نویسنده: وجیهه حسینی
مقدمه
انسانها ممکن است روزانه با سؤالات و پدیدههای مبهم زیادی روبرو شوند که برای کشف آنها و دستیابی به پاسخ برای این سؤالات، به اطلاعات نیاز دارند. در واقع برای بهدست آوردن اطلاعات نیاز به اطلاعیابی وجود دارد. اطلاعیابی نیز فرایندی است که طی آن فرد از سمت مجهولات و نادانستهها بهسمت دانش و آگاهی حرکت میکند. اما در عصر حاضر، با حجم عظیم اطلاعات و در واقع با پدیده انفجار اطلاعات مواجه هستیم بنابراین، دانستن این نکته حائز اهمیت است که افرادی که از این اطلاعات عظیم بهره خواهند گرفت در توانایی پرداختن به اطلاعات دچار محدودیت هستند و در واقع، آنها نیاز به اطلاعات زیاد ندارند، بلکه اطلاعات مناسب و دقیقتر میخواهند (روس، 1379). به عبارت دیگر، تنها دسترسی به اطلاعات ملاک نیست بلکه در این عصر، دسترسی داشتن به اطلاعات متناسب با نیاز اطلاعاتی مطرح میباشد.
مقدمه
تعاریف
اطلاع یابی
رفتار اطلاع یابی
تمایز میان چند مفهوم
سابقه تاریخی مفهوم رفتار اطلاعیابی
نظریهها (الگوهای) رفتار اطلاعیابی
نظریه بتیس
نظریه الیس
نظریه دروین
نظریه چن و هرنون
نظریه ویلسون
نظریه کولثاو
نظریه تیلور
نظریه بلكين
نظریه کالتو
نظریههای رفتار اطلاعيابي در محيطهاي جديد جستجو
نظریه کول و همکاران وی
نظریه مهو و تیبو
نظریه چو، دتلور و ترنبال
نظریه بتس
نظریه پیرولی و کارد
نتیجهگیری
فهرست مآخذ
مقدمه
انسانها ممکن است روزانه با سؤالات و پدیدههای مبهم زیادی روبرو شوند که برای کشف آنها و دستیابی به پاسخ برای این سؤالات، به اطلاعات نیاز دارند. در واقع برای بهدست آوردن اطلاعات نیاز به اطلاعیابی وجود دارد. اطلاعیابی نیز فرایندی است که طی آن فرد از سمت مجهولات و نادانستهها بهسمت دانش و آگاهی حرکت میکند. اما در عصر حاضر، با حجم عظیم اطلاعات و در واقع با پدیده انفجار اطلاعات مواجه هستیم بنابراین، دانستن این نکته حائز اهمیت است که افرادی که از این اطلاعات عظیم بهره خواهند گرفت در توانایی پرداختن به اطلاعات دچار محدودیت هستند و در واقع، آنها نیاز به اطلاعات زیاد ندارند، بلکه اطلاعات مناسب و دقیقتر میخواهند (روس، 1379). به عبارت دیگر، تنها دسترسی به اطلاعات ملاک نیست بلکه در این عصر، دسترسی داشتن به اطلاعات متناسب با نیاز اطلاعاتی مطرح میباشد.
رفتاری که فرد در مسیر دستیابی به پاسخ سؤالات و نیز کشف دانستههای جدید از خود نشان میدهد بیانگر رفتار اطلاعیابی آن فرد میباشد. تاکنون پژوهشهای زیادی در زمینه بررسی الگوها و رفتارهای اطلاعاتی افراد صورت گرفته است. این پژوهشها، گوياي اين واقعيت است كه جستجوگران تحت تأثير عوامل مختلف، از شيوهها و روشهاي گوناگون براي كسب اطلاعات بهره ميجويند و رفتارهاي اطلاعيابي متفاوتي را از خود بروز ميدهند. بنابراين، با شناخت صحيح و كنترل اين عوامل ميتوان رفتارهاي اطلاعيابي جستجوگران را تا حد بسيار زيادي به مسيرهايي مشخص و هدفمند هدايت كرد. در واقع الگوهای اطلاعیابی به روشی ساده روابط، قضایای نظری و فرایندهای مربوط به شناسایی و پاسخگویی به نیازهای اطلاعاتی را ارائه میکنند. در این مقاله تلاش میشود پس از بیان تعاریفی از مفاهیم اطلاعیابی، رفتار اطلاعیابی و سابقه کوتاهی از این مفاهیم، برخی از الگوها و نظریههایی که تاکنون در زمینه رفتارهای اطلاعیابی مطرح شده است مورد بررسی قرار گیرد.
تعاریف
اطلاعیابی
از نظر مارچیونینی (Marchionini, 1995) اطلاعیابی روندی است که در آن بشر هدفمندانه برای تغییر موقعیت دانش در تلاش است. وی ویژگی اطلاعیابی را در حل مشکل میداند. اطلاعیابی فرآیندی است که از نیاز اطلاعاتی آغاز شده و طی مراحلی اسناد و منابع اطلاعاتی با استفاده از استراتژی معین مورد جستجو قرار گرفته، اطلاعات موردنیاز پس از استخراج بازبینی و بررسی شده و در نهایت اطلاعات موردنظر بازیابی میشوند و به حل مسئله منجر خواهد شد. همچنین اطلاعیابی الگوریتمی است مرحلهبهمرحله که مسیری را از بیان درخواست به سمت دریافت پاسخ طی میکند و در این میان میانجیهای کاوش با تجزیه، تحلیل، تصفیه، توسعه، تبدیل و ترجمه دروندادها و نتایج در بهنتیجه رسیدن کاوش سهم مؤثری دارند (در: ادهمی، 1383؛ نویدی، 1386).
رفتار اطلاعیابی
ویلسون (Wilson, 2000) رفتار اطلاعيابي انسان را عبارت از فرايندي ميداند كه در تعامل دائمي با افراد، شبكههاي اجتماعي، موقعيتها و بافتهاي گوناگون شكل گرفته و معتقد است كه اين بافت و موقعيت اجتماعي است كه بهوجود آورنده نياز اطلاعاتي است و فرد را به استفاده از منابع دسترسپذير مشخصي محدود ميكند. همچنين، رفتار اطلاعيابي را عبارت از فرايندهاي دروني و عوامل بيروني ميداند كه بر جستجوي اطلاعات تأثير ميگذارد و روشهاي فردي پاسخگويي به نيازهاي اطلاعاتي را تغيير ميدهد (در: نوروزی چاکلی، 1385، ص 151- 152).
مطالعه رفتار کاوشگران در فرایند اطلاعیابی و در تعامل با محیطهای اطلاعاتی را رفتار اطلاعیابی میگویند. در رفتار اطلاعیابی چگونگی جستجو، جمعآوری و بازیابی اطلاعات در محیطهای اطلاعاتی گوناگون و رفتارهای کاربران در تعامل با نظامهای بازیابی اطلاعات مورد بررسی قرار میگیرد. رفتار اطلاعیابی در حوزه علوم مختلف از جمله کتابداری و اطلاعرسانی، روانشناسی و ارتباطات مورد بررسی قرار میگیرد (در: نویدی، 1386).
هدف رفتارهای اطلاعیابی، رسیدن به جوابهایی برای اینگونه پرسشهاست:
– شخص برای یافتن نیازهای اطلاعاتی خود چه میکند؟
– چگونه منابع اطلاعاتی را انتخاب و آنها را جستجو میکند؟
– چگونه به آن دسترسی مییابد؟
– چه عواملی بر این رفتار وی تأثیر میگذارد؟ (طلاچی، 1375، ص 44).
کریکلاس (Krikelas, 1983) اقدام فردی را که برای شناسایی پیامی در پیوند با نیازی ادراکشده صورت میپذیرد، رفتار اطلاعیابی میداند.
تيلور(Talor, 1985) رفتار اطلاعيابي را عبارت از مجموعه فرايندهايي ميداند كه در نهايت به اطلاعات سودمند منجر ميشوند (در: نوروزی چاکلی، 1385، ص 157).
در دایرهالمعارف کتابداری و اطلاعرسانی، نیز رفتار اطلاعیابی چنین تعریف شده است:
به الگوهای پیچیده رفتار و فعل و انفعالهای متقابل انسان هنگام جستوجوی هر نوع اطلاعات، رفتار اطلاعیابی اطلاق میشود. این اصطلاح به شیوههای گوناگون برای اشاره به هر بستری به کار میرود که در آن، اطلاعات جستوجو میگردد و تمام شکلهای اطلاعیابی را دربرمیگیرد. جزء «اطلاعیابی» این اصطلاح ممکن است، بیش از آن که به طور ضمنی میزان فعالیت مثبتی را برساند، از فعالیتی حکایت کند که توسط مطالعات فردی یا گروهی نتیجه نداده باشد. درحالیکه اصطلاح خنثای «گردآوری اطلاعات» ممکن است توصیفی عینیتر از اطلاعیابی» ارائه دهد. جزء «رفتار» در این اصطلاح نیز ممکن است به سبب معنای ضمنی «رفتارگرایی» کمی مبهم جلوه کند.
تمایز میان چند مفهوم
ویلسون (Wilson, 2000) چهار نوع رفتار -رفتار اطلاعاتی، رفتار اطلاعجویی، رفتار اطلاعیابی و رفتار استفاده از اطلاعات- را از یکدیگر متمایز میکند.
رفتار اطلاعاتی عبارتست از کل رفتار انسان در ارتباط با منابع و مجراهای اطلاعاتی شامل اطلاعیابی فعال و غیرفعال و کاربرد اطلاعات. از این رو، رفتار اطلاعاتی شامل ارتباط رودررو با دیگران، و نیز دریافت منفعلانه اطلاعات مثل تماشای آگهیهای تلویزیونی بدون قصد انجام کاری با اطلاعات خاص است.
رفتار اطلاعجویی عبارت است از جستجوی هدفمند اطلاعات به منظور ارضای هدفی خاص در جریان جستجو، فرد ممکن است با نظامهای اطلاعرسانی دستی (مانند روزنامه یا کتابخانه) یا با نظامهای مبتنی بر رایانه (وب جهانگستر) در تعامل باشد.
رفتار اطلاعیابی سطح جزئیتر رفتار بهکار گرفته شده از سوی جستجوگر در تعامل با نظامهای اطلاعرسانی است. رفتار اطلاعیابی شامل تمام تعاملهای با نظام، خواه در سطح تعامل انسان با رایانه (مثل استفاده از موشواره و انتخاب پیوندها)، خواه در سطح انتزاعی است (مثل اتخاذ یک راهبرد جستجوی بولی یا تعیین معیارهایی برای تصمیمگیری در مورد اینکه کدامیک از دو کتابی که از مکانهای همجوار قفسه یک کتابخانه انتخاب شده، سودمندتر است) که اعمال ذهنی ، نظیر قضاوت در مورد ربط دادهها یا اطلاعات بازیابیشده را نیز شامل میشود.
رفتار استفاده از اطلاعات متشکل از اعمال فیزیکی و ذهنی مبتنی بر اطلاعات راه یافته به درون پایگاه معرفتی شخص است. بنابراین شامل اعمال فیزیکی مانند علامتگذاری بخشهایی از یک متن برای نشان دادن اهمیت آنها و نیز اعمال ذهنی مثل مقایسه اطلاعات جدید با دانش موجود است (در: نوکاریزی، محسن و داورپناه، محمدرضا، 1385).
سابقه تاریخی مفهوم رفتار اطلاعیابی
خاستگاه این مفهوم، مربوط به حوزه مطالعه استفادهکنندگان است و تاریخچه آن در مفهوم عام، به نخستین مطالعات مربوط به ارتباطات علمی و استفاده از اطلاعات بازمیگردد. کاربرد آن نیز متناسب با پیشترفتهای این حوزه تغیر یافته است. نخستین اشارهها به رفتار اطلاعیابی مربوط به استفاده دانشمندان از مجراهای رسمی و غیررسمی ارتباطات بوده که جنبه کمّی داشته است. به مرور زمان تحولی به سمت مطالعات نظری و کاربرد فنون کیفی و یا تحقیقات «چندروشی» پدید آمد و بدین ترتیب، معنای صریح و دلالت ضمنی این اصطلاح براساس این پیشرفتها، سیر تکاملی پیمود.
پس از جنگ جهانی دوم و با افزایش اطلاعات علمی و فنی در زمینههای گوناگون، بحث رفتار اطلاعیابی برای اولین بار در کنفرانس اطلاعات علمی انجمن سلطنتی انگلستان در سال 1948 مطرح شد. در این کنفرانس، مطالعاتی درباره نحوه استفاده کاربران از اطلاعات ارائه و آغازگر رویکردی جدید در مطالعه رفتار اطلاعیابی انسان شد. ده سال بعد، در سال 1958، کنفرانس بینالمللی اطلاعات علمی در واشنگتن، مطالعات رفتار اطلاعیابی را پیگیری کرد. پیش از ظهور رایانه برای ذخیره و بازیابی اطلاعات و در فاصله دهه 1940 تا 1960 محور اصلی بر استفاده از اطلاعات متمرکز شده بود. پس از این دوره به نیازهای اطلاعاتی نیز پرداخته شد. اولین پژوهش در این زمینه در سال 1972- 1973 در بالتیمور امریکا انجام گرفت که موضوعات آن درباره نیازهای اطلاعاتی جامعه شهری، چگونگی تأمین آنها و امکان تأمین این نیازها از سوی سازمانها بود. به نظرمیرسد برای اولین بار پالمر در اواخر دهه 1980 به رفتار اطلاعاتی گروهی از دانشمندان میپردازد. نتایج پژوهش وی نشان داد که رشته تخصصی، سازمان یا محیط شغلی و شخصیت، بر رفتار اطلاعیابی مؤثر است (Wilson, 2000, p. 49- 51).
در اواسط دهه 1980، در پاسخ به ابراز نیاز به تمرکز بیشتر بر کاربران به جای نظام، حوزه رفتار اطلاعیابی تغییر عمدهای را هم در مفهومآفرینی و هم در طراحی پژوهشها تجربه کرد. اکثر مطالعات حوزه استفاده و کاربران با بهکارگیری کاملتر در مطالعه رفتار اطلاعیابی به بررسی رفتار اطلاعیابی تغییر شکل داد. مشخصه این امر، تغییری در ماهیت جمعآوری دادهها از بررسی گروههای بزرگ از طریق پرسشنامه یا مصاحبه ساختیافته به مطالعه گروههای کوچک از طریق مشاهده و مصاحبههای ساختنیافته بود. همچنین، مشخصه مهم دیگر آن تحول در ماهیت رویکرد تحلیل، بهویژه با تلاش آشکار برای تولید الگوهای اطلاعیابی افراد یا گروهها بود. یکی از بهترین نمونههای این نوع رویکرد تحلیلی را میتوان در آثار تأثیرگذار دیوید الیس یافت (Meho & Tibbo, 2003, p. 570).
پس از این زمان بتدریج الگوهای رفتار اطلاعیابی ظاهر میشود و صاحبنظران متعدد هر یک الگوهای خود را در این زمینه بر مبنای رویکردهای مختلف ارائه میکنند.
نظریهها (الگوهای) رفتار اطلاعیابی
نظریه بتیس
مارسیا جی بتیس (Bates, 2002) در چهارمین کنفرانس بینالمللی نیازهای اطلاعاتی، مدلی از روشهای اطلاعیابی را ارائه نمود که دراینجا مورد بررسی قرار میگیرد.
انسان قادر است مقدار زيادي دانش در زندگي کسب کند و همچنين قابليت سازگاري با شرايط مختلف محيطي و اجتماعي را دارد. انسانها بسيار اجتماعي هستند و بسياري از آموختهها و تجاربشان را از تعاملات اجتماعي بهدست ميآورند . براي بسياري از افراد در بيشتر موارد، رفتارهاي اطلاعيابي شامل جذب و استفاده از دانش و اطلاعاتي است که در زندگي روزمره با آن برخورد ميکنند و ٨٠ درصد از دانش خود را از آگاهيهاي ساده از جامعه و محيط طبيعي به دست ميآورند.
بر اين اساس مدل زير را ارائه شده است:
شكل ١. حالتهاي اطلاعيابي
اين نمودار بيانکننده روشهاي اطلاعيابي ميباشد و جزئيات آن به شرح زير است:
• مستقيم يا غير مستقيم: منظور از مستقيم و يا غيرمستقيم در نمودار اين است که آيا شخص اطلاعات خاصي را مورد جستجو قرار داده، يا به صورت تصادفي تحت تأثير اطلاعات قرار گرفته است.
• فعال يا منفعل : اگر شخص براي گردآوري اطلاعات و حل مسئله خود به طور فعالانه عمل کند، اطلاعيابي فعال صورت گرفته ولي اگر شخص بدون تلاش و فعاليت و بدون انجام جستجو به اطلاعات دست يابد، اطلاعيابي منفعل صورت گرفته است.
بنابراین چهار حالت برای اطلاعيابي میتوان در نظر گرفت:
• جستجوکردن : هنگامي که شخص ميداند که به چه اطلاعاتي نياز دارد، به صورت مستقيم و فعالانه به جستجوي اطلاعات ميپردازد.
• مشاهده يا نظارت : در اين روش ما اطلاعات مورد علاقه و پرسشهايمان را در ذهن حفظ ميکنيم ولي نياز مبرمي به تلاش فعال براي گردآوري اطلاعات احساس نمي کنيم، هنگامي که اطلاعاتي در آن خصوص به ما ميرسد آن اطلاعات را جذب ميکنيم. بنابراين اين روشي مستقيم و منفعل است.
• مرور و يا تورق : اين روش متمم و مكمليافته روش مشاهده ميباشد و به صورت غيرمستقيم و فعال است. در اين روش ما نياز اطلاعاتي خاصي نداريم ولي به طور فعالانه خود را در جريان اطلاعات جديد قرار ميدهيم و عامل اساسي انجام اين رفتار حس کنجكاوي ميباشد.
• آگاه شدن : هنگامي که شخص نميداند که به دنبال چه اطلاعاتي است و از نياز اطلاعاتي خود باخبر نيست، به صورت غيرفعال و غيرمستقيم به جذب و گردآوري اطلاعات محيط ميپردازد به اين روش آگاه شدن مي گويند.
اگر آگاه شدن ٨٠ درصد از دانش ما را تشكيل دهد، جستجوي مستقيم ١ درصد و بقيه دانش از راه مرور و مشاهده به دست ميآيد . مطالعات نشان ميدهد که مردم اصولي را به کار ميبرند که با کمترين تلاش به اطلاعات موردنياز خود دست يابند و بهدليل پيچيده بودن نظامهاي اطلاعاتي، مردم به روشهاي انفعالي و غيرمستقيم کسب اطلاعات خو گرفتهاند.
بنابراين در بررسي رفتار اطلاعيابي، اشخاص به دو روش کلي زير عمل ميکنند.
2. جذب منفعل از روشهاي مشاهده و آگاه شدن
3. نمونهگيري و گزينش از طريق مرور و بررسي و جستجوي فعال (در: نویدی، 1386).
نظریه الیس
الیس الگوهای رفتار اطلاعیابی دانشگاهی را بررسی کرده است. او به جای «مراحل» اطلاعیابی ترجیحاً اصطلاح «ویژگی» را به کار میبرد (Yarvelin & Wilson, 2003) و معتقد است كه هر يك از جستجوگران با توجه به تجربيات، دانش، نياز اطلاعاتي و سطح توقعات خود در هر يك از اين مراحل با سطح متفاوتي از دقت و توجه عمل ميكند و در نهايت اين جستجوگر است كه بر اساس نياز خاص خود به انتخاب و گردآوري اطلاعات دست ميزند و با استناد به همين اصل، مدلي را براي رفتار اطلاعيابي جستجوگران پيشنهاد ميكند. با وجود اين، وي اذعان ميدارد كه اين مدل بيشتر در محيطهايي بسته همچون پايگاههاي اطلاعاتي كه عمدتاً از ابزارهاي ويژهاي همچون واژگان كنترلشده استفاده ميكنند، قابلاجرا و استفاده است (در: نوروزی چاکلی، 1385، ص 146)
الیس ابتدا به شناسایی ویژگیهای مشترک رفتار اطلاعیابی پژوهشگران در علوم اجتماعی پرداخت و مدلی با 6 ویژگی عمومی عرضه کرد. سپس با مطالعه رفتار پژوهشگران دانشگاهی حوزه علوم، این مدل مورد پالایش قرار گرفت و ردهها یا ردههای فرعی وارسی و به آن اضافه شد (Ellis, Cox & Hall, 1993).
از نظر وی، هر الگوی خاص را میتوان بر حسب ویژگیهای این الگو توصیف کرد. ویژگیهای این الگو به شرح زیر است:
1. آغاز : شامل فعالیتهای اولیه جستجوی اطلاعات نظیر شناسایی منابعی که ممکن است به عنوان نقطه شروع چرخه پژوهش بهشمار آید. این منابع ممکن است همکاران، دوستان و افراد برجسته، مرور پیشینهها، فهرستهای پیوسته، نمایهنامهها و چکیدهنامهها باشد؛ اما برخی از پژوهشگران بر مبنای اطلاعات شخصی خویش کار را آغاز میکنند. در این مرحله، پژوهشگر بهندرت به کتابخانه مراجعه میکند، بلکه بیشتر به شناسایی و جایابی منابع اطلاعاتی میپردازد (Meho & Tibbo, 2003). به طور کلی به هنگام شروع یک پژوهش جدید، جستجوی اولیه معمولاً از طریق جستجو همراه با فعالیتهای ارتباطی شروع میشود. در هر پژوهش و یا برای پاسخگویی به هر نیاز اطلاعاتی، اولین قدم شناسایی منابع اطلاعاتی است که میتواند پاسخگوی نیاز باشد، یا شناسایی کلی زمینه موردنظر برای اطلاع از وجود اطلاعاتی در آن زمینه، شناخت پیشینه موضوع و اهمیت آن، در این مدل نیز به همین مسئله توجه شده و اولین گام، مرحله شناخت و اطلاع از منابع است که مرحله آغازین نام گرفته است. منابع یافتشده ممکن است فرد را به منابع دیگری ارجاع دهد که ادامه این کار به پیوندیابی منجر میشود (Choo, Detlor & Turnbull, 1999, p. 5).
2. پیوندیابی : منظور ردیابی منابع معتبر مورد استناد در پانویسها یا ارجاعات منابع و به بیان دیگر شبکه استنادی میان منابع است. پیوندیابی اغلب به منظور شناسایی منابع جدید اطلاعاتی یا نیازهای اطلاعاتی جدید و ارضای این نیازها مورد استفاده قرار میگیرد و معمولاً از طریق دنبال کردن ارجاعات بهدست آمده از مطالعه و تماسهای شخصی به انجام میرسد. تصمیم به پیگیری استنادها، به عواملی نظیر ربط موضوعی آنها، اهمیتشان در پژوهش موردنظر، شهرت یا هویت پدیدآورنده، تازگی، شهرت ناشر، هزینه، بسامد استنادها و زمان لازم برای مکانیابی اطلاعات و منابع بستگی دارد. سایر عوامل مؤثر در این زمینه عبارتند از: غریزه، ماهیت استناد، توصیه همکاران، منتقدان و ویراستاران.
در کار پژوهش، پس از شناسایی اولیه چند منبع عمده، معمولاً پژوهشگر منابع و ارجاعات آنها را دنبال میکند تا از آن طریق به منابع بیشتری در حوزه موردنظر دست یابد. بههمین منظور منابع ردیف دومی نیز تهیه شده است که مهمترین آنها نمایهنامههای استنادی علوم و علوم اجتماعی است. این منابع، استنادهایی به منابع معتبر ارائه میدهند و از پراستفادهترین منابع ردیف دوم بهشمار میآیند. پیگیری ارجاعات منابع، هم در محیط دستی و هم در محیط ماشینی میسر است؛ ولی در محیطهای ماشینی این کار بسیار سادهتر و سریع شکل میگیرد.
3. تورق (مرور): این کار نوعی جستجوی نیمههدایتشده یا نیمهساختیافته است. تورق منابع ردیف اول و دوم به عنوان یک فعالیت مهم اطلاعیابی تلقی میشود که تمام پژوهشگران در مقطعی از پژوهش وارد آن میشوند. دو نوع تورق عمده شناسایی شده است: 1) ملاحظه شمارههای تازه منتشر شده مجلات و فهرست مطالب کتابهای مربوط 2) بررسی فهرستهای پیوسته، نمایهنامهها، منابع وب و ارجاعات منابع بازیابی شده و یا خواندن آنها .
این مرحله نیز یکی از مراحلی است که تمامی افرادی که درگیر فعالیت پزوهشی هستند و نیازهای اطلاعاتی دارند وارد آن میشوند. البته چون حجم این اطلاعات چنان زیاد است که احتمالاً کمتر کسی بهتنهایی میتواند از عهده بررسی آنها برآید، برخی از پژوهشگران بهخاطر محدودیتهای زمانی و مالی و همچنین سایر محدودیتها زحمت این کار را به دوستان، همکاران و دانشجویان خود واگذار میکنند و از آن طریق از تازهترین اطلاعات مطلع میشوند.
4. تمایزیابی : شامل استفاده از تفاوتهای مشهود در منابع اطلاعاتی به عنوان راهی برای پالایش میزان اطلاعات بهدست آمده است. منظور از تمایزیابی، فعالیتهایی است که به هنگام ارزشیابی اطلاعات، براساس کیفیت، ماهیت، اهمیت نسبی و سودمندی آن بهعنوان روش پالایش میزان و ماهیت اطلاعات بهدست آمده، مبنای قضاوت جستجوگر قرار میگیرد.
5. نظارت: عبارت است از روزآمد نگهداشتن اطلاعات خود از طریق جستجوی آگاهیرسانی جاری در حوزه مورد پژوهش. به بیانی دیگر، آگاهی از پیشرفتهای یک حوزه با پیگیری منظم مآخذ خاص (یعنی مجلههای هسته، روزنامهها، کنفرانسها، مجلههای عمومی، کتابها و فهرستها) است.
ویژگی نظارت، انجام فعالیتهای آگاهیبخش از توسعه پژوهشها در موضوع موردعلاقه از طریق پیگیری و تعامل با منابع خاص است. برای حفظ روزآمدی، هم از منابع رسمی و هم از منابع غیررسمی استفاده میشود. منابع رسمی مثل مجلهها، مجموعه مقالههای کنفرانسها، مقالههای روزنامهها، نقدهای کتاب، آگهیها و فهرستهای ناشران، گروههای بحث و منابع وب، منابع غیررسمی شامل تعاملهای شخصی با همکاران، دوستان و دانشجویان یا مبادلات شخصی از طریق پست الکترونیکی است.
6. استخراج : شامل شناسایی منابع اطلاعاتی مربوط است. در واقع بررسی دقیق و گزینشی منابع اطلاعاتی و شناسایی مطالب مرتبط را در برمیگیرد و شامل فعالیتهای انجام شده در منابع مستقیم (شامل کتابها، مقالهها و مجلهها) و منابع غیرمستقیم (شامل کتابشناسیها، نمایهنامهها، چکیدهنامهها و فهرستهای پیوسته) میباشد.
7. تأیید : بعنی بررسی صحت اطلاعات. ویژگی وارسی انجام فعالیتهای مربوط به بررسی درستی اطلاعات پیدا شده است چون ممکن است اطلاعات جنبه سیاسی داشته یا از مآخذ سیاسی و از گروههای نژادی، مذهبی و قومی بهدست آمده باشد که در آن صورت احتمال انحراف یا سوگیری در آن زیاد است. پس باید از درستی و دقت اطلاعات بهطور کامل اطمینان یافت و بعد آن را بهکار بست. برای اطمینان از درستی و صحت اطلاعات، میتوان از دوستان و همکاران سؤال کرد و با بررسی منابع رسمی و کسب اطلاعات از منابع متفاوت و مقایسه آنها با همدیگر، به میزان صحت آن پی برد (Meho & Tibbo, 2003, p. 578- 581).
نظریه دروین
دروين (Dervin, 1972) نيز به توسعه مدلي بر پايه نياز كاربر پرداخت كه آن را «ايجاد احساس» ناميد. روش او بر رفتاري كه فرد در تجربههاي روزانه خود با استفاده از تحليل طيف وسيعي از فعاليتهاي پيچيده بشري به انجام ميرساند، متمركز گرديده است (در: ادهمی، 1383، ص 34)
مدل دروين، رويكردي شناختي در جستجوي اطلاعات است. در اين مدل، اطلاعات چيزي است كه فرايندهاي داخلي شناختي در آن دخالت دارند. اما تفهيم فقط يك امر ذهني نيست. عواطف يا احساسات نيز بر پاسخ شناختي افراد به اطلاعات تأثير ميگذارند. روشن است، عواطف يا احساسات در فهم مفهوم نياز بسيار مؤثرند. بنابراین دروين، بهطور خاص برجنبههاي عاطفي فرايندهاي شناختي تأكيد نميكند، اما اين موضوع را ميتوان از رويكرد وي دريافت و بهگونهاي كه مدل وي را پيچيده و غني ميسازد، به بسط آن پرداخت. اين مدل به نوعي بيانگر تلاش ذهني اطلاعجو براي پركردن شكاف موجود در ذهن خود ميباشد.
در اين مدل، اهميت مصرفكننده اطلاعات مركزيت مييابد و اطلاعات به «هرآنچه فرد آگاهيبخش ميشمارد» تبديل ميشود. مدل تفهيمي، اطلاعات را ذهني، مبتني بر موقعيت، كليگرا، و شناختي ميبيند. اين مدل، بر فهميدن اطلاعات در زمينههاي شخصي و چگونگي شكلگيري نيازهاي اطلاعاتي و راههاي رفع اين نيازها تأكيد دارد. مصرفكننده اطلاعات نیز، نهتنها يك دريافتكننده منفعل اطلاعات از محيط خارج تلقي نميشود، بلكه در مركز يك فرايند تغيير فعال و مداوم قرار دارد. در اين فرايند، اطلاعات موجب تغييرات ادراكي در كاربر شده و اين تغييرات خود موجب دگرگوني در برداشت كاربر از اطلاعات ميشود.
در روش دروين، هنگام مطالعه نيازهاي اطلاعاتي از استعاره «موقعيتـ فاصلهـ فايده» استفاده ميشود. وي اظهار ميكند كه تمام نيازهاي اطلاعاتي، از انقطاع يا «فاصلهاي» كه در دانش پديد ميآيد، ناشي ميشود. اين فاصله در يك «موقعيت» خاص به وجود ميآيد و افراد كوشش دارند با استفاده از تاكتيكهاي مختلف، اين فواصل را برطرف كنند. آنچه ايشان را به روي پل ميرساند «فوايد» يا «كمكها» خوانده ميشود. دروين معتقد است حالت نظاممندي در رفتار افراد وجود دارد كه بايد آن را در خويگرفتن با فرايندها يافت. نيازهاي افراد نظاممند بوده و عاري از بينظمي است. اين خصيصه نظاممندي نيازها، بايد بهعنوان يك فرايند، و نه يك وضعيت ثابت، تلقي شود. نيازهاي اطلاعاتي هنگامي ميتوانند موردتوجه قرارگيرند كه بتوانيم به فرايندي پي ببريم كه هرفرد به هنگام مواجهشدن با يك «فاصله» براي پركردن آن، و براي حصول چيزي (بهويژه دانش جديد) كه از اين تجربه بهدست ميآورد، در آن وارد میشود (در: موريس، 1375، ص 75- 77).
نظریه چن و هرنون
در مطالعهاي که چن و هرنون در سال ١٩٨٢ در مورد جستجوي اطلاعات اهالي نيوانگلند بهعمل آوردند به اين نتيجه رسيدند که در زندگي روزمره، هر فرد بهطور مداوم با مشكلات و مسائلي روبرو ميشود که بسياري از اين مشكلات با گردآوري اطلاعات حل ميشوند ولي اين نياز واقعي اطلاعاتي بهندرت به صورت “خواسته” اظهار ميشود حتي هنگامي که از خواسته اطلاعاتي خود آگاه باشند، هر کسي آن را به “تقاضا” مبدل نميکند . در بيشتر مواقع اين امر ناشي از ناتواني درخواستکننده در شناسايي منبع يا کانال مناسب اطلاعاتي و يا اينكه چه نوع فراهمکنندگان اطلاعاتي وجود دارد و يا چگونه ميتوان به آنها نزديك شد، میباشد . وقتي از مخاطبين چن و هرنون سئوال شد به کدام فراهمکنندگان اطلاعات مراجعه کردهاند، جواب دادند:
دوست، همسایه، فامیل 57% روزنامه، مجله، کتاب 45%
فروشگاه، شرکت 45% همکار 43%
حرفهمند 41% تلویزیون، رادیو 21%
نمایندگی دولتی 27% کتابخانه 17%
خدمات اجتماعی 13% راهنمای تلفن 16%
رهبر مذهبی 10% سایر 3%
بنابراين ميتوان نتيجه گرفت که اشخاص تمايل به جذب اطلاعات بهصورت منفعل و يا از روش نمونهگيري و انتخاب دارند، وقتي که اين اشخاص با ساختار پيچيده نظامهاي ردهبندي، محيطهاي الكترونيكي و ابردادهاي مواجه ميشوند نياز به کاوشگران ماهري دارند که مهارتهاي جستجو براي استفاده کارآمد از نظامهاي هوشمند را داشته باشند و در کسب اطلاعات به آنها ياري رسانند . در اين ميان کتابداران و اطلاعرسانان بايد مهارتهاي اطلاعيابي را فرا گرفته و از سواد اطلاعاتي برخوردار باشند تا بتوانند نياز اطلاعاتي آنها را بهخوبي برطرف نمايند (در: نویدی، 1386).
نظریه ویلسون
ویلسون (Wilson, 2000) فرایند اطلاعیابی را اولین بار در سال 1983 بهعنوان یک الگوی حل مسئله برای پژوهشها بهکار برد. وی، پس از بررسي رفتارهاي اطلاعيابي متخصصان بازاريابي، علوم اجتماعي و روانشناسي، مدلي را براي رفتار اطلاعيابي ارائه ميدهد كه بهخوبي نقش عوامل روانشناختي را در رفتار جستجوگران نشان ميدهد. وي در مدل خود اذعان ميدارد كه عوامل روانشناختي، جمعيتشناسي، محيطي و منبعمدار بر رفتار اطلاعيابي تأثير ميگذارد و در بسياري از موارد آن را تغيير ميدهد. در این مدل، جستجو و استفاده از اطلاعات با مراحل مختلف فرایند حل مسئله هدفنما در ارتباط است. مراحل حل مسئله عبارتند از: شناسایی مسئله، تعریف مسئله، حل مسئله، و (در صورت نیاز) بیان راه حل.
با وجود گستردگي اين مدل، ويلسون اظهار ميدارد كه مدل پيشنهادي او تنها قادر است نمونههاي كوچكي از عوامل تأثيرگذار بر رفتار اطلاعيابي فرد را نشان دهد. مدل ويلسون به توصيف آنچه در زمينة رفتار اطلاعيابي، عامل ميزان احاطه شخص ناميده ميشود، ميپردازد. وي در همين زمينه اظهار ميدارد كه شخص پس از اتخاذ تصميم به جستجوي اطلاعات، با كمك انگيزه، جستجويي را به اجرا درميآورد و به دليل احساس نيازي كه به فايقآمدن بر مسأله دارد، شخصاً گذار از مانعهاي مشخصي را كه در مسير بازيابي اطلاعات او قرار دارد، تجربه ميكند. ويلسون معتقد است كه خود شخص صلاحيت لازم را براي تصميمگيريهاي نهايي جستجوي اطلاعات و تشخيص اطلاعات مرتبط از غيرمرتبط دارد و ممكن است بر اساس موقعيت، موضوع يا انگيزههاي خاص، روشهايي را كه براي جستجوهايش برميگزيند، با ديگري متفاوت باشد (در: نوروزی چاکلی، 1385، ص 151).
ويلسون از عامل “خودمحوري” بهعنوان مؤثرترين عامل در رفتار اطلاعيابي نام ميبرد و در همين خصوص اظهار ميدارد كه بين باور يا احساس فرد درباره خود و تسلط فرد بر موقعيتهاي مختلف، ارتباط مستقيم وجود دارد. او معتقد است احساس قوي خودمحوري براي بهرهگيري از يك منبع اطلاعاتي، به استفاده گستردهتر و دقيقتر از آن منبع منجر ميشود. اگر شخص از توان خود در بهرهگيري از منبع ترديد داشته باشد، حتي در صورتي كه اين منبع حاوي مرتبطترين اطلاعات نيز باشد، بازهم استفاده درستي از آن بهعمل نخواهد آمد. در هر موقعيتي، انتخاب و استفاده از منبع تحت تأثير عوامل گوناگوني همچون ميزان زمان و تلاشي كه صرف دستيابي به منبع و تعامل براي اطلاعيابي از آن ميشود، قرار دارد (در: ادهمی، 1383، ص 33).
او در مدل جهانی خود رفتار اطلاعیابی را هم شامل رفتار جستجوی فعال و هم غیرفعال میداند یعنی در عمل جستجوی فعال ذهن را برای اطلاعات (مثلا تماشای تلویزیون و دریافت اطلاعاتی از برنامههای آن بدون قصد و اراده قبلی) جزء رفتار اطلاعیابی میداند همانطور که توجه غیرفعال (یعنی بدون قصد قبلی) و جستجوی مداوم را در این ردیف قرار میدهد.
الگوی رفتار اطلاعاتی ویلسون شامل مؤلفههای زیر است:
– زمینه نیاز اطلاعاتی
– متغیرهای مداخلهگر
– رفتار اطلاعیابی (فعال یا غیرفعال)
– پردازش و استفاده از اطلاعات
این مؤلفهها در حقیقت همان عناصر تشکیلدهنده رفتار اطلاعاتی هستند. این الگو چرخه فعالیتهای اطلاعاتی را از ایجاد نیاز تا مرحله استفاده از اطلاعات نشان میدهد و متغیرهای مداخلهگر زیادی را دربرمیگیرد که تأثیر شگرفی بر رفتار اطلاعاتی دارد و ساختکارهایی که آن را فعال میکند. اکنون به توضیح هر یک از مؤلفههای موجود در مدل جهانی او و عناصر وابسته به آنها میپردازیم:
زمينه نياز اطلاعاتي
ویلسون (2004) به سه گروه نیازهای انسانی که روانشناسان نیز به آن تأکید دارند اشاره میکند:
1. نیازهای فیزیولوژیکی یا جسمانی : مثل نیاز به غذا، آب، سرپناه و …؛
2. نیازهای حسی یا عاطفی : مثل نیاز به فضیلت، تسلط و …؛
3. نیازهای شناختی : مثل نیاز به برنامهریزی، یادگیری یک مهارت و … . این گروهبندی نشان میدهد که نیازهای فردی در ارتباط با هم و درونی هستند و هر کدام سبب بروز نیازهای دیگر است (در: عینی، 1384، ص 113). به نظر ويلسون، نيازهاي اطلاعاتي از جمله نيازهاي ثانويه است كه برگرفته از نيازهاي اوليه رواني، شناختي و عاطفي است. پيدايش نيازي خاص متأثر از زمينهاي است كه ممكن است اين زمينه خود شخص، يا نقشي كه در كار و زندگي ايفا ميكند، يا محيط (اجتماعي، سياسي، اقتصادي، فناورانه و مانند آن) باشد. عناصر اين زمينه درهم پيچيدهاند. ويژگيهاي شخصي بر انتخاب، و سلسلهمراتب نيازهاي اطلاعاتي بر قدرت آنها تأثير ميگذارد. اما علت بسياري از نيازهاي شناختي در خارج از شخص است. آنها به جهت توالي نقشهايي كه فرد ايفا ميكند، بهوجود ميآيند يا از شرايط محيطي ناشي ميشوند. اما نيازهاي اطلاعاتي گروههاي مختلف (مثلاً مهندسان، پزشكان، داروسازان و …) با هم متفاوت است و در داخل هر گروه نيز با توجه به تحولات محيطي و نقشهاي گروهي افراد متفاوتي هستند.
متغيرهاي مداخلهگر
نكته ديگري كه در مدل جهاني ويلسون مطرح است اينكه او تمام متغيرهاي مداخلهگر را برشمرده و آنها را در اين مدل ترسيم كرده است. عوامل رواني ممكن است بهعنوان يك متغير مداخلهگر بر رفتار اطلاعيابي تأثير بگذارد. همانطوركه متغيرهاي مداخلهگر ديگر (جمعيتشناختي، محيطي، نقشوابسته يا بينفردي) همين تأثير را ميتوانند بگذارند.
ويلسون به عوامل تعيينكننده رفتار اطلاعاتي زيادي اشاره ميكند. اين عوامل مثل عوامل تأثيرگذار بر پيدايش نياز اطلاعاتي، ميتواند ماهيت شخصي، نقش وابسته، يا محيطي داشته باشند.
از جمله متغيرهاي روانشناختي ميتوان به ديدگاه فرد نسبت به زندگي و نظام ارزشها، جهتگيري سياسي، دانش، سبكيادگيري، متغيرهاي عاطفي، نگرش او نسبت به ابداع، رفتارهاي كليشهاي، اولويتها، پيشداوريها، خود ادراكي (ارزشيابي از دانش و مهارتهاي خويش)، علايق و دانش موضوعي، وظيفه، نظام اطلاعاتي، يا نظام جستجو اشارهكرد. متغيرهاي جمعيتشناختي شامل جنس، سن، منزلت اجتماعي و اقتصادي، تحصيلات و تجربيات شغلي و مانند آن است. دراين مدل، متغيرهاي روانشناختي و جمعيتشناختي از يكديگر جدا شدهاند.
ويلسون ويژگيهاي منابع مثل اشاعه، تناسب و پايايي اطلاعات را از عوامل محيطي جدا ميكند. از نظر او، ارزش متغيرهاي مداخلهگر تعيينكننده «قوّت» يا «مانع» است. مثلاً دانش كم از منابع اطلاعاتي موجود مانع رفتار اطلاعاتي و دانش زياد تقويتكننده آن است.
ساختكارهاي فعالساز رفتار اطلاعيابي
ويلسون، بين «زمينة شخص» و تصميم به اطلاعيابي مفهوم، ساختكار فعالسازي را قرار ميدهد. او بهدرستي اشاره ميكند كه هر نياز اطلاعاتي انگيزه فعاليتهاي اطلاعيابي را ايجاد نميكند. وي براي يافتن عامل ايجاد انگيزه اطلاعيابي پاسخ را در روانشناسي و نيز ضرورت پرداختن به بقيه علوم جستجو ميكند. به نظر او، يكي از ساختكارهاي فعالسازي را ميتوان با نظريه فشار/ مقابله تشريح كرد. طبق اين نظريه، هر نياز، انسان را به اطلاعيابي وادار نميكند. بهطور مثال، اگر فرد متقاعد شود دانش موجودش براي درك موقعيت و تصميمگيري كافي است،اقدام به اطلاعيابي نميكند. اگر بر اين باور نباشد، فشار ناشي از خطر اشتباه، تجاوز به هنجارهاي اجتماعي و مشروع، مسئوليت اقتصادي و پاسخ ندادن به توقعات، به وجود ميآيد. هر چه اين فشار بيشتر باشد، انگيزه بيشتري براي اطلاعيابي ايجاد ميشود، تا جايي كه اين فشار فعاليتها را از كار بيندازد.
عامل ديگر فعالسازي، ضرورت مقابله با موقعيت و حل مسئله است. تمايل به پاداش ممكن است اين احساس نياز را ايجاد كند؛ حتي اگر اين پاداش فقط موجب آسودگي خاطر ناشي از زايل شدن احساس عدم اطمينان شود. در نظريه خطر/ پاداش چگونگي اطلاعيابي افراد در برخي موقعيتها و علت استفاده افزونتر از برخي منابع، تشريح ميشود.
يك محرك مهم رفتار اطلاعيابي نيز درك «خوداثربخشي» است. توقع اثربخشي، برآورد توان شخص از اجراي موفقيتآميز است. اين امر، بر تصميمگيري انجام فعاليتهاي ضروري اثر ميگذارد و تعيين ميكند آيا شخص اساساً براي مقابله با موقعيت تلاش ميكند.
مرحله كسب اطلاع
ويلسون از بين حالتهاي كسب اطلاع، توجه غيرفعال، جستجوي غيرفعال، جستجوي فعال و جستجوي مداوم را متمايز ميسازد. توجه غيرفعال يعني جذب غيرفعال اطلاعات از محيط (تلويزيون، راديو) بدون قصد اطلاعيابي. اين رفتار اطلاعاتي هدفمند نيست، هرچند روشي مهم در جذب اطلاعات است. حالت دوم زماني ظاهر ميشود كه يك رفتار خاص، به فراهمآوري اطلاعاتي منجر ميشود كه اتفاقاً به فرد مربوط است. حالت سوم وقتي رخ ميدهد كه فرد فعالانه به دنبال اطلاعات ميگردد. حالت چهارم يعني جستجوي هميشگي اطلاعات براي روزآمدسازي يا گسترش حوزة اطلاعاتي.
مرحله پردازش و استفاده از اطلاعات
اطلاعات كسبشده كاربر، پردازش و جزء دانش او ميشود و بهطورمستقيم يا غيرمستقيم مورد استفاده قرار ميگيرد تا بر محيط اثر بگذارد و در نتيجه نيازهاي اطلاعاتي جديدي ايجاد كند. فعاليتهاي اطلاعاتي ذهني و عيني چرخهاي را بهوجود ميآورد كه در آن عناصر خاص زمينه، تعيينكننده رفتار شخص در كليه مراحل ميگردد و اطلاعات به دست آمده عنصر جديد يك نظام پويا ميشود (Niedzwiedzka, 2003, p. 5- 9).
كل رفتار اطلاعيابي فرد به هر شكل كه صورت گيرد (فعال يا غيرفعال) باعث پردازش و استفاده از اطلاعات ميشود كه هدف اصلي از جستجو همين است. اما اين پردازش و استفاده با توجه به زمينه نياز اطلاعاتي، ممكن است تغيير كند. يعني در زمينههاي مختلف و با توجه به نيازهاي حاصل در آن زمينهها، نوع پردازش و استفاده متفاوت خواهد بود.
مدل ويلسون، در فرايند پژوهش، چارچوب خوبي براي تفكر درباره فرايند كسب اطلاعات در اختيار قرار ميدهد و ميتوان آن را روشنتر و يكدستتر ساخت. اما پژوهشهاي انجام شده در زمينه اين مدل، علاوه بر بيان نكات مثبت آن، به برخي از كاستيهاي آن نيز اشاره كردهاند كه در اينجا ديدگاههاي نيژويژكا (Niedzwiedzka, 2003) درباره نقاط ضعف اين مدل به اختصار بيان ميشود:
• ويلسون مرحله پيدايش نياز اطلاعاتي و تصميم به اطلاعيابي را از يكديگر تفكيك ميكند، اما اين مسئله در نمودار او منعكس نشده است. هرچند به نظر مهم ميرسند، اما هر نيازي به اطلاعيابي منجر نميشود و براي تصميمگيري، به محرك ديگري غير از احساس نياز است.
• او در نمودار، «زمينه» را از متغيرهاي مداخلهگر جدا ميكند. نيازي به اين كار نيست. اين متغيرها زمينة رفتار اطلاعاتي را شكل ميدهند. آنها ماهيت متفاوت محيطي، نقش وابسته و شخصي دارند.
• ويژگيهاي منابع اطلاعاتي به عنوان يك طبقه جداگانه از متغيرهاي مداخلهگر درنظر گرفته ميشود؛ حال آنكه اين منبع عنصر محيط اطلاعاتي (بافت) است، بنابراين ميتوان آنها را در رده كلي متغيرهاي محيطي گنجاند.
• شكل ترسيمي نمودار، قيودي را ايجاد ميكند و حاكي است كه متغيرهاي مداخلهگر فقط در مرحله كسب اطلاعات بركاربر اثر ميگذارند، حال آنكه تأثير هر نوع متغيري را ميتوان در همه مراحل پيدايش نياز، تصميمگيري، پردازش و استفاده ازاطلاعات تصور كرد..
• همين مسئله در مورد ساختكارهاي فعالسازي نيز صادق است. آنها نهتنها در مرحله تصميم به اطلاعيابي بلكه در تمام مراحل كسب اطلاعات، حضور دارند.
• بهتر است از ساختكارهاي فعالسازي خاصي مانند «فشار»، ادراك خطر»، «انتظار پاداش»، سطح محسوس «خود اثربخشي» نه نظريه هريك از آنها نام برده شود.
• در نمودار ويلسون رابطه سببي(پيكانها) بين ساختكارهاي فعالسازي و متغيرهاي مداخلهگر ترسيم شدهاند كه ميتواند گمراهكننده باشد چون اين ساختكارها، پديدههاي روانشناختي و جامعهشناختي كلي هستند نه يك عنصر مستقل از زمينه.
• كاربرد مدل ويلسون به موقعيتي محدود شده كه كاربر شخصاً به اطلاعيابي ميپردازد. افزون براين، وي در مدل سال 1981، راهبردهاي كسب اطلاعاتي را ترسيم و آنها را مسيرهاي اطلاعيابي ناميد، اما در مدل جديد اينها نيز وجود ندارد.
بهطور كلي بايد گفت، اين مدل روابط بين مفاهيم كاربر، نياز، كاربردها، و رفتار كاربر را نشان ميدهد، اما پيچيدگي فرايند پژوهش را تعريف نميكند. اطلاعيابي فرايندي بازگشتي است، ولي در اين مدل فرايندي خطي نشان داده ميشود و درآن جستجوگر از يك مرحله به مرحله بعد ميرود. اين مدل حاكي از آن است كه هرگاه نياز اطلاعاتي با يافتن اطلاعات ارضا شد، جستجو تمام ميشود. همچنين، به نظر ميرسد اين مدل فضا را براي تعريف مجدد نياز اوليه در پرتو اطلاعات يافت شده، ميسر نميسازد. از اين گذشته، اطلاعات بايد مناسب نياز اوليه باشند، درغيراين صورت كاربردي ندارند ( نياز را برآورده نميكند). اين مدل باعث نميشود كاربر به هنگام وارد شدن در فرايند اطلاعيابي رشد كند و فراگيرد وخيلي شبيه كتابخانه سنتي است؛ چون تنها بر مهارتهاي مربوط به منابع، مانند مكانيابي، دسترسي و استفاده از منابع، تأكيد ميكند. در آن، مهارتهاي مربوط به كتابخانه از ساير مهارتهاي لازم براي استفاده از اطلاعات، مثل تفكر انتقادي و تحليل، جدا ميشود (در: نوکاریزی و داورپناه، 1385).
نظریه کولثاو
كولثاو (Kuhlthau, 1991) نيز يكي ديگر از محققاني است كه در اين زمينه مطالعههاي دامنهداري نموده است. وي در مطالعه خود در يك مرحله دو ماهه، مراحل مختلف فرايند رفتار اطلاعيابي را در بين دانشجويان مورد بررسي قرار داد و سپس فرايندهاي انفرادي رفتار اطلاعيابي آنها را مشخص كرد و در نهايت با توجه به يافتههاي خود، مدلي را ارائه داد. هدف اصلي اين مطالعه، نشان دادن اين اصل بود كه طراحي نظامهاي اطلاعرساني و تعامل بين انسان و ماشين بايد بر مبناي مفهوم مدلسازي كاربر، تصفيه اطلاعات و هدايت اجتماعي صورت پذيرد. وي در مطالعههاي خود نشان داد عواملي همچون نامعين بودن، اغتشاش، خوشبيني، ناكامي، آسودگي و رضايتمندي ميتواند بر رفتار اطلاعيابي جستجوگران تأثير بگذارد.
وی، با اشاره به جنبههاي انگيزشي و شناختي اشخاص، نكتههاي مهمي را در خصوص عوامل مؤثر بر رفتار اطلاعيابي بر دانش پيشين اضافه ميكند. وي ترديدي را كه جستجوگر پيش از اطلاعيابي و در حين اطلاعيابي در خود احساس ميكند، به عنوان يكي از مؤثرترين عوامل رفتار اطلاعيابي او معرفي ميكند. وي از اين ترديد به عنوان محرك اصلي و اصلي اساسي در اطلاعيابي نام ميبرد و چنين تحليل ميكند، در زماني كه جستجوگر با موقعيتهاي خاصي روبرو ميشود و از درك صحيح مسئله يا اطلاعات عاجز ميماند، دچار اين ترديد ميشود و به منظور كاهش آن، اطلاعيابي و جستجو را آغاز ميكند و معمولاً اين احساس ترديد و عدم امنيتي را كه در آغاز با خود داشت، تا پايان جستجو و دستيابي به يقين با خود به همراه دارد.
بنابراین، در نظريه كولتاو «اصل عدم اطمينان» جايگاهي ويژه دارد. اين اصل كه مبين نوعي وضعيت شناختي و عاطفي است، همراه با اولين مراحل فرايند تحقيق و هنگامي مطرح ميشود كه دانشجويان در مورد موضوع تحقيق خود مطمئن نيستند و يا در فهمشان از موضوع نقص يا كاستي وجود دارد. كولثاو عقيده دارد كه افراد در جريان كسب اطلاعات بيشتر به دنبال معنا هستند تا يافتن پاسخ. تدوين فرضيه، اساسيترين نقطه در فرايند تحقيق است. شرايط عاطفي، تحت نفوذ وحدت و تكرر اطلاعاتي كه در جريان تحقيق با آن مواجه ميشويم، قرار دارد. شرايط عاطفي ميتوانند با مراحل خاصي از تحقيق پيوند داشتهباشند؛ و سرانجام درگيري شخصي با فرايند تحقيق موجب افزايش احساسات مثبت ميشود. براي كولثاو، وضعيت انفعالي كاربر در طول تحقيق نكته اصلي است. طي چند تحقيق كه سالها به طول انجاميد، از مشاهده و بررسي دانشجويان، كولثاو توانست مراحلي را تعريف كند كه رويهمرفته بيانگر تحقيق است. وي اين مراحل را با وضعيت عاطفي و رفتاري هر يك مرتبط ميسازد (موريس، 1375، ص 80).
هر چند كولثاو در مطالعههايش بر نقش عواملي همچون اغتشاش ذهني، خوشبيني، ناكامي، احساس آرامش و رضايتمندي در رفتار اطلاعيابي كاربران كه به عنوان مهمترين مؤلفههاي جنبههاي فردي رفتار آنها محسوب ميشود تأكيد دارد، اما به نتيجههاي ارزشمندي در خصوص نقش جنبههاي اجتماعي رفتارهاي اطلاعيابي و اين كه چطور با جمعبندي ويژگيهاي مربوط به جنبههاي اجتماعي ميتوان مدل و زمينههاي مشتركي را براي رفتار اطلاعيابي جستجوگران ترسيم كرد نيز دست يافت.
بر همين اساس، كولثاو در خصوص روند اطلاعيابي كاربران، شش نظريه ارائه داد و به عنوان مقدمه اذعان داشت كه فرايند جستجوي اطلاعات به درك درست ساختار و معنا وابسته است و كاربر با اين درك، از ترديد و ابهام به يقين ميرسد. وي به عنوان دومين عامل، بر شكلدهي و به قاعده درآوردن ايده يا ديدگاهي كه در روند تحقيق به كار ميرود تأكيد دارد. در اين مرحله، بسياري از كاربران براي به قاعده درآوردن و شكلدهي فرايند جستجوي خود اقدامي همزمان انجام نميدهند. همچنين وي سومين عامل را منحصر به فرد بودن اطلاعات ميداند و بيان ميدارد كه اطلاعات ممكن است منحصر به فرد بوده و يك اطلاعات براي اشخاصي كه نيازهاي اطلاعاتي مشابهي نيز دارند داراي ارزشهاي متفاوتي باشد. وي در اين خصوص نيز اذعان ميدارد كه البته كاربران در بسياري از موارد از اين مسئله كه كدام اطلاعات مرتبط و كدام غيرمرتبط است آگاهي دارند و بههمين دليل نيز اين عامل در سنجش ميزان ربط اطلاعات به دست آمده، بهعنوان يكي از مهمترين معيارها بهشمار ميرود.
چهارمين عاملي را كه كولثاو معرفي ميكند، رفتار كاربر در شرايط خاص است. اين كه رويكردهاي كاربر نسبت به پژوهشهاي در دست انجام چگونه است و اين كه هر جستجويي تحت تأثير چه شرايط خاص، رفتار و رويكردهايي صورت ميپذيرد، بهعنوان بخشي از مواردي كه تحت تأثير اين عوامل قرار دارند، بهشمار ميرود. برخي از كاربران در شرايط خاص به كشف اطلاعات و يافتههاي جديد و گسترده تمايل دارند، در حالي كه كاربراني ديگر نتيجههايي كه آنها را به پايان كار نزديكتر كند، ترجيح ميدهند. بنابراين، شرايط هر يك از كاربران در روند تحقيق به طور دائم رو به تغيير است.
پنجمين عامل، بر گزينش و انتخابهاي كاربر تأكيد دارد. بدين ترتيب، كاربر در روند تحقيق و براساس پيشبينيها يا انتظارهايي كه از منابع، اطلاعات و استراتژيها دارد، مجموعه انتخابهايي را صورت ميدهد كه عمدتاً واحد و شخصياند.
آخرين عاملي كه كولثاو معرفي ميكند، ميزان علاقه كاربر و سطح هدفمندي او در روند تحقيق است.
پژوهش كولثاو از اين نظر كه ملاحظات عاطفي را در فرايند جستجو مورد توجه قرار ميدهد، منحصر به فرد است. در پژوهش وي، به چگونگي احساس جستجوگر در مراحل مختلف فرايند جستجوي اطلاعات و نيز آنچه جستجوگر به آن ميانديشد و عمل ميكند، پرداخته ميشود. فرايند پژوهش او چندين مرحله دارد كه ويژگي هركدام احساسات، تفكر و كنشهاي خاصي است. كنشها را ميتوان به منزله همزماني با تغييرات در جستجو مورد توجه قرار داد و افكار نيز استدلالهاي موقعيت و برهان هستند. همچنین، اهميت این مدل در بيان اين نكته است كه كاربر، شركتكننده فعال در فرايند جستجوي اطلاعات است. دانش كاربر در تعامل با اطلاعات رشد ميكند. مهمتر اينكه فرايندهاي شناختي در اطلاعيابي دخيل هستند. در طول اين فرايند، دانشجويان درگير راهبردهاي شناختي نظير كنكاش، تأمل، پيشبيني، مشاوره، مطالعه، گزينش، شناسايي، تعريف و تأييد هستند. اما به نظر نميرسد اين مدل دستكاري در اطلاعات يعني تحليل، تلخيص، سازماندهي، تركيب و ارزشيابي، اطلاعات يافت شده را نيز شامل شود. تبديل اطلاعات به دانش در اين مدل مورد توجه قرار نگرفته است. به هرحال، در اين مدل تأكيد ميشود كه همگام با پيشرفت جستجوي اطلاعات، احساسات عاطفي نظير دلواپسي، نبود اطمينان، سردرگمي، اضطراب، پيشبيني، ترديد، خوشبيني و اعتماد، ايفاي نقش ميكنند (در: نوکاریزی و داورپناه، 1385)
نظریه تیلور
تيلور (Taylor, 1985) روش مقدار اضافه شده را براي جستجوي اطلاعات ارائه کرده و مسئلة كاربر را در مركز توجه خود قرار داده و مدلي را بر همين اساس طراحي نموده است. اين مدل بر درك نظام از نياز مصرفكننده و ميزان اطلاعاتي كه كاربر از نظام اطلاعاتي دريافت ميكند و همچنين بر چگونگي تأثير اطلاعات دريافت شده بر تصميمگيري كاربران، استوار است (در: ادهمی، 1383، ص 34).
وی در مقاله کلاسیک خود راجع به «مذاکره در باب سؤال» به توصیف چهار مرحله در ساخت سؤالاتی که منبعث از نیاز است میپردازد. این مراحل با شروع یک مسئله غیرقابل بیان آغاز شده و با سؤال آماده قابل استفاده در سیستم ختم میشود. رویکرد تیلور تا اینجا یک رویکرد شناختی است و فرایندی که توصیف میکند بهوضوح قابل تفهیم است. نوع مسئلهای که موضوع تحقیق است، مهمترین عامل محیطی است که تیلور بر آن تأکید میکند. از آنجا که دانشمندان و معلمان معمولاً مسائل متفاوتی را موضوع تحقیق قرار میدهند، وی با تجزیه و تحلیل شرایط حرفهای خاص به مطالعه کاربرد اطلاعات دست میزند. وی، محیط کاربرد اطلاعات را کلید فهم مشابهتها و اختلافات در رفتار اطلاعجویی و استفاده از اطلاعات در گروههای خاص میبیند و با مطالعه نحوه جستوجو و کاربرد اطلاعات گروههای متمایز است که فیالمثل، در تعریف این گروهها از اطلاعات و در برداشت آنها از آنچه حل یک مسئله را ممکن میسازد اختلافاتی مشاهده میکند (در: موریس، 1375، ص 78- 79).
نظریه بلكين
الگوي بلكين (Belkin, 1984) بر اين فرضيه استوار است كه نياز به اطلاعات نتيجه «ناهمگوني در وضعيت علمي » يك فرد است، چون افراد نميتوانند آنچه را كه نميدانند يا جايش خالي است بهآساني بيان كنند. سؤالهايي كه طبق درخواست آنها به نظامهاي اطلاعاتي ارجاع ميشود، نميتواند گوياي نيازهاي اطلاعاتي واقعيشان باشد. براي حل اين مشكل، بلكين توجه خود را بر عبارت بيان مسئله متمركز ميكند ـ يعني عبارتي كه افراد براي توصيف چگونگي پيدايش نياز اطلاعاتي از آن استفاده ميكنند. در اينجا، بلكين زمينه و عناصر موقعيتي نياز اطلاعاتي را در نظر داشته، و در اين نكته با دروين هم عقيده بوده است كه پي بردن به موقعيت كاربر، كليد حل معماست و پيبردن به «فاصله» (آنچه بلكين ناهمگوني مينامد) حايز اهميت بسيار است. بلكين براي فهميدن اينكه كاربر چگونه مسئله خود را بيان ميكند، از رويكرد شناختي سود ميبرد.
آنچه بلكين به آن توجه دارد نشاندادن مسئله كاربر در نظام پيوند ميان لغات است. در اين مدل، زمينه يا موقعيت همانگونه كه در عبارت مرتبط به بيان مسئله منعكس ميگردد، به سلسلهاي از كلمات و شاخهها تبديل شدهاست. در اين شبكه، فراواني بسامد هر كلمه مبين نزديكي آن با موضوع موردنظر است. عوامل و تحركات خارجي تصوير ذهني را تغيير ميدهند و اين تصاوير ذهني به نوبه خود در وقايع دنياي خارج تأثير ميگذارد (در: موريس، 1375، ص 77- 78).
در اين مدل، دانش ادراك شده فرد برمبناي تصاوير ذهني دريافت شده از عالم واقع شكل ميگيرد. فرد برمبناي دانش خود افكار و انديشههاي درونياش را منتقل ميكند. آنگاه كه اين دانش دروني وجهي بيروني مييابد، به اطلاعات تبديل ميشود و براساس مسايل مختلف زباني در قالب متني جاي ميگيرد. از آن سو نيز تصاوير ذهني از جهان خارج جذب ساخت ذهني كاربر ميشود و دانش او را پايهريزي ميكند (در: نوکاریزی و داورپناه، 1385).
نظریه کالتو
کالتو (1993) معتقد است همانطور که روند جستجوي اطلاعات پيش ميرود، احساس اوليه در مورد غيرمحرز بودن از بين ميرود و اعتماد افزايش مييابد . اگر شخص بر موضوعي متمرکز شود، هدفمندتر میشود و مراحل تحقيق او خوب پيش ميرود و احساس رضايت بيشتري ميکند.
کالتو مراحل تحقيق را به شش پايه تقسيم ميکند: مقدماتي، انتخاب، کشف، شكلبندي (فرمولبندي)، جمعآوري و ارائه .
کاربر در مرحله مقدماتي، ابتدا نياز براي اطلاعات بيشتر را احساس ميکند و احساس غيرمحرز بودن و عدم قطعيت در اين مرحله در کاربر وجود دارد.. طي مرحله انتخاب، کاربر محدوده موضوعي را معلوم ميکند و احساس غيرمحرز بودن جاي خود را به آمادگي برای تحقيق ميدهد. افكار در انتخاب بهترين معيار علاقه شخصي است. در روند کشف، کاربر دانستههاي خود را افزايش ميدهد . البته در اين مرحله احساس سردرگمي در کاربر افزايش ميیابد. در مرحله شكلبندي (فرمولهکردن)، کاربر بر موضوع اصلي متمرکز ميشود، احساس غيرمحرز بودن کاهش ميیابد و اطمينان افزايش مييابد.
در مرحله جمعآوري، کاربر با سيستمهاي اطلاعاتي تعامل دارد، اطمينان افزايش میيابد و علاقه به پروژه عميق ميشود .کاربر مستقيماً به جستجوي اطلاعات مربوط و خاص ميپردازد . در پايان مسئله حل ميشود، تحقيق کامل ميگردد و احساس رضايت براي کاربر بهوجود ميآيد.
وی، در این زمینه، شش گروه از نظريات را ارائه مي دهد:
اول، جستجوي اطلاعات روندي است از فهم ساختار و معني. در اين مورد کاربر از غيرمحرز بودن و ابهام به اعتماد ميرسد .
دوم، متمرکز بر شكلگيري يا فرمولبندي کردن ايده يا نقطهنظري است که در روند تحقيق بهکار ميرود. متأسفانه بسياري از کاربران اين شكلگيري را با هم انجام نمیدهند و اطلاعات را بدون شكلدهي (فرمولهکردن) اوليه جمعآوري ميکنند.
سوم، اطلاعات ممكن است منحصر به فرد باشد . کاربر در اين مورد از قبل آگاهي دارد و ميداند کدام اطلاعات مرتبط است و کدام مرتبط نيست. البته اطلاعات پراکنده و زياد به خستگي منجر ميشود.
چهارم، ميزان احتمالات در تحقيق تحت تأثير حالت کاربر با رفتار او نسبت به کار تحقيقي ميباشد . يک کاربر در حالت خاص به کار اکتشافي و گسترده تمايل دارد. در حاليکه کاربري ديگر نتيجهاي را ترجيح ميدهد که وی را به پايان کار نزديك ميکند. حالت يك کاربر در روند تحقيق تغيير ميکند.
پنجم، در روند تحقيق مجموعهای از انتخابهاي واحد و شخصي براساس پيشبينيهاي او يا انتظاراتش از منابع، اطلاعات و استراتژيها شکل میگيرد.
سرانجام، علاقه کاربر و سطح هدفمندي او در روند تحقيق افزايش مييابد . علاقه در مراحل بعدي بالاتر است و کاربر در يك تحقيق فهم کافي از موضوع دارد تا با هشياري درگير آن شود (در: ادهمی، 1383، ص 32-33).
نظریههای رفتار اطلاعيابي در محيطهاي جديد جستجو
نظریه کول و همکاران وی
کولين کول و همكارانش (Coll & etal, 1988) در مورد سازگاري مردم با محيطهاي جديد جستجو مطالعهاي انجام دادند. در اين مطالعه، از ٥٠ کاوشگر، با تجارب متفاوت خواسته شد هر يك دو جستجو در موضوع تخصيصيافته انجام دهند. مراحل کار به شرح زير بود:
4. پر کردن پرسشنامه توسط کاوشگران
5. استخراج اطلاعات در مورد تجارب گذشته جستجو از طريق پرسشنامه
6. مصاحبه قبل از جستجو با کاوشگران براي بهدست آوردن اطلاعاتي در مورد رفتار اطلاعيابي آنها
7. برگزاري کلاس فشرده در مورد کاربرد نظامهاي بازيابي جديد
8. انجام جستجوي آزمايشي
9. ارزشيابي جستجو
10. مصاحبه نهايي بهمنظور کسب اطلاعات در مورد رفتار اطلاعيابي آنها
بر اساس بررسي پرسشنامهها و مصاحبهها، استراتژيهاي جستجویی که کاوشگران بهکار ميگرفتند طبقهبندي شد:
• استراتژي کليدواژهها: تعيين کليدواژه، تعيين مترادفات، تعيين کلمات کنترلشده، تعيين عبارات جستجو
• استراتژي پايگاه اطلاعاتي: فهم و شناخت پايگاه اطلاعاتي
• استراتژيهاي تعاملي: تعامل با مدارك، تعامل با تزاروسها، ميزان بازخورد
• استراتژيهاي جستجو: جستجوي بولي، محدودیابي، تحليل جنبهها، اعم به اخص، جستجوي خاص، فرمولبندي سؤال، جستجوي تعاملي مكرر
پس از اتمام جستجوي کاوشگران، سه مدل سازگاري با خصوصيات نظامهاي جديد به دست آمد:
• سازگار کردن ابزارهاي جديد در روش هاي قديمي: اين گروه از کاوشگران کمترين استفاده را از خصوصيات محيط جديد نموده و رفتارهاي جستجوي عادي را در محيط هاي جديد پيش گرفتند و سعي در استفاده از استراتژي فرمولبندي سؤالات، ساختاربندي جستجوي بولي و ارزيابي شخصي نتايج پرداختند.
• ترکيب مدل نظامها و استراتژيهاي جستجوي جديد و قديم: اين گروه هم تا حدود کمي از ويژگيهاي نظام جديد استفاده نمودند و سعي در ترکیب استراتژيهاي جستجوي دو نظام داشتند. اين کاوشگران با استفاده از استراتژيهاي فرمولبندي قديمي بههمراه فنون گسترش اتوماتيك سؤال از طريق بروندادهاي مرتبط پرداختند.
• استفاده کارآمد از ويژگيهاي نظام جديد: اين گروه از کاوشگران توانايي تعامل با نظام جديد را داشتند و توانستند رفتارهاي اطلاعيابي قديمي خود را مطابق با محيط جديد تغيير دهند و به شكل موثر از ويژگيهاي نظام جديد استفاده کنند.
استراتژيهاي گروه اول و دوم موفقيتآميز نميباشد زيرا که اين استراتژيها توسط نظام جديد مورد تاييد قرار نميگيرد و همچنين ويژگيهاي نظام جديد بهطور ناکارآمد مورد استفاده قرار ميگيرد.
بر اساس مشاهدات، مشخص شد که بيشتر کاوشگراني که تجربه کار با استراتژي جستجوي بولي را داشتند، اين استراتژي را با استراتژيهاي تعاملي بهخوبي ترکيب نمودند و در استفاده از ويژگيهاي نظام جديد مشاهده شد که همه کاوشگران بازخوردهاي مرتبط خودکار و بروندادهاي رتبهبندي شده را مورد استفاده قرار دادند. همچنین، اشخاص با تجربههاي متفاوت در استفاده از نظامهاي بازيابي اطلاعات- بدون تجربه از ويژگيهاي نظام جديد- کمترين آموزش قادر بودند بهطور کارآمد، ويژگيهاي نظام جديد را بهکار گيرند.
نظریه مهو و تیبو
مهو و تيبو (Meho & Tibbo, 2003) طي پژوهشي، براساس مدل اليس رفتار اطلاعيابي دانشمندان علوم اجتماعي در وب را مدلسازي كردند. دراين پژوهش، مدل اليس تأييد شد و علاوه بر ويژگيهاي مطرح در این مدل، سه ويژگي دیگر به ویژگیهای فرايند اطلاعيابي اضافه گردید كه عبارتند از: دسترسي ، شبكهسازي و مديريت اطلاعات . هرچند همه اين ويژگيهاي جديد، فعاليتهاي جستجو و گردآوري اطلاعات نيستند، اما وظايفي هستند كه نقش چشمگيري در افزايش بازيابي اطلاعات و تسهيل پژوهشها دارند.
مشكلات دسترسي به اطلاعات مورد نياز، مانع استفاده از آن است. عدم دسترسي ميتواند ناشي از نبود منابع در محل استفاده و يا ناشي از محدوديتهاي اعمال شده از سوي دولتها در استفاده از برخي اطلاعات باشد. آنها معتقدند رفتارهاي مربوط به دسترسي به اطلاعات مورد نياز كه در مراحل «آغاز»، «پيونديابي»، «مرور»، «نظارت» و «شبكهسازي» ظاهرميگردند، از عمدهترين فعاليتهاي اطلاعيابي است كه بايد به عنوان يك مقوله مجزا به مدل اليس اضافه گردد. چون فعاليتهاي جستجو (يعني، آغاز ، پيونديابي، مرور، نظارت، تمايز، استخراج و شبكهسازي) الزاماً با منابع اوليه يا مستقيم شروع نميشوند.
«مديريت اطلاعات» نيز ديگر فعاليت اطلاعيابي است كه در مدل اليس ردهاي براي آن درنظر گرفته نشدهاست. درعينحال، اهميت و تأثيرش بر دسترسي، و بر رفتار اطلاعيابي در چندين پژوهش بررسي شده است. منظور از مديريت در اينجا بايگاني، آرشيو و سازماندهي اطلاعات جمعآوري شده و استفاده شدهاست. هرچند اين فعاليتها نقطه مقابل فعاليتهاي جستجو و گردآوري اطلاعات است، اما نقش مهمي در افزايش بازيابي اطلاعات دارد.
فعاليتهاي شناسايي شده در اين پژوهش نظير مدل اليس بهطور كامل يا همواره پشت سرهم نيست. پژوهشگران براساس نيازهاي آني يا زنجيرهايشان، از مرحلهاي به مرحله ديگر گذر ميكنند. اما به طوركلي، فعاليتهاي اطلاعيابي دانشمندان علوم اجتماعي را ميتوان به چهار مرحله عمده ذيل تقسيم كرد:
1.مرحله جستجو: این مرحله را ميتوان به عنوان دورهاي در نظرگرفت كه شناسايي مواد مرتبط يا بالقوه مرتبط در آن آغاز ميشود و شامل فعاليتهاي گردآوري اطلاعات با استفاده از ابزارهاي متداول (يعني فهرستهاي پيوسته و نمايهنامهها و كليدواژهها)، گفتگو با افراد و نيز منابعي مانند ناشران،كتابفروشان و سازمانهاي دولتي است.
2. مرحله دسترسي: این مرحله را ميتوان به عنوان پلي بين مرحله جستجو و پردازش تعريف كرد، بهويژه وقتي منابع غيرمستقيم (مثل فهرستهاي پيوسته، نمايهنامهها، چكيدهنامهها و كتابشناسيها) مورد استفاده قرارگيرد.
3. مرحله پردازش: وقتي است كه تركيب و تحليل اطلاعات گردآوري شده صورت ميگيرد. همچنين نگارش محصول نهايي، در مرحله پردازش شكل ميگيرد.
4. مرحله خاتمه: پايان چرخه پژوهش يك طرح را نمايش ميدهد. هرچند در اين پژوهش اين مرحله تشريح نشده، اما پايان طرح زماني است كه تمام سؤالهاي مصاحبه به سوي بحث كل چرخه پژوهش هدايت شود (يعني چگونگي و محل يافتن اطلاعات به هنگام نگارش كتاب يا مقالهاي براي مجله).
در مرحله جستجو، پژوهشگران ممكن است از فعاليتهاي جستجوي آغاز، پيونديابي، مرور، نظارت، تمايز، استخراج و شبكهسازي استفاده كنند. در مرحله دسترسي،پژوهشگران با توجه به اينكه به مرحله پردازش بروند يا به مرحله جستجو بازگردند، در فعاليتهاي تصميمگيري وارد ميشوند. اين تصميمگيري براساس موفقيت يا عدم موفقيت در كسب مواد لازم و يا دسترسي به انواع منابع اطلاعاتي متنوع (موضوعات، مواد آرشيوي، اسناد دولتي) استوار است. در مرحله پردازش، پژوهشگران ممكن است از فعاليتهاي پيونديابي، استخراج، تمايزيابي، تأييد و مديريت اطلاعات بهرهگيرند. دراين مرحله نيز، آنها وارد فعاليتهاي تركيب و تحليل اطلاعات جمعآوري شده و نگارش محصول نهايي ميشوند.
همچنين هنگاميكه چرخه پژوهش در مرحله جستجو آغاز ميشود، پژوهشگران ممكن است با توجه به انواع اطلاعات ابتدايي مورد استفاده، تا مرحله دسترسي يا پردازش يا هردو مرحله پيش بروند. فقط در صورت استفاده از منابع مستقيم يا تمام متن (كتاب و مقالات مجلات)، پژوهشگر ميتواند از مرحله دسترسي گذركند و مستقيماً به مرحله پردازش برود. از اين گذشته، درصورت نبودن منابع مستقيم، پژوهشگران ممكن است اطلاعات جديد را جستجو كنند (از مرحله دسترسي به مرحله جستجو برگردند) يا با همان اطلاعات بهدست آمده كار را ادامه دهند. در اين صورت، آنها به اطلاعات دست دوم اعتماد ميكنند. در مرحله پردازش هم ممكن است نيازهاي جديد عارض شود كه پژوهشگران را مجبور سازد به مرحله جستجو برگردند (Meho & Tibbo, 2003, p. 583- 585).
نظریه چو، دتلور و ترنبال
چو، دتلور و ترنبال (Choo, Deltor & Ternbull, 2000) براي جستجوي اطلاعات در وب مدل جامعتري ارائه كردهاند. آنها وب جهانگستر را به عنوان يك نظام اطلاعاتي فرامتن موجود از طريق شبكههاي بيشمار مجسم ميكنند. آنها ميگويند فرد ميتواند حركت در وب را از يك يا چند صفحه مطلوب آغاز كند (جستجوي آغازين)؛ پيوندهاي فرامتني را براي رسيدن به منابع اطلاعاتي مرتبط ـ هم به سمت عقب و هم جلوـ پيبگيرد (پيونديابي)؛ صفحات وب منابع منتخب را به طور اجمالي بررسي كند(مرور)؛ منابع مفيد را براي ارجاع يا بازديدهاي آتي نشانهگذاري كند(تمايز)؛ از طريق خدمات وابسته به پست الكترونيك از اطلاعات و پيشرفتهاي جديد آگاه شود(نظارت)؛ و از ميان منابع معرفيشده يك منبع يا پايگاه در يك موضوع خاص جستجو كند (استخراج).
اما به نظر آنها، تنها ويژگيهاي مدل اليس نميتواند پاسخگوي كامل جستجو در وب باشد. بدين منظور، مراحل مدل اليس را با حالتهاي بررسي اجمالي اگولار تركيب و مدلي جديد عرضه كردهاند (شکل زیر)
1.بررسي هدايتنشده . در اين حالت، انتظار ميرود نمونههاي زيادي از مرحله آغاز (هنگامي كه جويندگان كار را در سراصفحههاي پيشگزيده، صفحه يا پايگاه مطلوب مثل پايگاههاي خبري يا روزنامه، شروع میكنند) و پيونديابي (توجه به مطالب مورد علاقه (اغلب تصادفي) و پيگيري پيوندهاي فرامتني) مشاهده شود. پيونديابي اغلب درطي بررسي هدايتنشده اتفاق ميافتد. پيونديابي بهصورت بازگشتي (بهعقب) امكانپذيراست، چون موتورهاي جستجو شايد صفحات ديگري را مكانيابيكنند كه كاربر را به پايگاه كنوني ارجاع دهد.
2. بررسي مشروط . دراين حالت، انتظار ميرود فعاليتهاي مرور، تمايز و نظارت رايج باشد. اين تمايز را بررسيكننده به هنگام انتخاب پايگاهها يا صفحه وب مرتبط اعمال ميكند. پايگاهها ممكن است براساس بازديدهاي شخصي پيشين يا توصيههاي ديگران از يكديگر متمايز شوند. اغلب پايگاههاي متمايز شده نشانهگذاري ميشوند. بررسيكنندگان به هنگام بازديد از پايگاههاي متمايزشده، محتوا را با ملاحظه فهرست مطالب، نقشههاي سايت يا سياهه مقولات و ردهها مرور ميكنند. كاربران ممكن است با مراجعه منظم به پايگاههاي متمايز شده يا با خلاصهبرداري از محتواي آنها، بر اين پايگاهها نظارت داشته باشند.
3. جستجوي غيررسمي . دراين حالت، انتظار ميرود تمايز، استخراج و نظارت ويژگيهاي غالب باشد. به علاوه، با توجه به شناخت كاربر از ربط، كيفيت، پيوستگي و … جستجوي غيررسمي احتمالاً از شمار اندكي از صفحات وب متمايز شده، صورت پذيرد. استخراج نسبتاً غيررسمي است؛ بدين معنا كه جستجوي اطلاعات بايد در پايگاه(هاي) منتخب متمركز شود. اگر فرد كانالهاي روزآمدسازي يا عاملان نرمافزاري ايجادكند كه اطلاعات را براساس كليدواژهها يا سرعنوانهاي موضوعي بيابد، ويژگي نظارت فعالتر ميشود.
حالتها آغاز پيونديابي مرور تمايز نظارت استخراج
بررسی هدایتنشده شناسایی و انتخاب و آغاز صفحهها و پایگاهها پيگيري پيوندهاي موجود در صفحات آغازين
بررسي مشروط مرور صفحات مدخل وعناوين و نقشههاي پايگاه نشانهگذاري، چاپ و تكثير مراجعه مستقيم به پايگاه معروف بازديد مجدد از پايگاههاي مطلوب يا نشانهگذاري شده براي اطلاعات جديد
جستجوي غيررسمي نشانهگذاري، چاپ و تكثير، مراجعه مستقيم به پايگاه معروف بازديدمجدد از پايگاههاي مطلوب يا نشانهگذاريشده براي اطلاعات جديد استفاده از موتورهاي جستجوي (داخلي) براي استخراج اطلاعات جديد
جستجوي رسمي بازديدمجدد از پايگاههاي مطلوب يا نشانهگذاريشده براياطلاعات جديد استفاده از موتورهاي جستجو براي استخراج اطلاعات جديد
حالتها و حركتهاي اطلاعيابي در وب
4.جستجوي رسمی .دراين مرحله، انتظار ميرود عمليات استخراج همراه با فعاليت تكميلي نظارت رخ دهد. درجستجوي فعال، از موتورهاي جستجويي استفاده ميشود كه وب را بهطور نسبتاً جامع زير پوشش قرار ميدهند و مجموعهاي از امكانات جستجوي قدرتمند را فراهم ميآورند. فرد براي استفاده از تمام اطلاعات، زمان بيشتري را به جستجو اختصاص ميدهد تا قابليتهاي جستجوي پيچيده را فرا گيرد. جستجوي رسمي ممكن است دو مرحلهاي باشد: جستجوي چند پايگاهي براي شناسايي مآخذ مهم و جستجوي درونپايگاهي. استخراج احتمالاً با فعاليت نظارت تقويت ميشود.
نتايج حاصل از اين پژوهش نشان داد كه افراد استفادهكننده از وب به عنوان بخشي از كارشان وارد چهار حالت اطلاعيابي ميشوند. هر حالت از طريق نيازهاي اطلاعاتي،دامنه و تلاش اطلاعيابي و هدف استفاده از اطلاعات، از هم متمايز ميشود.
نظریه بتس
رفتار اطلاعيابي افراد در حالت پيوسته، برخي مسائل و شرايط منحصر به فرد را نمايان ميکند. بتس (Bates, 1989)جستجوي اطلاعات درحالت پيوسته را به دانهچيني ماکيان تشبيه نمود. جستجوگران در يك فضاي اطلاعاتي از يك منبع به منبعی ديگر رفته و استراتژي جستجوي خود را سريع تغيير ميدهند . در مدل دانهچينيِ بتس، جستجو و مرور، به نظر فعاليتهايي نيستند که منحصراً در تقابل با يكديگر باشند، بلكه مكمل يكديگر خواهند بود. نتيجه مهم تحقيقات وي، مفهوم جديدي است که جستجو به خود گرفته است و در اين مدل بيان ميشود هنگامي که فردي به دنبال اطلاعات بهخصوصي ميگردد، نياز اطلاعاتي وي ميتواند براساس چيزهايي که در هنگام جستجو ميآموزد تغيير يابد. بنابراين، اطلاعيابي پيوسته ميتواند بهصورت يك مذاکره و گفتگو بين جستجوکننده و سيستم ديده شود. بر اين اساس به هنگام دستيابي به اطلاعات، قابليت انعطاف سيستم و قابليت کنترل کاربر بر روي آن بسيار مهم است .همچنین، استفادهکنندهها بايد بهطور طبيعي قادر باشند کنش و واکنشهاي هوشمندانه با سيستم داشته باشند تا بتوانند به تكتك نيازهاي خود دست يابند.
نظریه پیرولی و کارد
مشابه مدل دانهچینی، پیرولی و کارد (Pirully & Card, 1995) يك تئوري براي يافتن اطلاعات ارائه نمودند. اين روش با تحليل تكنيك دستيابي به اطلاعات که در نحوه عملكرد انسان نهفته است به دست آمده است. اين تئوري مستقيماً بر اساس يافتن تئوريهاي زيستشناسي و انسانشناسي استوار بوده که انسان را بهصورت يك موجودِ داراي قابليت سازگاري با شرايط معرفي مينمايد.
در اين تئوري موازنه ايجاد شده بين مقادير اطلاعات مفيد و ميزان فعاليت انجام شده جهت پيدا کردن آنها مورد تحليل قرار ميگيرد. توجه به اين نكته مهم است که کاوش اطلاعات در اينجا به مفهوم جستجوي بیهدف نيست، بلكه به استراتژيهاي گوناگوني اطلاق ميشود که جستجوگران در جهت کسب اطلاعات اتخاذ ميکنند و اين استراتژيها به چگونگي ايجاد سازگاري کاوشگر در محيط و بر پايه وضعيت موجود برميگردد. در نتيجه در طراحي واقعي و درست يك سيستم اطلاعرساني در حد جهاني، نهتنها بايد به ايجاد سهولت در يافتن اطلاعات و گردآوري آن توجه نمايند، بلكه بايستي به چگونگي بهينه کردن وقت جستجوگران نيز توجه کنند.
بهمنظور کارآمدی و مؤثر بودن کاوش اطلاعات، جستجوگران بايد بدانند که در محيط وب وارد چه مكاني شدهاند و بهچه دليل وارد شدهاند . طراحي يك سيستم گفتگو براي کاربران مسيري را ايجاد خواهد کرد که آنها ميتوانند با استفاده از آن به طرف مقصد خويش حرکت نمايند (در: ادهمی، 1383، ص 35).
نتیجه گیری:
افراد برای رفع نیازهای اطلاعاتی خود به شیوههای متفاوت عمل میکنند. اما چیزی که مهم است این است که در هنگام جستجوی اطلاعات، همهچیز هدفمند بوده و فرد برای حل مسئله و رفع نیازهای اطلاعاتی خو د روندی منطقی را طی مینماید. هر فرد بسته به نیازی که دارد در دستیابی به اطلاعات موردنیاز خود، به یک شیوه یا الگو عمل میکند که ممکن است با شیوههایی که سایر افراد در کسب اطلاعات بهکار میگیرند متفاوت باشد. صاحبنظران مختلف پس از بررسی این الگوها، نظریات و تئوریهایی را مطرح نمودهاند که در فوق به برخی از آنها اشاره شد. در ضمن، با پیدایش محیطهای جدید برای جستجو، رفتارهای افراد تغییر نموده است و گرچه دامنه عملكرد و ميزان رفتارهاي بهکاررفته در نظامهاي جديد نسبتاً گستردهتر ميباشد ولي کاوشگران توافق بالايي در مورد کارآيي و ارزشهاي نظام جديد داشتهاند. بنابراين ظهور نظامهاي جديد اطلاعاتي نه تنها حياتي بلكه مطلوب نيز ميباشد و در این نظامها، کتابداران و اطلاعرسانان بیش از پیش، با هماهنگ ساختن رفتار اطلاعيابي خود با نظامهاي جديد و استفاده کارآمد از ويژگيهاي اين نظامهاي بازيابي اطلاعات ميتوانند بيشترين بهره را به کساني که تمايل چنداني به استفاده از روشهاي فعال و مستقيم در بازيابي اطلاعات موردنياز ندارند برسانند.
فهرست مآخذ
ادهمي، اعظم. (1383). اطلاعيابي و رفتار اطلاعيابي چيست؟ فصلنامه اطلاعرساني. 19 (3 و 4). ص. 31- 36.
داورپناه، محمدرضا (1386). ارتباط علمی: نیاز اطلاعاتی و رفتار اطلاعیابی. تهران: دبیزش؛ چاپار.
روس، کارل گوستاو (1376). روش خلاق در تعریف نیازهای اطلاعاتی. ترجمه نسرین آخوندی اصل. فصلنامه علوم اطلاعرسانی. 13 (2). ص 49- 57.
طلاچي، هما (1375). نيازهاي اطلاعاتي متخصصان حوزه علوم پزشكي در ايران و جهان. فصلنامه كتاب، 7(4)، ص43- 58.
عینی، اکرم (1384). مفهوم نیاز اطلاعاتی از دیدگاه پیشگامان علوم کتابداری و اطلاعرسانی. فصلنامه علوم اطلاعرسانی. 20 (3 و 4).
موريس، ر.ت. (1375). به سوي خدمات اطلاعاتي كاربرمدار. ترجمه عبدالحسين فرجپهلو. فصلنامه كتاب، 7(2)، ص71- 99.
نوروزی چاکلی، عبدالرضا (1385). عوامل اصلی و مؤثر در رفتار جستجوگران اطلاعات. فصلنامه کتابداری و اطلاعرسانی. 9 (1). ص 144- 175.
نوشین فرد، فاطمه (1381). رفتار اطلاعیابی. در دایرهالمعارف کتابداری و اطلاعرسانی. (ج. 1). تهران: کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران.
نوکاریزی، محسن و داورپناه، محمدرضا (1385). تحلیل الگوهای رفتار اطلاع یابی. فصلنامه کتابداری و اطلاع رسانی. 9 (2). ص 119- 152.
نویدی، فاطمه (1386). اطلاعیابی و بررسی رفتار اطلاعیابی در محیطهای جدید جستجو. نما (مجله الکترونیکی پژوهشگاه اطلاعات و مدارک علمی ایران. 7 (1).
Cool, Colleen, … [et all] (1988). Information seeking behavior in new searching environments. Availoble at: http://www.scils.rutgers.edu/~sypark/colis.html∞
Ellis, D., Cox, D., Hall, K. (1993). A comparison of the information seeking patterns of researchers in the physical and social sciences. Journal of Documentation, 49(4), 356-369.
Jarvelin, K., Wilson, T. D. (2003). On conceptual models for information seeking and retrieval research. Information Research. 9(1).
Krikelas, J. (1983). Information seeking behavior: patterns and concepts. Drexel Library quarterly, 19, 5-20.
Kuhlthau, C.C. (1991).Inside the search process: information seeking from the user’s perspective. Journal of the American Society for Information Science. 52 (5). p. 361-371. Available at: http://www.scils.rutgers.edu/~belkin/612-05/kuhlthau-jasist-91.pdf∞
Meho, L.I. & Tibbo, R.H.(2003). Modeling the information- seeking behavior of social scientists: Ellis’s study revisited. Journal of the American society for Information Science and Technology, 54(6), 570-587.
Niedzwiedzka, B. (2003). A Proposed general model of information behaviour. Information Research, 9(1).
Wilson, T.D. (2000). Human information behavior. Informing Science, 3(2), p. 49-56.