد.
ب – سودجويی : در همه جوامع افرادي بوده و هستند كه پديده هاي گوناگون و حوادث روزمره طبيعي و اجتماعي را ازمنظر منافع مادي خود مورد ارزيابي قرار مي دهند. ارزش و اهميت حوادث سياسي و فرهنگي و اقتصادي و … براي آنان متناسب با منافع و درآمدي است كه براي آنان حاصل مي شود.
ج- امتياز طلبی : مانع ديگري كه بر سر راه اجراي عدالت وجود داشته و تا زماني كه قدرت جاذبه دارد وجودخواهد داشت و در انحراف حكومتها اولين عامل – و يا جزء عوامل اوليه – بوده است، امتيازجويي خواص و حواشي قدرت است.
د-ضعف نفس : از مهمترين عوامل كه شمشير عدالت را كندنموده و آهنگ عدالت اجتماعی را سست مي نمايد، ضعف نفس و سستي اراده، خودباختگي ودون همتي است.
مصاديقي از عدالت اجتماعي در ساختار قدرت حكومت علي (ع)
حضرت امير(ع) مباني ايمان، بر چهار پايه استوار نموده اند. دو پايه صبر و يقين از درون جان نشأت مي گيرد و دو پايه عدل و جهادکه بر واقعيت هاي خارجي تكيه دارد. در این راستا نمونه هايي از رفتار آن حضرت ذكر مي گردد ؛
1 ـ امام علي (ع) در نامه اي كه به مالك دادند و وي را همراه با نامه راهي استانداري مصر كردند نوشتند. « از ميان كارها آنچه كه به حق نزديك تر و در عدالت فرا گيرتر است، براي تو محبوب تر باشد. »
2 ـ امير المؤمنين (ع) بيت المال را بصورت مساوي تقسيم نمودند و مبناي تقسيم فراگير و عام را مطرح ساختند.
3 ـ تحليل امام علي (ع) با دخترشان ام كلثوم كه گردن بندي را از بيت المال براي سه روز عاريه گرفته بود حائز اهميت است . ايشان فرمودند؛ « اي دختر علي ابن ابي طالب از جاده حق بيرون نرو. آيا همه زنان مهاجر در اين روز عيدي مي توانند مثل اين گردن بند را براي زينت بكار بندند. »
4 ـ برخورد اميرالمؤمنين (ع) با عقيل كه هنگام خلافت حضرت سهم بيشتري از بيت المال را طلب كرد نيز معيار عيني ديگر در برقراري عدالت در ساختار قدرت حكومت علي (ع) است .
عدالت همه جانبه اجتماعي در حكومت مهدي موعود (ع)
يكي از ويژگي هاي مهم حكومت حضرت مهدي (ع) عدالت است. قرآن كريم در اين زمينه مي فرمايد: «يملا الارض قسطاً و عدلا بعد ما ملئت ظلماً و جوراً»يعني؛ به يمن حكومت آن حضرت؛ « زمين از عدل و داد پر خواهد  شد، پس از آنكه از ظلم و جور پر شده باشد» اين منشور حكومت امام مهدي (ع) است در حكومت مهدي (ع) عدالت اجتماعي با كاهش و از بين بردن مصاديق فساد و بي عدالتي، و همچنين با اعطاي حقوق و مطالبات منطقي هر شخص به تناسب صلاحيت، شايستگي و نيازمندي هاي واقعي و فطري و اجتماعي تحقق مي يابد .
سخن پايانی
تبيين عدالت اجتماعي و شيوه هاي عيني وعملي آن منوط به اصلاح ساختار قدرت در جامعه است.  بدون شك افرادي كه در اجتماع قدرت هاي بدون حد و مرزي دارند در زماني نه چندان طولانی زمينه فساد اجتماعي را فراهم مي سازند. اگر در جامعه شبكه روابط اجتماعي به طور عادلانه شكل گيرد و بر اساس آن خيرات و مواهب اجتماعي توزيع گردد شاهد تحقق عدالت اجتماعي خواهيم بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *