مدیریت خانواده اسلامی

گذران امور خانواده ـ که مؤسسهای کوچک ولی بسیار مهم است ـ باید تابع ضوابط و تحت نظر مدیر و گردانندهای باشد که امر مسئولیت آن را بر عهده میگیرد. در اسلام توصیه شده است که حتی اگر دو تن به سفر میروند یکی از آنان باید امر مدیریت این سفر را بر عهده گیرد. خانواده نیز لااقل متشکل از دو تن است: زن و مرد، البته بعدها فرزندان و گاهی دیگر افراد هم به آن اضافه میشوند. شک نیست که در چنین وضع و شرایطی مسئولیت، مشترک میشود و هر عضو به تناسب شرایط و موقعیت خاص خود عهدهدار وظیفهای میگردد.
خط مدیریت
اداره و مؤسسه خانواده در عین وجود اعضا و کارکنان، نیازمند مدیر است و اسلام این مدیریت کلی و اجرای ضوابط لازم را به عهدهمردان گذشته است، زیرا هم، امر نفقه و تأمین هزینههای لازم را به عهده دارد و هم در عرصهی حیات اجتماعی ظاهر و بارز است و به رموز و شرایط جریانات آگاهتر است. خط مدیریت بر اساس هوس نبوده و دلخواه او نیست، چرا که او عبد خداوند است و پیش از پدید آمدنش، خداوند ضوابط حقی را برای انجام وظایف بندگان مقرر کرده است. او از یک سو منبع اجرای ضوابط را باید از خداوند بگیرد و از سوی دیگر مراقب باشد که با حق رو در رو نگردد.
حضرت علی (ع) در وصف بندگان محبوب خدا میفرماید: نوای پر فروغ برای او درخشیدن گرفته که روشنگر شاهراه توحید است و در پرتو آن، راه پیموده میشود؛ و به طبع ادارهی امور زندگی بر اساس آن خط روشن تعقیب گردد.(1)
در وادی مسئولیت
در امور ازدواج، ظاهراً بحث از عهد و پیمان و قرارداد زندگی بین دو فرد است، ولی حق این است که در رأس، این مثلث خدا دارد که حکمش بر هر دو نافذ است و حلیت ازدواج و روابط بر اساس حکم اوست، و بدینسان مسئولیت اداره خانواده، مسئولیتی خدایی است و اگر در آن سستی و کاستیای باشد، طرف حسابرسی خداوند است.
زن و فرزند در واقع تحت سرپرستی مرد و زیر دست او هستند و در رابطه با زیردستان سخن عامی از حضرت علی(ع) است که میفرمود: بخشی از حقی که بر توست حفظ و نگهداری تو از خود، و تلاش تو در نظارت سازنده بر زیردستان است که آن چه از آن به تو میرسد، برتر از آن است که از نیروی تو در این راه سرمایهگذاری میشود.(2)
البته بندهی محبوب خدا به هنگامی که قدم در راهی مینهد، سعی دارد، آن راه برای او روشن باشد؛ او باید بررسی و تحقیق کند که خداوند در حفظ و پاسداری اعضای زیردست، از او چه خواسته است و چه تکلیفی برای او معین نموده است و این بررسی برای کشف و شناخت بخشی از وظیفه و مسئولیت مدیریتی است و امام در این زمینه فرمود: مآلاندیشی قبل از انجام کار، مایهی ایمنی از پشیمانی است.
با توکل به خدا انجام ده
در انجام وظیفهای که برای هر کس معین شده، خود باید بیندیشد و جوانب کار را در نظر گیرد و در نهایت آن را به مرحلهی اجرا رساند. مدیر یک مؤسسهی تجاری یا اداری، مسئول اقدامات خویش است و دیگران نمیتوانند، در کار و حیطهی مسئولیت او چون و چرا کنند. البته این سخن بدان معنا نیست که او استبداد به خرج دهد و هر گونه که خواست عمل کند. در مواردی مشورت لازم است. اما جمعبندی، تصمیمگیری و اجرا به عهده اوست که قرآن میفرماید: آنچه خود تصمیم گرفتی با توکل به خدا انجام ده. (3)
در امر خانواده نیز مسئولیت به همین گونه است. زن در کارهای خانه، خود شخصاً تصمیم میگیرد و مرد نیز همین طور. مرد در رابطه با مسئولیت زنان تابع است و زن نیز در مسئولیت مردان باید تابع باشد.
عدم تحمیل به زن
شک نیست که ادارهی امور زندگی، در مواردی نیازمند به کمکرسانی دیگران و به خصوص زن خانواده است. کمکخواهی از او اشکالی ندارد اما تحمیل کار بر زنان و یا واگذاری امور شاق به آنان مورد نهی است. طبع لطیف و جسم ظریف او توانایی انجام کارهای سنگین را ندارد.
از حضرت علی(ع) نقل است که بار سنگین مسئولیت خود را بر زنان بار نکنید.(4)
توزیع وظایف:
وظایف در اسلام، چه در عرصهی جامعه، و چه در اداره، یا خانواده توزیع شده است. تکلیف زمامدار و تکلیف یک کارمند مشخص است. یک مدیر خوب باید وظایف و اعمالی را با توجه به توان و نیروی هر فرد تقسیم کند که امکان بازخواست فرد باشد. همانگونه که پیامبر(ص) فاطمه زهرا(س) را به خانه علی(ع) برد و تکلیف هر کدام را بر اساس خواست فاطمه(س) روشن کرد. وظایف داخل خانه بر عهدهی فاطمه(س) شد و بیرون آن به عهدهی علی(ع). حتی در محیط خانه اگر پسران و دختران در حد توانایی خود قادر به کاری هستند، باید برایشان وظیفهای معین شود. در واگذاری وظیفه، باید افراد را به گونهای تربیت کرد که در آن از هیچ اقدام مقتضیای فروگذار ننمایند و در راه و کار آن از هیچ هدف نیک و ارزندهای دست برندارند که این وصف بندگان محبوب خداست.
عدم تضییع حق
مدیریت خانواده اسلامی با تصویری که از خانواده و اهمیت آن ارائه دادیم و با یادآوری این نکته که آنان امانت خداوند در دست یکدیگرند، و هم با توجه به این امر که وظایف اعضای خانواده از سوی خداوند برای انسانها معین شده است؛ باید گفت که وظیفه سنگین، سهلانگاری در آن نوعی تضییع حق و نادیده گرفتن حکم و فرمان خداوند است. حضرت علی (ع) میفرمایند: برای آدمی این گناه کافی است که افراد زیر دست را ضایع و تباه سازد (و یا حق آنان را نادیده گیرد) زیرا بر اثر آن، چیزی را که اعضای خانواده باید داشته باشند، از آنان سلب کردهایم. و اصل این است که مدیر خانواده دارای وسعت دید و نظر باشد و در امر اداره و مسئولیت، او حتی خود را در رنج و زحمت اندازد تا زیردستان در راحتی و آسایش باشند که بندهی پرهیزگار بر اساس تصویر حضرت علی (ع)، کسی است که از وجودش در رنج است و مردم از او در آسایش هستند در انتخاب همسر، اصالت و نجابت خانوادگى، كفويت و مسائل ژنتيكى را نيز بايد در نظر داشت. ژنها به عنوان عوامل انتقال صفات از نسلى به نسل ديگرند كه در برخى روايات به تلويح بدان اشاره شده است. در روايتى از پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم آمده است:
«بنگر فرزند خود را در كجا قرار مى‏دهى؛ زيرا رگ (ژن) تأثير خود را باقى مى‏گذارد.»
در اين زمينه به روايت جالب ديگرى از رسول خدا صلي ‏الله ‏عليه ‏و ‏آله ‏و سلم توجه میکنیم كه مى‏فرمايند:
براى انتخاب همسر، تحقيق و بررسى و شناخت برادران و خواهران كسى كه مى‏خواهد از او خواستگارى كند، خود يك معيار و ملاك مى‏تواند باشد؛ چه اين كه همسران همانند برادران و خواهران خويش فرزند مى‏آورند.
مسأله كفويت نيز اين چنين مورد توجّه قرار گرفته است:
«در گزينش همسر براى خود، محلّ مناسب انتخاب كنيد و از اشخاص همشأن خود زن بگيريد و به آنان زن بدهيد.»
خواستگارى از دختران شايسته و واجد شرايط فاميل ـ در لسان برخى از روايات ـ در شمار يك اولويت است، چنان كه در اين روايت آمده است:
«النّاكح فى قومه كالمُعْشب فى داره» (آن كه از خاندان خويش زن گيرد، چنان است كه در خانه خويش علف چيند.)
از مهم‏ترين معيارهاى انتخاب همسر، ديندارى اوست، در رواياتى كه از رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم و ساير ائمه اطهار عليهم‏السلام به يادگار مانده، مى‏توان بهترين ملاك‏ها و معيارهاى انتخاب را به دست آورد و در پرتو آن رهنمودهاى والا و ارجمند، زندگى سعادتمندانه‏اى پى ريخت. در ذيل، برخى از آن روايات را به عنوان راهكارهايى بس ارزشمند به خانواده‏هاى مؤمن تقديم مى‏كنيم:
1. زن را براى چهار چيز گيرند: مال، شرف، جمال و دين.«و تو زن ديندار بجوى.»
2. اگر كسى به خواستگارى (دختر) شما آمد كه از ديندارى و امانتدارى او راضى هستيد، به او زن دهيد…»
4. تربيت فرزند
خانواده، نقش مهم و مؤثرى در تربيت فرزند ايفا مى‏كند. شخصيتِ آدمى عمدتاً در سنين كودكى و از طريق امر و نهى‏هاى والدين و ديگر اعضاى خانواده شكل مى‏گيرد. به طور كلّى والدين، فرزندان خود را با آموزش مستقيم و غير مستقيم تربيت مى‏كنند. فرزندان، بسيارى از الگوهاى رفتارى، خصوصيات اخلاقى، انگيزه‏ها و نگرشها و ارزشهاى والدين خود را از طريق فرايندهاى تقليد و همانندسازى كسب كرده و زمان بسيارى را براى مشاهده رفتار والدين و الگوبردارى از آن صرف مى‏كنند. هنگامى كه والدين، با اشتياق، تعهد و قاطعيت معقولى به وظايف خويش روى مى‏آورند، كودكان تمايل پيدا مى‏كنند كه خود را با اين جنبه از منش آنان وفق دهند.
اصولاً كودكان موجوداتى پاك و خداجوى هستند. محيط مناسب خانواده مى‏تواند اين فطرت توحيدى را در آنان بارور و شكوفا سازد؛ در حالى كه محيط نامناسب، سدّى در برابر رشد و تعالى آنان خواهد بود و يا موجب رشد معيوب، منحرف يا يك بُعدى آنان خواهد شد. شاكله وجودى انسان و اساس خصوصيات اخلاقى وى از ابتداى كودكى ـ به خصوص در سالهاى اوليه عمر ـ در خانواده پىريزى مى‏شود. علاقه فراوان به فراگيرى و انعطافپذيرى عميق در برابر تأثيرات رفتار و عكسالعملهاى والدين و اطرافيان، ويژه مرحله خردسالى و قبل از ورود به مکتب است. به همين دليل، همه معلومات، عادتها، عكسالعملها و ويژگيهاى اخلاقى‏اى كه در اين دوران تحصيل مى‏گردد، به طور ريشه‏دار و مستحكم و عميق، در روح كودك باقى مانده و بناى اصلى شخصيت و سازمان و شاكله وجودى او را تشكيل مى‏دهد و بر اساس آن، شخصيت او شكل مى‏گيرد. اعضاى بزرگتر خانواده‏ها ـ به ويژه پدران محترم و مادران گرانقدر ـ مسئوليت دارند كه با طرح ارزشهاى والاى اخلاقى در قالب قصه‏ها و داستان‏ها و مثل‏هايى از تاريخ زندگى ائمه معصومين عليهم‏السلام و بزرگان و با زبانى ساده و دلنشين، كودك را با پاكى‏ها، صداقت‏ها، رشادت‏ها، كرامت‏ها، ايثارها و گذشت‏ها آشنا ساخته و روح و روان او را صيقل دهند. كودكان از همان اولين سال‏هاى زندگى خود داراى استعداد قابل توجهى براى مشاهده، يادگيرى و الگوسازى هستند. پدر و مادر آگاه، بايد اولين تقليدها و همانندسازى‏هاى مثبت فرزند خود را به فال نيك بگيرند و او را در مسير مطلوب، هدايت و تشويق كنند.
در متون اسلامى ما نقل شده است: زمانى كه پيامبر اسلام صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم به سجده مى‏رفتند، امام حسن و امام حسين عليهماالسلام بازى‏كنان سوار بر دوش رسول اللّه صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم مى‏شدند و آن بزرگوار به قدرى سجده خود را طولانى مى‏كرد كه آنان خسته شده، پايين بيايند. اى كاش ما نيز در رفتار و گفتار خود، كودكان را جذب كنيم تا آنان نيز به اخلاق و دین علاقه‏مند شوند! در هر حال، پدر و مادر بايد توجه داشته باشند كه اولين الگوهاى فرزندان هستند و اگر آنان در وظايف دينى صادق و جدى باشند فرزندان خود را نيز مى‏توانند دینی بار بياورند. اين نكته نيز در خور توجه است كه هر چه پدر و مادر در تربيت مذهبى فرزندان خود هماهنگ‏تر باشند و كسانى كه با كودك سر و كار دارند هماهنگ عمل كنند، رشد گرايش‏هاى اخلاقى و مذهبى در كودكان و نوجوانان سريع‏تر خواهد بود. هماهنگى بعدى بايد ميان خانه و مکتب و سرانجام مطلوب‏ترين نتيجه، هنگامى حاصل خواهد شد كه خانواده، مکتب و فرهنگ اجتماعى با يكديگر هماهنگ باشند و انتظارات‏شان از كودكان و نوجوانان نيز هماهنگ، واقعبينانه و در حدّ توان كودك يا نوجوان باشد.
يكى از آموزه‏هاى تربيتى در «سيره نبوى» توزيع عادلانه محبت بين فرزندان است! در اين باره رواياتى از آن حضرت نقل شده است از جمله:
«اعدلوا بين اولادكم كما تحبّون ان يعدلوا بينكم فى البرّ و اللطف» (بين فرزندانتان به عدالت رفتار كنيد، چنان كه مى‏خواهيد [مردم و فرزندان] در نيكى و لطف، با شما به عدالت رفتار كنند.)
نقل است شخصى كه دو فرزند پسر داشت، در حضور حضرت يكى را بوسيد و به ديگرى توجهى نكرد، پيامبر با نگرانى به او فرمود: چرا ميان دو فرزندت فرق گذاشتى!؟28 و در كلامى گهربار فرمود:
«انّ اللّه تعالى يحبّ ان تعدلوا بين اولادكم حتّى فى القُبل29؛ خداوند دوست دارد كه ميان فرزندان خود حتّى در بوسيدن آنها، به عدالت رفتار كنيد».
یکی دیگر از مواردی که غربیان و به اصطلاح حافظان حقوق بشر و حامیان حقوق زن به عنوان پایمال شدن حقوق زن در جامعه ما به آن پرداخته و آن را ناشی از شریعت اسلام و احکام آن میدانند، محصور بودن زن در چارچوب خانه و عدم اجازه کار به زن است. آنان به دلیل عدم آشنایی با حقوق زن در اسلام و رفتار سنتی عده کثیری از مردم ما، چنین برداشتی داشته و از آن علیه اسلام استفاده مینمایند.
آنچه در توضیح این مسئله باید عنوان نمود، این است که در جامعه ما با وجود اسلامی بودن آن، تمام رفتار مردم، ریشه در اسلام ندارد، بلکه برخی از این رفتارها به آداب و رسوم قبایل و سنتهایی باز میگردد، که تنها ارتباط مختصری با اسلام داشته و بیشتر ناشی از کجفهمی مردم عوام از دستورات اسلامی است.
چنانکه قبلاً هم گفتیم از دیدگاه اسلام زن و مرد از شخصیت انسانی و حقیقت وجودی یکسانی بهرهمندند و از این حیث تفاوتی با یکدیگر ندارند، لیکن از نظر تواناییها و استعدادها یکسان آفریده نشدهاند و به همین دلیل حقوق و تکالیف یکسانی نخواهند داشت. سرّ این تفاوت نیز در نوشتههای گذشته در ضرورت جذب و تسخیر متقابل این دو صنف به عنوان عامل اساسی تشکیل هسته اولیه زندگی اجتماعی انسان یعنی خانواده دانسته شد.
باید گفت اسلام از آنجایی که کاملترین دین و یا به تعبیر دیگر بینقصترین برنامه زندگی ابنای بشر با در نظر داشت فلسفه خلقت انسان میباشد و واضع آن، آفریننده جهان و جهانیان و آگاه به اسرار خلقت است، به تقسیم کار در جامعه بین زن و مرد و با توجه به تواناییها و استعدادها پرداخته است.
مطابق تعلیمات قرآن، در این تقسیم کار، مسئولیت امرار معاش و مدیریت خانواده بر عهده مرد و امور پرورشی و عاطفی آن بر عهده زن قرار داده شده است. البته باید اشاره کرد که از نظر اسلام هیچ یک از این مسئولیتها نشانه کمال و تقرب به خدا و فخر معنوی نیست.
پیرامون این موضوع گاهی برخی از آیه 34 سوره مبارکه نساء استفاده نموده و از مسئولیت مرد در خانواده به قیومیت مرد بر زن تعبیر مینمایند. ولی باید گفت، این تعبیر با آنچه در قرآن کریم آمده منطبق نیست. شریعت اسلامی مرد را قیم زن نمیداند و زن را موجودی مستقل، دارای شخصیت و مسئولیت قانونی دانسته و اگر سخن از مدیریت خانواده و مسئولیت امرار معاش به میان میآید، این موضوع محدود به روابط زن و شوهر در خانواده است و به روابط سایر زنان و مردان غیر از این رابطه ـ به طور مثال رابطه مادر و پسر یا رابطه برادر و خواهر ـ سرایت نمینماید.
اگر در این آیهی مبارکه از سوره نساء گفته میشود که «مردان را بر زنان تسلط و نگهبانی است، به واسطه آن برتری که خدا بعضی را بر بعضی مقرر داشته است و هم به واسطه آن که مردان از مال خود باید به زنان نفقه دهند.» بحث از فضل و برتری نیست، بلکه آیه به پرداخت نفقه زن توسط مرد اشاره دارد.
این موضوع نیز مرتبط با همان تفاوتهای فیزیکی و جسمی است که قبلاً به عنوان دلیل بر تفاوتهای حقوق و تکالیف مطرح گردید. به عبارتی توانایی مرد در مسایل اجتماعی و اقتصادی و کوشش برای تحصیل مال و تأمین مایحتاج منزل بیشتر است و چون مسئول تأمین هزینه زندگی خانوادگی مرد است، سرپرستی خانواده نیز با اوست. البته این مسئولیت یک کار اجرایی و وظیفهای است که بر عهده مرد گذاشته شده
و فضیلتی برای مرد نیست. در این آیه قرآن کریم به زنفرمان داده نشده است که تو در فرمان مرد هستی بلکه به مرد میگوید، تو سرپرستی زن و خانوادهات را بر عهده داری و به این معنا نیست که زن اسیر مرد است و او نمیتواند به دلخواه خود عمل نماید. مدیریت و سرپرستی خانواده مانند مدیریت در هر جامعه و دستگاهی، صرف یک مسئولیت اجرایی است و از نظر بهرهمندی از فضیلتها و ارزشهای انسانی، ممکن است کسی که تحت سرپرستی است از سرپرست خود برتر و نزد خدا مقربتر باشد.
واگذاری این مسئولیت به مرد نه به خاطر برتر بودن گوهر مرد نسبت به زن، بلکه به علت استعداد و تواناییهای روحی و جسمی او نسبت به این وظیفه است.
در کنار این استعدادها بهرهگیری از دو عنصر محوری علم و عقل توسط مرد نیز ضروری است، زیرا از نظر اسلام مهمترین شرط سرپرستی در خانواده یا اجتماع، عمل کردن سرپرست بر اساس علم و عدالت میباشد. با این حال قوام داشتن شوهر نسبت به زن یک قاعده آمره و تخلفناپذیر نبوده و در صورتی که زن استقلال اقتصادی داشته باشد و بتواند امور خود را شخصاً اداره و تدبیر و از حیثیت خود حراست کند، میتواند در ضمن عقد نکاح به عنوان شرط، قوامیت مرد را محدود نماید. قومیت از نظر اسلام اختصاص به گوهر مرد ندارد، قوامیت مرد نسبت به زن فقط در روابط زوجین جاری است و خارج از این رابطه ممکن است، زن نسبت به مرد قوامیت داشته باشد، مثلاً به موجب احکام اسلامی اطاعت فرزند از پدر و مادر واجب است. بنابراین اگر مادر پسر خود را امر به کاری نماید یا از آن نهی کند، پسر مؤظف به اطاعت از امر و نهی اوست.
کار کردن زن در بیرون از خانه نیز نفی نشده است. چنانچه زن مسلمان قادر به فعالیت در بیرون از خانه البته بدون مزاحمت در زندگی خانوادگی و با رعایت انجام وظیفه محوله که مهمترین آن ایجاد مهر و محبت در بین اعضای خانواده است باشد، میتواند به آن نیز بپردازد.
این موارد در صورتی که منافی با اخلاق اسلامی نباشد و کاری را که زن در بیرون انجام میدهد، از نظر شئون خانوادگی با خانواده وی سازگاری داشته باشد(1) هیچ کسی ـ از دیدگاه اسلام ـ حق نهی وی را ندارد. چرا که زن شخصیت کاملی است و اهلیت تصمیمگیری در امور خود را دارد و از لحاظ اقتصادی نیز میتواند استقلال داشته باشد.
نکته دیگری را که اینجا باید به آن اشاره نمود، این است که زن تابع بیچون و چرای مرد نیست و اگر بحث از سرپرستی و قوامیت مرد به میان میآید، دستورات مرد در چهارچوبه اوامر الهی نافذ است و چنانچه مرد خارج از این محدوده بخواهد در خانواده اقدام و اعمال مدیریت نماید، برای همسرش تکلیفی نسبت به اطاعت و همراهی نخواهد بود.
علم، عدالت و تقوا شرایط اساسی مدیریت و سرپرستی در شریعت اسلامی است که باید توسط مرد در اجرای وظیفهاش مورد توجه قرار بگیرد. در مقابل وظیفه سرپرستی و اداره خانواده که بر عهده مرد گذاشته شده، زن عهدهدار شئون پرورش و تربیت و تربیت عاطفی و تلطیففضای زندگی خانوادگی است که از عهده مرد خارج است.
در کل میتوان گفت که زن از نظر اسلام در خانواده که زیر بنای جامعه است دارای دو وظیفه است؛ یکی این که سازنده مجدد شخصیت، توانایی و کارایی مفید مرد است که به گفته ویل دورانت، زن از آنجایی که مرد خیالی و سرگردان را به مرد فداکار و پایبند به خانه و کودکان خود تبدیل میسازد، حامل حفظ و بقای نوع است و دیگری این که رسالت مادری را بر عهده دارد که بنا بر این رسالت، نقش اصولی و زیربنایی در جامعه را ایفا نموده و انسانساز است.
زن از آغاز تشکیل نطفه در رحم به راستی پرورشدهنده فرزند تا دوران مکتب است. در دوران بعد از آن نیز اگر چه فرزندان استقلال مییابند، ولی با آن هم، همواره تا واپسین لحظات حیات مادر تحت تأثیر وی قرار دارند.
مؤثرترین این دوران نیز دوران شیرخوارگی و کودکی است که همه ابعاد شخصیت کودک در آغوش گرم مادر شکل میگیرد و کودک به آنجا میرسد که باید برسد و این دوران است که میتواند تفسیر گفتار بسیار زیبای پیامبر اکرم(ص) باشد که «الجنه تحت اقدام الامهات» هم به واقع سعادت انسان بستگی به عملکرد مادران دارد.
با این اوصاف سئوالی که طرح میشود این است که آیا تساوی و یکسانی در حقوق و تکالیف زن و مرد که غرب و حقوق بشر ساخته است و فکر آنها، مدعی آن است، به زن اجازه خواهد داد که مسئولیت واقعی خود را در جامعه ایفا نماید؟

پاورقی
1ـ نهجالبلاغه، خطبه 210، بند 1.
2ـ نهجالبلاغه، نامهی 59، بند 4.
3ـ سوره آل عمران، آیه 159.
1ـ رعایت شأن در اسلام از مهمترین مسایل است که از آن به مروت یاد میشود.
پى‏نوشت‏ها
1. تقرير پيامبر(ص) و يا ائمه(ع) يعنى كسى كارى انجام دهد و آن بزرگواران ـ در شرايط عادى، نبودن ضيق وقت و به دور از ترس و تقيه و مأيوس نبودن از تأثير ـ بر كار او صحّه گذارند. ر.ك: اصول الفقه، ج 2، ص 66.
*http://noorportal.net/394/750/751/13151.aspx

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *