ضرورت تحول درمشاوره مديريت

در سالهاي اخير، تغييروتحولي معني داركه بتوان آن راشايسته”مشاوره مديريت”دانست دركشور رخ نداده و يا لااقل نتايج و ارزيابي آنچه كه بتوان آن رانوعي تحول وتحرك دراين حوزه ناميد هنوز به طور شفاف در دسترس قرارنگرفته است.
اگربخواهيم نگاهي گذرابه مهمترين تحولات در حوزه و حرفه مشاوره مديريت در سالهاي اخيربيندازيم، فهرستي محدود شامل موارد زير را پيش روي خود خواهيم داشت:
_ اجراي برخي طرحهاي كلان توسط مراكز علمي و دانشگاهي
_ گسترش خدمات مشاوره در زمينه مديريت كيفيت و استانداردهاي EFQM,ISO
_ عارضه يابي واحدهاي صنعتي و طرحهاي يارانه‌اي نوسازي صنايع كشور
_ توسعه سيستم هاي فناوري اطلاعات و خدمات فناوري اطلاعات
اينها كليت و جلوه بيروني تحول درخدمات مشاوره مديريت درسالهاي اخيراست كه علي‌رغم تاثيرگذاري نسبي، نشان از آن دارد كه موسسات و شركتهاي مشاوره مديريت داخلي نتوانسته اند در اين جهت موفقيت هاي اساسي كسب كنند و يا از توان لازم دراين زمينه برخوردار نبوده اند.
علاوه برآن، مي توان گفت كه شركتها و مشاوران داخلي برنامه اي جهت توسعه حرفه پيش روي خودنداشته ودربسياري از موارد از فرصت هاي به دست آمده بهره گيري نكرده و عملا اين فرصت‌هارا از دست داده اند.
تحليل اينكه چرامشاوره مديريت درمسيرتحول وتوسعه قرارنگرفته، مارابه آنجا مي‌رساندكه عمده موسسات و دست اندركاران، بدون توجه به بضاعت محدود حرفه و با نگاهي بخشي به موضوع پرداخته‌اند و در مواقع و برهه‌هايي كه حتي امكانات عمومي نيزبه ياري آنها آمده ، همين نگاه محدودكننده باعث آن شده است تا ازايجاد يك تحول بنيادي واساسي بازمانند.
به طورقطع مشاوره يك حرفه است وكارمطلوب وخوب مشاوره ، كاري حرفه‌اي است ، ليكن در اين بحث ، توسعه و تحول مطرح است واينكه «چگونه فرصتهايي كه مي توانست اين تحول راسامان بخشد و به تبع آن حرفه را رونق دهد، از دست رفته است؟»
_ درخصوص پروژه‌هاي كلان و اساسي، اگرعوامل دست اندركار، محصولي مستقل و محكم و متناسب با شرايط روز جهاني و كشور ارائه مي دادند،به طور قطع بجز تاثيري اساسي كه برصنعت و اقتصادكشور برجاي مي‌گذاشت، به خودي خود جهشي جدي در حرفه مشاوره مديريت را پايه‌گذاري مي كرد؛ به طوري كه با اين شروع روشن، آينده اي پراميد را نويد مي داد و از اين پس عمده سياستگذاران و مسئولان ارشد كشوردربه خدمت گرفتن مشاوران حرفه اي و افراد مطلع وكارشناسان كارآمد، درنگ نمي كردند.
_ موضوع استانداردهاي كيفيت كه درحال حاضربه يك حركت قالبي كم اهميت تبديل شده و شورالتهاب خود را به كلي از دست داده است نيز فرصتي ديگر بودكه به علت عملكرد نامناسب و فرهنگ سازي غلط، راه به جايي نبرد.نه، توانست به عنوان استانداردهاي مورد پذيرش و قبول جامعه، شهرت و اعتباركسب كند و نه نظامهاي داخلي وسيستم هاي عملياتي شركتها را تحت تاثير قرار دهد. نگاه غيرحرفه‌اي، ديد انتفاعي‌، بازار راكد خدمات مديريت، نگاه مادي ، نبود فرهنگ سازي متناسب‌، همه و همه دليل عدم توفيق اين فرصت طلايي براي توسعه وتحول در خدمات مشاوره مديريت بودكه متاسفانه بايد به عنوان يك خاطره تلخ ازآن يادكرد. سرنوشتي كه موارد ديگرهمچون EFQM به آن دچار خواهد شد.
_ در يك حركت دولتي وزماني كه موضوع نوسازي صنايع به شدت درجامعه مطرح بود، به لحاظ محدود بودن بودجه و به منظور انجام كارعظيم نوسازي ، مقررشدكه موضوع به شكل گسترده و در قالب طرحهاي نوسازي مديريتي شركتها انجام پذيرفته ودنبال شود. پس از افت و خيزهاي فراوان، پروژه هاي ريز ودرشت با عناوين عارضه يابي و يا سيستم دهي تعريف وعمدتا بامبالغ محدود و توسط مشاوران و شركتهاي مشاوره اي پراكنده، به اجرا درآمد.
از آنجا اين اقدام كه براساس نياز وخواست و مشاركت سازمانها و شركتها شكل نگرفته وبدون آمادگي و عزم جدي مشاوران و سازماندهي متناسب صورت پذيرفت ، نتيجه چندان مطلوبي به همراه نداشت واگرچه برخي مشاوران فردي و شركتهاي كوچك را تا حدي منتفع كرد (تا شعله كم فروغ مشاوره را روشن نگه دارند) ليكن علي‌رغم آنكه ارزيابي عملكردي داده نشد، مع‌هذا از پيش روشن است كه چندان نبايد به عنوان يك تحول در حرفه مشاوره از آن نام برد. به نظرمي رسد اگر انديشه‌اي پشت اين حركت قرارمي گرفت و با برنامه ريزي درست ازاين فرصت استقبال و استفاده مي شد، شايد مي‌توانست هم به لحاظ مادي و هم به جهت تاثيرگذاري ، تحولي درحرفه مشاوره مديريت پديدآورد.
_ در نهايت از فناوري اطلاعات بايد نام برد.گواينكه آنچه دراين بخش انجام شده و مي شود با مشاوره مديريت كاملا در يك چارچوب قرار نمي گيرد. مع‌هذا به جهت ارتباط با نظامهاي مديريتي و نقش ابزاري كه دارد نمي توان ازاهميت آن صرف‌نظر كرد. در حوزه فناوري اطلاعات، بسياري از كشورهاي همجوار همچون هند و پاكستان بابرنامه عمل كرده ، هم به عنوان عامل اشتغالزايي و هم به جهت كيفي، كارهاي اساسي و قابل توجه انجام داده و توانسته اند بخشي از بازارهاي جهاني را نصيب خود سازند. در اين مورد نيز مشاوران ، چندان برخوردي فعال نداشته اند. در برخي پروژه‌هاي بزرگ كشور از نيروهاي خارجي استفاده مي شود و نتوانسته ايم در تربيت كادر و يا طرح وعمل خوب اقدام كنيم، گو اينكه كار به شدت در حال گسترش است، ولي شركتهاي داخلي (به جزمعدودي) نقش چندان درخورتوجه حداقل ازبعدكيفي، ايفا نكرده ونمي‌‌ كنند.
تحول در مشاوره مديريت امري لازم و ضروري است وتاثيراساسي درمديريت دارد.آموزشهاي فراواني درحوزه مديريت داده شده و عمده مديران و كاركنان بسيار بيشتر از قبل با مفاهيم آشنا هستند. انتشار و ترجمه زياد داشته‌ايم. آنچه مهم است داشتن طرح و يا طرحهاي اساسي به منظور تحول بنيادي در مشاوره بومي و ملي است.بايد در همين جا، اجراي اصل 44 رافرصتي گرانبها در اين جهت ارزيابي كرد و به سرعت بابررسي دقيق شرايط، بسيج نيروها، ارائه راه حل ها و راهكارها، تاثيرگذاري بر سياست‌ها و … زمينه رافراهم كرد تاپس از گسترش اجراي اصل 44، دوباره احساس غفلت و از دست رفتن فرصت نكنيم. انشاءا.. در زماني و فرصتي ديگربه تحول درآموزش مديريت نيزخواهيم پرداخت تا ارزيابي كل مجموعه ميسر شود.
*تدبیر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *