فرهنگ سياسی بريتانيا

شناخت احزاب سياسي بريتانيا

ساختار سياسي بريتانيا حزب دوم، يعني حزبي كه بعد از حزب حاكم بيشترين كرسي پارلمان را بدست آورد، اهميت ويژه ايي دارد، زيرا اين حزب نيز يك كابينه تشكيل مي دهد به نام كابينه سايه كه نقش بديل و رقيب براي همتاي حزب حاكم را عهده دار است. اعضاي كابينه سايه در جلسات پارلمان به منزله منقد و رقيب برنامه ها و سياست هاي كابينه را ارزيابي و به چالش جدي مي كشند. حزب ليبرال دموكرات كه نقش حزب سوم را ايفا مي كند نيز اهميت ويژه ايي داراست، زيرا به رقابت با هر دو حزب و هر دو كابينه مي پردازد و در پارلمان و گفتگوهاي مطبوعاتي و رسانه ايي رفتارهاي سياسي رقباي خود را به چالش مي كشد.

فرهنگ سياسي بريتانيا

از اواخر ماه سپتامبر (2002) تاكنون احزاب سه گانه بريتانيا يعني حزب محافظه كار، حزب ليبرال دموكرات و حزب كارگر نشست سالانه خود را برگزار مي كنند. در سال 1997 حزب كارگر بر محافظه كار غلبه يافت و به حاكميت بيست ساله آن پايان بخشيد. در ساختار سياسي بريتانيا حزب دوم، يعني حزبي كه بعد از حزب حاكم بيشترين كرسي پارلمان را بدست آورد، اهميت ويژه ايي دارد، زيرا اين حزب نيز يك كابينه تشكيل مي دهد به نام كابينه سايه كه نقش بديل و رقيب براي همتاي حزب حاكم را عهده دار است. اعضاي كابينه سايه در جلسات پارلمان به منزله منقد و رقيب برنامه ها و سياست هاي كابينه را ارزيابي و به چالش جدي مي كشند. حزب ليبرال دموكرات كه نقش حزب سوم را ايفا مي كند نيز اهميت ويژه ايي داراست، زيرا به رقابت با هر دو حزب و هر دو كابينه مي پردازد و در پارلمان و گفتگوهاي مطبوعاتي و رسانه ايي رفتارهاي سياسي رقباي خود را به چالش مي كشد. هر يك از احزاب سه گانه داراي تمايزات ايدئولژيك و سياسي آشكاري هستند و با توجه به تاريخچه و سابقه ايي كه دارند، مردم شناخت روشني از آنها دارند. حزب محافظه كار كه در نيمه نخست قرن نوزدهم شكل گرفت قديمي ترين حزب سياسي بريتانياست و آرمان كلي آن بر انديشه امپراطور بريتانياي كبير و حفظ ارزش هاي تاريخي و سنتي بريتانيا، بخصوص ارزش هاي عصر ويكتوريا استوار است. بنيان ايدئولوژيك اين حزب در انديشه ناسيوناليسم بريتانيا نهفته است. از نظر اقتصادي تاكيد اصلي انديشه تاچريسم بر اقتصاد بازار و از نظر سياست خارجي هماهنگي وپيوند بيشتر با آمريكا است.

حزب كارگر كه در ابتدا قرن بيستم پديد آمد بر انديشه سوسياليسم استوار است و در نتيجه بسط سوسياليسم اروپايي در آغاز قرن بيستم بوجود آمد. نام ”كارگر“ نيز معرف انديشه سوسياليستي دفاع از حكومت پرولتاريا و ارزش هاي طبقه كارگر است. بعد از روي كار آمدن توني بلر، حزب كارگر تغييرات اساسي در نحوه نگاه خود به جامعه و فرهنگ بريتانيا بوجود آورد و از اينرو اغلب از آن به ”نيو ليبر“ يا حزب كارگر نو ياد مي شود. توني بلر، نخست وزير، اين ايده را مطرح ساخت كه از دو راه شناخته شده دولت سوسياليستي تمركزگرا و راه اقتصاد آزاد سرمايه داري يعني واگذاري تام و تمام امور به مكانيسم بازار و كنار كشيدن دولت از همه چيز “راه سوم” كه بر”دموكراسي اجتماعي“ استوار است را مطرح ساخت. خط مشي راه سوم بر سرمايه گذاري دولت در خدمات اجتماعي و عمومي و در عين حال مشاركت مردم و بخش خصوصي يا خصوصي سازي تاكيد مي نمايد. حزب كارگر از نظر سنتي حزبي اروپا گرا ست، اما در سال هاي اخير به شيوه محافظه كاران بيش از حد بر آمريكا تكيه داشته است، از اينرو اعضا حزب نيز به نقد عملكرد سياست خارجي بلر پرداخته اند. براي مثال، در بحث جنگ عليه عراق، برخي اعضا حزب و كابينه مخالف سياست اتخاذ شده بلر هستند.

حزب ليبرال دموكراسي نيز بر آرمان ليبراليسم تكيه دارد و خواهان بسط بيشتر آزادي هاي فردي، حمايت از جامعه باز مبتني بر تحقق حقوق همه افراد و اقليت ها، مشاركت بيشتر زنان در عرصه هاي سياسي و اجتماعي و …. است. مجموعه احزاب نوعي ديالوگ و تعامل دائمي با يكديگر دارند و از طريق چالش هاي سياسي و كارشناسي كه با يكديگر مي كنند مردم در جريان پشت و روي صحنه سياست قرار مي گيرند. در اين گفتگوها و مجادلات اغلب نه درباره موضوعات ايدئولوژيك و انتزاعي و كلان، بلكه درباره مسائل ملموس و جزيي كه به نيازها و زندگي روزمره مردم مربوط مي شود به بحث گفتگو مي پردازند. علاوه براين رفتار و كنش هاي سياسي يكديگر را زير نظر دارند و خطاهاي يكديگر را بر ملا مي سازند. براي مثال، چند روز پيش شهردار لندن براي رفتن به بلك پول، محل كنفرانس حزب كارگر و سخنراني در كنفرانس از تاكسي خصوصي استفاده كرد و مبلغ 260 پوند از هزينه شهرداري بابت آن پرداخت. اين موضوع مورد انتقاد شديد رسانه ها و احزاب قرار گرفت، زيرا كن لوينستون، جناب شهردار، مي توانست از قطار استفاده كند و تنها 50 پوند بپردازد. همچنين سال گذشته وقتي فاش شد كه آقاي بلر براي فرزندانش معلم خصوصي گرفته است، احزاب و رسانه ها او را به شدت سرزنش كردند، زيرا اين امر به معناي پذيرش ناتواني معلمان مدارس در آموزش است. گفته شد بلر اولين نخست وزير بريتانياست كه چنين رفتار زشتي را انجام داده است. باز هنگامي كه در سال 2000 فاش شد خانم آقاي بلر، شري بلر، لباس 5 هزار پوندي خريده است، سرو صداي احزاب و رسانه ها بلند شد كه آقاي بلر از كجا اين پول را آورده است و چرا شري خانم چنين ولخرج شده اند؟ از اين نمونه ها بي شمار است.

آنچه بسيار اهميت دارد اجلاس سالانه احزاب است كه تمام آنها مستقيمآ از تلويزيون پخش مي شود. در اين اجلاس احزاب به طور دقيق برنامه ها و خط مشي ها خرد و كلان خود را تشريح مي كنند و تمام مباحث مجادله انگيز كه افكار عمومي مردم خواهان توضيح درباره آن هستند را شرح مي دهند. در اين اجلاس خط قرمز وجود ندارد و سخنرانان با زباني صريح به نقد رقباي خود مي پردازند و از كاستي ها و خطاهاي خود نيز چشم نمي پوشند. اغلب به جاي فريب افكار عمومي، و تلاش براي پناه گرفتن در پشت ارزش ها و آرمان هاي مردمي و اخلاقي، به ناكامي ها و شكست هاي خود اعتراف مي كنند و برنامه هاي خود براي جبران كاستي ها را اعلام مي دارند. آنچه در اين گفتگوها بسيار بچشم مي خورد حاكميت مردم و خواسته هاي آنان است و احزاب مي دانند در صورتي مي توانند به رقباي خود پيشي بگيرند كه خواست ها و پرسش هاي مردم پاسخ هاي بهتري ارائه كنند.

ديروز هشتم اكتبر كنفرانس حزب محافظه كار آغاز شد. در اين كنفرانس تحول حزب محافظه كار به يك حزب نوگرا و مبتني بر توجه بيشتر به كيفيت زندگي، خدمات عمومي و توسعه مشاركت مردم محورهاي اصلي سخنرانان بود. آقاي دانكن اسميت، رهبر حزب، نيز امروز گزارشي به نام ”رهبري با يك هدف“ منتشر كرد كه در آن جزييات خط مشي ها و برنامه هاي حزب محافظه كار شرح داده شده است. در گزارش از مردم خواسته اند كه آن را بخوانند و با در نظر گرفتن ايده هاي جديد حزب در انتخابات آينده به آنها راي دهند. 25 ايده جديد در باره آموزش، بهداشت، كاهش جرايم اجتماعي، توسعه خدمات عمومي و… در اين گزارش شرح داده شده است. دانكن اسميت معتقد است ديگر تنها با خط مشي ها مالي نمي توان به زندگي مردم بهبود بخشيد بلكه بايد ارتقاء ”كيفيت زندگي“ در كانون برنامه ريزي ها قرار گيرد. خانم ترسا مي، رييس كنفرانس ديروز، نيز در نطق افتتاحيه خود به نقد حزب محافظه كار پرداخت و گفت در سال هاي گذشته ما توجه كافي به زنان كه نيمي از جامعه هستيم نداشته ايم زيرا تنها يك نماينده محافظه كار زند در پالمان وجود دارد. در انتخابات آينده اين حزب تلاش خواهد كرد كه تعداد كرسي ها ي زنان شديدآ افزايش دهد. همچنين او به كم توجهي حزبش به اقليت ها اشاره كرد و گفت در برنامه هاي حزب اقليت ها به اندازه سهم جمعيتي خود جايگاه مي يابند. جمله بسيار جالب او اين بود كه خطاب به اعضا حزب گفت: ”بريتانيا يك سرزمين نيست بلكه مجموعه ايي از گروه ها و جمعيت ها ست، اگر مي خواهيد بر رقباي خود غلبه كنيد و قدرت را بدست آوريد بايد نماينده واقعي مردم ساكن در بريتانيا باشيد، نه تامين كننده خواست سياستمداران. مردم بايد جاي سياستمداران را بگيرند.“ خانم ترسا مي به رسوايي جان ميجر نيز اشاره كرد و گفت ”مردم حق دارند كه به ما سياستمداران اعتماد نداشته باشند زيرا برخي از ما رفتار زشتي داريم.“ مهمترين محور سخنان خانم مي تاكيد بر تحول و اصلاح حزب محافظه كار بود. او به اين پرسش پرداخت كه چرا در انتخابات گذشته حزبش بازنده شد؟ او بر خلاف برخي سياستمداران شكست حزبش را در نتيجه دخالت بيگانگان يا فريب خوردن مردم يا توطئه حزب رقيب ندانست بلكه دليل ساده ايي را ذكر كرد : ”زيرا مردم سياست ها و خط مشي ها حزب او دوست ندارند.“ به نظر مي رسد در بريتانيا دوران دروغ گويي سياستمداران و سوء استفاده از ارزش هاي ديني و اخلاقي و معنوي براي كسب قدرت به پايان رسيده است، زيرا من گفتگوهاي تمام احزاب بريتانيا در سال جاري را دنبال كردم و مي بينم كه تمام احزاب به نقد خود روي آورده اند و به جاي محكوم كردن مردم و يا تنها نقد رقباي خود، شديدآ به كاستي هاي خود متمركز شده اند. تمام احزاب از يك انقلاب و اصلاح خود در اجلاس خود سخن گفتند. به گمان من اين انقلاب چيزي نيست جز رشد و كمال دموكراسي و بلوغ فرهنگ سياسي بريتانيا.

*http://www.farhangshenasi.com/persian/node/40

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *