نویسنده: محمد آقایی
هر چند موضوع منابع انرژي نو و انرژيهاي جايگزين، چندين دهه است كه مورد توجه قرار گرفته است، اما همچنان انرژيهاي داراي منشاء فسيلي در رتبه نخست توجه قرار دارند.در اين ميان، كشور ما، ايران، جايگاه مناسبي در اختيار دارد. طبق آمارهاي موجود به لحاظ منابع نفتي، ايران با دراختيار داشتن11 درصد منابع نفتي دنيا، در رتبه دوم قرار دارد، در ارتباط با گاز نيز كشورمان با دراختيار داشتن حدود 15 درصد منابع گاز دنيا پس از روسيه است. به همين دليل صاحبنظران توسعه، بر اين اعتقادند كه يكي از مزيتهاين نسبي ايران براي جذب سرمايههاي خارجي، همين ارزان بودن انرژي در كشور است؛ اما در همين شرايط در دهه گذشته مصرف انرژي به شكل نگرانكنندهاي در كشور افزايش پيدا كرد.
به صورت طبيعي افزايش مصرف انرژي نه تنها نگران كننده نيست، بلكه ميتواند شاخص خوبي براي پويايي اقتصاد باشد، اما منوط به آنكه اين منابع انرژي در راستاي افزايش توليدناخالص ملي مصرف ميشوند، اين در حالي است كه در اين سالها افزايش مصرف انرژي بيش از هر چيز در بخش مصرفي بوده است، تا جايي كه آمارهاي پيش از دوران سهميهبندي نشان ميداد كه در كشور روزانه 80 ميليون ليتربنزين مصرف ميشده است؛ مهمتر آنكه چون حجم قابلتوجهي از اين بنزين به صورت وارداتي تامين ميشود، وابستگي به اين منبع علاوه بر آثار سوءاقتصادي، تبديل به مولفهاي تاثيرگذار بر امنيت ملي كشور شده بود و البته اين جريان همچنان با كمي افت و خيز ادامه دارد.
مديريت مصرف انرژي در كشور، به دليل پيوندهايي كه اين مساله با امنيت ملي كشور داشت، بيش از ساير حاملهاي انرژي موردتوجه قرار گرفت، اما بيترديد اين پايان راه نيست، بلكه آغاز راه است، آغاز راهي كه ميگويد حتي كشورهاي داراي منابع غني فسيلي بايد با مديريت منابع انرژي زمينههاي بهرهبرداري هرچه بهينهتر از منابعشان را فراهم آورند. مديريت مصرف انرژي در كشور، با بنزين شروع شده است، اما بيترديد با همين موضوع خاتمه نمييابد. آمارها نشان ميدهد كه مصرف سوختي مانند گازوئيل نيز در كشور بسيار بالاست، يعني روزانه حدود 80 ميليون ليتر گازوئيل در كشور مصرف ميشود و بدتر آنكه اگر بنزين با نرخ 80 يا 100 تومن عرضه ميشد، گازوئيل با نرخ 16 تومن عرضه ميشود، اين در حالي است كه نرخ منطقهاي گازوئيل نزديك به 500تومان است. مهمتر از آنكه صنعت كشور در بخشهاي مختلف، از جمله كشاورزي كه سهم قابلتوجهي در توليدناخالص كشور دارد، به اين ماده سوختي وابستگي حياتي دارد و نكته قابل ذكر اينكه سال گذشته در كشور، يك ميليارد براي واردات گازوئيل هزينه شده است…
در ارتباط با مصرف گاز طبيعي نيز همين روال ادامه دارد، هماكنون حجم قابلتوجهي از منابع گاز طبيعي در بخش مصارف خانگي مورداستفاده قرار ميگيرد و محروميت صنعت تا بدانجاست كه در زمستان، به محض افت فشار در مناطق مختلف پيش از هر اقدام ديگري در گام نخست، گاز كارخانجات و واحدهاي صنعتي قطع ميشود.
يكي از مشكلاتي كه مصرف انرژي را در كشور به شدت دامن زده است، غيراستاندارد بودن ماشينآلات يا خوردوهاست، يعني با بهينه كردن ماشينآلات ميتوان حجم قابلتوجهي از اين مصرف را كاهش داد. در اين شرايط وقتي سخن از مديريت استراتژيك انرژي ميگوييم، معني نخستين آن اين است كه شرايط درون و برونسازماني را تجزيه و تحليل كنيم، تا بتوانيم با بهرهگيري از نقاط قوتمان، تهديدها را به فرصت تبديل كنيم يا اينكه آنها را به حداقل برسانيم. در هر صورت صنايع ما از اين پس، علاوه بر تمام مسائلي كه پيش روي دارند، با مساله «مديريت انرژي» و «مديريت سوخت» نيز روبرو هستند و اگر ميخواهند آثار اين عامل را در بلندمدت به حداقل كاهش دهند، بايد از هماكنون خود را براي روبرويي با شرايط جديد آماده سازند.
شايد در بسياري موارد، نياز باشد كه صنايع، نسبت به جايگزيني ماشينآلات خود اقدام كنند، يا اينكه بتوانند با اصلاحاتي در درون همين ماشينآلات، سيستم سوخت را بهينه كنند. در هر صورت سهميهبندي بنزين، آغاز راهي است به نام مديريت انرژي كه در بسياري ابعاد، گريزناپذير است، به دليل اينكه علاوه بر عوامل اقتصادي، به لحاظ آثار و تبعات زيستمحيطي كه مصرف سوختهاي فسيلي برجاي ميگذارد، بايد مديريت بهينهتري نسبت به اين منابع انرژي صورت گيرد.
همچنين اگر به توسعه پايدار و اصول و مباني آن اعتقاد داريم، اين منابع بايد به گونهاي به كار گرفته شوند كه براي نسلهاي باقي جامعه انساني نيز باقي بمانند. خلاصهاينكه، مديريت انرژي با سهميهبندي بنزين آغاز شده است، در بلندمدت اين موضوع در ارتباط با ساير حاملهاي انرژي نيز اعمال ميشود، بنابراين اگر صنعت ميخواهد مسيري باثبات را پشت سر بگذارد، بايد از هماكنون به فكر مديريت اين موضوع باشد.
محمد آقايي
عضو هيات علمي موسسه مطالعات انرژي
http://www.modiriran.ir/modules/news/article.php?storyid=1523