نویسنده: دکتر علىمحمد ولوى
چکیده: در مقاله حاضر کوشش شدهاست، در حد امکان یکى از اقدامات مدیریتى پیامبراکرم(ص) در جریان “حفرخندق ” بحث و بررسى شود، البته این مقاله به مدیریتى که رسول الَّه در واقعه حفر خندق اعمال کردند محدود نمىشود، بلکه موضوع اداره و بهرهگیرى کامل از این اقدام دفاعى هم مورد بحث قرار مىگیرد. یکى از حساسترین و سرنوشت سازترین حوادث صدر اسلام، غزوه احزاب است. مورخان، این غزوه را بیشتر از آن جهت با اهمیت مىدانند که آخرین صحنه تهاجم دشمن به نیروهاى اسلام و نقطه اوج اقدامات دفاعى مسلمانان بود. اما آنچه کمتر در منابع تاریخى مورد توجه قرار گرفته، مدیریت این حادثه سرنوشت ساز و مهم است. مدیریت پیامبر اکرمصلى اله علیه وآله در این غزوه ابعاد مختلفى دارد. در مقاله حاضر کوشش شدهاست، در حد امکان یکى از اقدامات مدیریتى پیامبراکرمصلى اله علیه وآله در جریان یکى از تدابیر آن حضرت، یعنى “حفرخندق ” بحث و بررسى شود، البته این مقاله به مدیریتى که رسول الَّهصلى اله علیه وآله در واقعه حفر خندق اعمال کردند محدود نمىشود، بلکه موضوع اداره و بهرهگیرى کامل از این اقدام دفاعى هم مورد بحث قرار مىگیرد.
کلمات کلیدی: پژوهشی موردی در مدیریت پیامبر اکرم(ص) در غزوه احزاب، پیامبرصلی اله علیه وآله، مدینه، غزوه احزاب.
طرح مسئله
مسلمانان پس از اطلاع از آغاز تهاجم قریش، حداکثر هشت روز فرصت داشتند تا درباره هرگونه اقدام تدافعى تصمیمگیرى کنند.
تصمیم پیامبرصلى الله علیه وآله به حفر خندق یکى از بهترین نمونههاى تصمیمگیرى شجاعانه است. خندقى به طول حداقل پنج کیلومتر با عرض تقریبى هفت تا ده متر و عمق حداقل سهمتر، مستلزم حجم عظیمى از خاکبردارى است؛ در حالى که تمام نیرویى که در اختیار پیامبرصلى الله علیه وآله بود به سه هزار نفر نمىرسید. این سؤال مطرح است که چه مدیریتى اعمال شد که توانست با وجود همه محدودیتها این اقدام کم نظیر را انجام دهد و به نتیجه مطلوب برساند؟
تصویر اجمالى حادثه
غزوه احزاب بنابر قول مشهور در شوال سال پنجم هجرى[1] و در ناحیه شمال و غرب مدینة النبى واقع شد. قرآن مجید در چهار سوره و در قریب 22 آیه به مسائل مختلف این جنگ اشاره کردهاست.[2]
سپاه مشرکان از سه لشکر به ترتیب زیر تشکیل شدهبود:
1- لشکر قریش و همپیمانانش به رهبرى ابوسفیان بن حرب، که فرماندهانى چون خالدبنولید، عکرمة بن ابوجهل، عمروعاص، صفوانبن امیه و عمروبن عبدود در آن شرکت داشتند. مجموعه نیروهاى تحت فرماندهى ابوسفیان – با احتساب بنىسلیم – 4700 نفر بودند که بیش از 300 اسب و 1500 شتر به همراه داشتند.[3] این نیروها پس از نزدیک شدن به مدینه در محلى موسوم به “رومة ” مستقر شدند.
2- لشکر غطفان و همپیمانان آنها از قبایل نجد، به فرماندهى “عیینة بن حصن فزارى ” و مسعود بن رخیله و حارث بن عوف جمعاً به استعداد 1800 نفر، که در نزدیکى “أحد ” اردو زدند و تعداد 300 اسب همراه این لشکر بود.[4]
3- بنى اسد به فرماندهى طلیحهبن خویلد اسدى، همچنین یهودیان بنىنضیر که قریش را همراهى مىکردند و نقش آنها بیشتر تقویت فکرى و روحى این حرکت نظامى بود. یهودیان بنىقریظه هم با شکستن پیمان، متحد احزاب محسوب مىشدند. اکثر مورخان تعداد نفرات احزاب را مجموعاً ده هزار نفر گفتهاند.[5] اما این عدد به نظر اندکى اغراقآمیز مىرسد. احتمالاً مجموع سپاه قریش و متحدانش از حدود 8000 نفر متجاوز نبودهاست.
امتیاز عمده سپاه احزاب که تا آن زمان در منطقه حجاز کم نظیر بود، برخوردارى از سواره نظامى با حداقل 600 اسب بود که برترى کامل آنان بر نیروهاى اسلام را تضمین مىکرد. به احتمال قریب به یقین، نگرانى عمده مسلمانان از همین بخش سپاه احزاب بوده است. طبعاً اولین اقدام مؤثر سپاه اسلام هم باید به نحوى طراحى مىشد که بتواند سواره نظام دشمن را زمین گیر و بىاثر کند.
موقعیت مسلمانان
بنا به روایت ابن اسحاق، تعداد نفرات سپاه اسلام در جریان غزوه خندق 3000 نفر بودهاست.[6] به نظر مىرسد که این قول اندکى خوشبینانه و همراه با اغراق باشد. احتمالاً این رقم با احتساب نوجوانان و جوانان و همچنین همراهى کراهتآمیز برخى از منافقین است. لازم به ذکر است که تعداد اسبهاى مسلمانان در غزوه خندق سى و چند اسب بودهاست.[7]
بنا به گفته واقدى چهار روز پس از حرکت قریش از مکه، سواران خزاعه خبر حرکت احزاب را به پیامبراکرمصلى الله علیه وآله رساندند.9[8] فاصله میان مکه و مدینه براى سپاهى که با ساز و برگ جنگى حرکت مىکرد، ده تا دوازده روز راه بودهاست. بنابراین پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله و مسلمانان تنها شش تا هشت روز براى اتخاذ هرگونه تدبیر و تصمیمى فرصت داشتهاند.
وضعیت عمومى مدینه و روحیه مسلمین
در هر اقدام اجتماعى، سیاسى و نظامى، علاوه بر رهبرى، باید به دو رکن دیگر توجه شود:
1- وضعیت و شرایط عمومى جامعه: شرایط ساختارى هر جامعه و نحوه ارتباط و مناسبات افراد و کانونهاى مختلف اجتماعى متناسب با شرایط هر جامعه، در روند تحولات اجتماعى نقش تعیین کنندهاى دارد. گسستگى یا همبستگى اجتماعى که در جامعه آن روز مدینه به کیفیت تعامل قدرتهاى قبیلهاى حاضر در شهر بستگى داشت، از جمله عوامل مؤثر در همبستگى یا گسستگى نیروهاى درونى شهر به حساب مىآمد. تدابیرى که از قبل اندیشیده شده بود، شرایط مطلوب این همبستگى را فراهم کردهبود. انعقاد پیماننامه عمومى مدینه، عقد اخوت، و بناى مسجد براى ایجاد انسجام در فعالیتهاى مختلف جامعه از جمله اقداماتى بود که پیامبراکرمصلى الله علیه وآله با هدف تحقق شرایط وحدت اجتماعى اندیشیدهبودند.
2- وضعیت نیروى انسانى: نیروى انسانى رکن اصلى در هر اقدام مدیریتى است. عواملى چون کمیت و آمار نیروهاى در اختیار، شرایط روحى نیروها، ارتباط درونى نیروها، نحوه و چگونگى تنظیم رابطه مدیران ستادى و نیروهاى در صف، عواملى هستند که مىتوانند در زمینهسازى موفقیت یا عدم موفقیت یک اقدام اجتماعى یا نظامى تأثیر گذار باشد. در صورت تحقق شرایط مطلوب نسبت به دو عامل فوق، نقش رهبرى و مدیریت به عنوان عامل هماهنگى و بهرهبردارى از شرایط اجتماعى مناسب و نیروى انسانى آماده، موضوعیت خواهد یافت.
پس از انتشار خبر حرکت احزاب در مدینه، جو عمومى شهر دستخوش تلاطم گردید. بهترین تصویر از شرایط عمومى مدینه، و دستهبندى گروههاى حاضر در شهر را قرآن مجید طى 17 آیه در سوره احزاب ارائه کردهاست. دراین آیات با دقت شگفتانگیز و روانکاوانهاى از روحیات و مواضع گروههاى مختلف، در واقعه غزوه احزاب، پرده برداشته است. از نظر قرآن این گروهها به سه دسته کلى تقسیم مىشوند:
الف) مؤمنین: مطابق آیات قرآن، کسانى که در این گروه جاى مىگیرند بسیار معدودند. اینان یاران خالص و فداکار پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله بودهاند که در هر شرایطى هیچگونه تردیدى در اعتمادشان به خدا و رسول ایجاد نمىشد. این آیه از سورهاحزاب در حق این گروه نازل شدهاست:
و لمّا رء المؤمنون الأحزاب قالوا هذا ما وعدنا اللَّه و رسوله و صدق اللَّه و رسوله و مازادهم إلاّ ایماناً و تسلیماً؛[9]
و چون مؤمنان دستههاى دشمن را دیدند، گفتند: “این همان است که خدا و فرستادهاش به ما وعده دادند و خدا و فرستادهاش راست گفتند “، و جز بر ایمان و فرمانبردارى آنان نیفزود.
ب) منافقین: کسانىکه با اجبار و اکراه اسلام را پذیرفته بودند و در دل کینه رسول خداصلى الله علیه وآله را مىپروراندند، در موقعیتهاى مناسب از ضربه زدن و خدمت به دشمنان اسلام دریغ نمىکردند. قرآن مجید این گروه را معرفى و باطن آنان را آشکار کردهاست:
و إذ یقول المنافقون و الذین فى قلوبهم مرضٌ ما وعدنا اللَّه و رسوله إلاّ غرورا * و اذ قالت طائفة منهم یا أهل یثرب لا مقام لکم فارجعوا…؛11[10]
و هنگامى که منافقان و کسانى که در دلهایشان بیمارى است مىگفتند: “خدا و فرستادهاش جز فریب به ما وعدهاى ندادند “. * و چون گروهى از آنان گفتند: “اى مردم مدینه، دیگر شما را جاى درنگ نیست، برگردید “.
ج) معوقین و مرددین: اینان مسلمانانى بودند که به سبب ضعف شخصیت یا ضعف ایمان، معمولاً در شرایط حساس و در جریان حوادث، گرفتار تردید و ترس مىشدند و علاوه بر آن، این روحیه را به دیگران هم منتقل مىکردند.
قرآن کریم در مواضع مختلف ضمن بررسى نهضت انبیا، به این گروه اجتماعى اشاره کرده، و حتى گاهى در کنار منافقین و تحت عنوان
“الذین فی قلوبهم مرض ”
از آنها یاد کردهاست. در سوره احزاب هم خداوند ویژگىهاى روانى و شخصیتى این گروه را آشکار کردهاست:
قد یعلم اللَّه المعوّقین منکم و القائلین لإخوانهم هلمّ إلینا و لا یأتون البأس إلاّ قلیلاً؛[11]
خداوند کارشکنان [و مانع شوندگان] شما و آن کسانى را که به برادرانشان مىگفتند: “نزد ما بیایید ” و جز اندکى روى به جنگ نمىآورند [خوب ]مىشناسد.
معمولاً این گروه در سختى و شرایط بحرانى، با منافقین احساس همراهى و همگامى بیشترى مىکنند. گاهى با عذر و بهانههاى به ظاهر موجه، موضع مأموریت و مسئولیت خود را ترک کرده و چون باطناً منافق نیستند، یا به جهت آیندهنگرى و توجیه خود و دیگران، سعى مىکنند خودشان را با رهبرى هماهنگ نشان دهند. قرآن مجید این حالات و روحیات را افشا مىفرماید:
… و یستأذن فریق منهم النّبى یقولون انّ بیوتنا عورة وما هى بعورة إن یریدون إلاّ فراراً؛[12]
و گروهى از آنان از پیامبر اجازه مىخواستند و مىگفتند: “خانههاى ما بىحفاظ است ” و[لى خانههایشان ]بىحفاظ نبود، [آنان] جز گریز [از جهاد ]چیزى نمىخواستند.
این گروه همواره در معرض بازگشت به کفر قرار دارند، زیرا قدرت براى آنان اصالت دارد. به همین دلیل بسیار غیر قابل اعتمادند:
و لو دخلت علیهم من أقطارها ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها و ماتلبّثوا بها إلاّ یسیراً؛[13]
و اگر از اطرافِ [مدینه] مورد هجوم واقع مىشدند و آنگاه آنان را به ارتداد مىخواندند، قطعاً آن را مىپذیرفتند و جز اندکى در این [کار ]درنگ نمىکردند.
در عین حال این گروه اجتماعى گروهى پر مدعا، متوقع و طلبکارند. به تعبیر قرآن، هرچند در شرایط خطر چشمانشان از ترس، حالت چشمان مشرف به مرگ را دارد، اما وقتى شرایط عادى شود زبان دراز، گستاخ، مدعى و طلبکار مىشوند:
اشحّة علیکم فاذا جاء الخوف رأیتهم ینظرون إلیک تدور أعینهم کالذى یغشى علیه من الموت فإذا ذهب الخوف سلقوکم بألسنة حداد اشحّة على الخیر…؛[14]
بر شما بخیلانند، و چون خطر فرارسد آنان را مىبینى که مانند کسى که مرگ او را فرو گرفته، چشمانشان در حدقه مىچرخد [و ]به سوى تو مىنگرنند؛ و چون ترس برطرف شود شما را با زبانهایى تند نیش مىزنند؛ بر مال حریصند.
در مجموع مىتوان گفت که با توجه به شرایطى که اشاره شد و نیز وضعیت کمى و کیفى نیروهاى اسلام، رهبرى پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله در جنگ احزاب یکى از دشوارترین مدیریتها در شرایط نامناسب بودهاست.
جهت شناسایى روش مدیریت پیامبرصلى الله علیه وآله ضرورى است ابعاد برنامهریزى، تعیین استراتژى، سازماندهى، مدیریت نیروى انسانى، کسب اطلاع و خبر رسانى و نظارت و کنترل، در مدیریت و رهبرى رسول خداصلى الله علیه وآله مورد دقت و بررسى قرار گیرد.
1. برنامه ریزى و تعیین استراتژى
با بررسى جزئیات غزوه خندق به راحتى مىتوان به این واقعیت رسید که پس از وصول خبر حرکت احزاب، پیامبراکرمصلى الله علیه وآله سیاستى دفاعى اتخاذ کردند. براى تحقق این هدف، بهترین تدبیر، ماندن در شهر و بهره بردارى از کلیه امکانات و توانایىهاى درون شهرى بود. ماندن در شهر مىتوانست سپاه اسلام را به لحاظ پشتیبانى و تدارکات در یک جنگ دفاعى طولانى یارى دهد. با توجه به برترى کمى سپاه دشمن و برخوردارى آنان از بیش از ششصد اسب که به آنها تحرک فوقالعادهاى مىبخشید، مهمترین اقدام، جلوگیرى از تهاجم اولیه دشمن و بىاثر کردن نقش سواره نظام بود.
موفقیت سپاهى چون سپاه احزاب، به تهاجم اولیه بستگى داشت. بنابراین، جلوگیرى از کسب موفقیت در تهاجم اولیه سپاه مشرکین مىتوانست یکى از اهداف اولیه پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله باشد.
پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله ضمن اتخاذ سیاست تدافعى، به حفر خندق فرمان دادند که مىتوانست هدف یادشده را تأمین کند. از آنجا که در نهایت، همه تصمیمات را پیامبراکرمصلى الله علیه وآله مىگرفتند، سرعت عمل آن حضرت در پذیرش و اجراى این پیشنهاد قابل توجه است.
اهمیت و عظمت این تصمیم
از مجموع اطلاعاتى که مورخان به دست مىدهند، چنین برمىآید که خندق داراى ابعاد زیر بودهاست:
طول آن حداقل پنج و حداکثر شش کیلومتر بودهاست. خندق در شمال شرق مدینه از ناحیه برجهاى شیخان شروع شده و تا غرب مدینه، یعنى تا کوه بنىعبید و از آنجا به طرف جنوب تا محلى که اکنون مسجد فتح قرار دارد، کشیده مىشدهاست[15] و از این نقطه هم تا مصلى امتداد داشته است.
هر چند مسیر دقیق خندق مشخص نیست و این احتمال وجود دارد که در مسیر، وجود موانع طبیعى و مصنوعى مىتوانست مسلمانان را از حفر خندق بىنیاز کند، اما در مجموع با توجه به فاصله مناطق یادشده و همچنین با توجه به تقسیم کارى که انجام گرفت، مسلماً طول خندق از پنجکیلومتر کمتر نبودهاست.
اگر قول مشهور مورخان را که مىگویند تعداد حفر کنندگان خندق سه هزار نفر بودهاست بپذیریم – چون هر ده نفر مأمور حفر چهل ذراع(بیست متر) از خندق بودهاند – بنابراین، طول خندق در حدود شش کیلومتر برآورد مىشود.
مورخان مسیر خندق را چنین تشریح کردهاند: مبدأ آن راتج و قلعه شیخان بود، و از آنجا تا تپه ذباب در شمال مدینه کشیدهشده و سپس به طرف غرب تا کوه بنىعبید و از آنجا تا محلى که هماکنون مسجد فتح قرار دارد کشیده مىشدهاست. در مغرب هم جهت احتیاط، به رغم وجود موانع طبیعى، چون نخلستانها و حرات، خندق تا مصلى امتداد پیدا کردهاست.
عرض و عمق خندق کمتر از ده متر نبوده است، چرا که به هر حال مىبایست طورى طراحى مىشد که یک چابک سوار نتواند با اسب از آن عبور کند. اما در مورد عمق خندق، همین قدر که پیادهنظام دشمن نتواند از یک طرف وارد، و از طرف دیگر خندق خارج شود، مىتوانست پاسخگوى هدف پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله باشد. بنابراین احتمالاً عمق خندق در حدود سه یا چهار متر بودهاست. دکتر آیتى معتقد است که طول خندق 5/5 کیلومتر، عرض آن ده متر و عمق آن پنج متر بودهاست.[16]
با توجه به فاصله میان مکه و مدینه (ده تا دوازده روز راه) و تصریح مورخان به اینکه سواران خزاعه پس از حرکت قریش به سرعت و ظرف مدت چهار روز خود را به پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله رسانیده و موضوع را اطلاع دادهاند، مسلماً مدت حفر خندق کمتر از ده روز بودهاست.
2. سازماندهى
پس از تعیین مسیر خندق که توسط شخص پیامبرصلى الله علیه وآله، به همراه گروهى از مشاوران ایشان، افرادى چون سلمان فارسى، سعد بن معاذ و سعدبن عباده انجام شد، نخستین اقدام رسولخداصلى الله علیه وآله ایجاد سازمان لازم براى نیل به هدف نزدیک، یعنى حفر خندق بود. این کار به سرعت اما با دقت و ظرافت تمام انجام گرفت. کل نیروهاى موجود، مجموعاً نزدیک به سىصد گروه عمل کننده، تحت مدیریت یکى از بزرگان اصحاب (مهاجر و انصار) هماهنگ شدند. ارتباط پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله با همه مسلمانان از طریق سرپرستان انجام مىشد. هر چند ارتباط آن حضرت با همه مسلمین ارتباطى صمیمى و مستقیم بود، در امور محوله، فقط سرپرستان با رسول خدا ارتباط و تماس داشتهاند. این نکته تلویحاً از اشارات منابع تاریخى بر مىآید؛ چنانکه در ماجراى مواجه شدن گروه سلمان فارسى با سنگ سختى، افراد گروه از سلمان مىخواهند موضوع را به اطلاع پیامبراکرمصلى الله علیه وآله برساند[17].18 شاید بتوان نمودار سازماندهى نیروها براى حفر خندق را به ترتیب زیر ترسیم کرد:
3. مدیریت نیروى انسانى
چنانکه از نقشه برمىآید پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله براى ایجاد انگیزه و تشدید فعالیت مسلمانان قسمتى از مأموریت حفر خندق را به مهاجرین و بخش بزرگترى از آن را به انصار سپردند. براى آنکه میان انصار هم نوعى رقابت بهوجود آید آنان را به سه گروه تقسیم کردند. این تقسیم بندى برمبناى نزدیکى قومى و قبیلهاى انجام شد، زیرا هر تقسیم بندى دیگرى ممکن بود با توجه به اختلافات فکرى، فرهنگى و قومى مسلمانان که بسیارى از آنها تازه به اسلام گرویده بودند، سرمنشأ بروز مشکلات و مسائلى باشد. بروز اختلاف بر سر سلمان که نه از انصار بود و نه وابسته به مهاجرین، نمونه خوبى براى اثبات این مدعاست.[18]
پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله آگاهانه، از رقابت میان قبایل براى تسریع کار استفاده کردند. این تدبیر تا حد گروههاى عمل کننده هم ادامه یافت. رسولاللَّهصلى الله علیه وآله با اعمال تقسیم کارى حساب شده میان افراد، هر چهل ذراع از مسیر خط کشى شده را به ده نفر محول کردند. بدین ترتیب نه فقط قبایل و طوایف با هم رقابت مىکردند، بلکه در درون هر گروه میان افراد آن گروه هم رقابت ایجاد مىشد؛ ضمن اینکه حوزه کار هر گروه کاملاً مشخص بود و تداخلى در مسئولیتها هم پیش نمىآمد.
اقدامات انگیزشى پیامبرصلى الله علیه وآله
یکى از تدابیر پیامبراکرمصلى الله علیه وآله جهت پیشبرد هر چه سریعتر حفر خندق، توجه دادن مسلمانان به اصول اعتقادى و مخصوصاً آخرت بود. با تعلیم این اصل سازنده که زندگى حقیقى، حیات اخروى است و زندگى دنیوى گذرا و بىاعتبار است، شور و نشاط کار در مسلمانان زیادتر مىشد. نکته در خور توجه اینکه به سبب محدودیت زمانى و ضرورت تأثیر فورى سخن، رسول خداصلى الله علیه وآله از زبان شعر که مؤثرترین زبان آن روز بود، استفاده مىکردند.
به عنوان نمونه، ابن سعد در طبقات مىگوید پیامبراکرمصلى الله علیه وآله در جریان حفر خندق این بیت را تکرار مىکردند:
اللهم إنّ الخیر الآخره
فاغفر للأنصار و المهاجره[19]
یا به قولى:
لاعیش إلاّ عیش الاخره
فاغفر للأنصار و المهاجره
و یا:
اللهم لو لا أنت ما اهتدینا
و لاتصدقنا و لاصلینا[20]
براى آنکه مسلمانان هدف اصلى را گم نکنند و بدانند که زحماتشان در چه جهت و براى چیست، با این روش بر اصول تأکید مىکردند. شاید از همین نکته بتوان به این نتیجه رسید که در هر اقدام مدیریتى لازم است مدیر دائماً رهروان خود را با هدف یا اهداف آشنا و آنان را توجیه نماید. پیامبراکرمصلى الله علیه وآله از بهترین روش ممکن براى تحقق این مهم استفاده کردهاند؛ آموزش غیر مستقیم و بهرهگیرى از زبان شعر که تأثیرى فورى و ماندگار داشت.
جهت تقویت روحیه مسلمین و فعالتر کردن آنان، موارد زیر از شیوه مدیریت پیامبرصلى الله علیه وآله قابل استنباط است:
الف) مشارکت مستقیم، جدى و همه جانبه شخص رسول اللَّهصلى الله علیه وآله در کار حفر خندق، بهطورىکه به گفته بسیارى از مورخان، نیروهاى عادى مجاز بودند شبها محل کارشان را ترک کنند، اما پیامبراکرمصلى الله علیه وآله به اتفاق گروهى از اصحاب مؤمن و مخلص در کنار خندق مىماندند.[21] نکته درخور توجه اینکه، این مشارکت به رهبرى و هدایت مسلمانان محدود نبود، بلکه آن حضرت خود خاک حمل مىکردند و هر جا مسلمانان در حفر خندق گرفتار مشکل مىشدند از آن جناب استمداد مىکردند.
ب) حضور شاد و با نشاط پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله این روحیه را به نیروها هم منتقل مىکرد. روحیه با نشاط پیامبر چنان بر اصحاب تأثیر گذاشته بود که آنان حتى بیش از مواقع عادى با یکدیگر شوخى و مزاح مىکردند. پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله هم تا آنجا که این شوخىها با ارزشهاى الهى و اسلامى و شخصیت افراد و اداره امور تعارض نداشت، آن را منع نمىکردند.[22]
ج) خواندن سرودهاى دسته جمعى یکى دیگر از اقداماتى بود که ضمن جلوگیرى از پرداختن مسلمانان به بحثهاى تضعیف کننده روحیات و ایجاد کننده اضطراب عمومى، موجب شادى و نشاط و تقویت روحیه مسلمانان مىشد. تمامى این سرودها داراى بار ارزشى و تأثیرات تربیتى بسیار خوبى بود.[23]
یکى از سرودهایى که مسلمانان مىخواندند، به مرد نیکوکارى مربوط مىشد به نام جعیل که به گفته واقدى، زشت روى و مبتلا به بیمارى پوستى بود، اما در حفر خندق همکارى مىکرد. پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله نام او را از جعیل به عمرو تغییر دادند و به همین مناسبت مسلمانان این بیت را سروده و دسته جمعى تکرار مىکردند:
سماه من بعد جعیل عمرا
و کان للباس یوما ظهرا
گفتهاند پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله هم با تکرار آخرین کلمات هر مصرع با آنان همراهى مىکرد.[24]
د – یکى دیگر از تدابیر پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله در مدیریت نیروى انسانى، استفاده مؤثر از همه نیروهاى درگیر در حفر خندق بود، بهطورىکه از سست ایمانان و حتى منافقان هم در حد مطلوب بهرهبردارى و استفاده مىشد. برخلاف روشهاى تنبیهى و انضباطى موجود در جوامع مختلف، مخصوصاً در شرایط جنگى، در غزوه احزاب، توبیخ و تنبیه مستقیم افراد خاطى و قاصر در اجراى وظیفه، از پیامبر دیده نشدهاست. پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله نظامى را طراحى کرده بودند که در آن فرد خاطى خود بهخود سرشکسته و شرمسار مىشد. به نقل واقدى در واقعه حفر خندق اگر از کسى سستى مىدیدند به او مىخندیدند.[25]
چنین بود که افراد سست ایمان و منافق هم از ترس ریشخند دیگران، ناگزیر از کارکردن بودند. البته چنانکه قرآن به صراحت فرمودهاست، این گروهها به بهانههاى مختلف از زیر کار شانه خالى مىکردند.[26] اما این شیوه عمل پیامبراکرمصلى الله علیه وآله و مؤمنان باعث شده بود که آنان گستاخ نشوند، ضمناً براى آنان حقى در همراهى با مؤمنان ایجاد نگردد و در حد امکان از توانایىهاى آنها هم بهرهبردارى شود.
4. ارتباطات
ارتباط پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله در واقعه غزوه خندق با نیروهاى اسلام، مستقیم و بىواسطهبود. کسانىکه مسئولیت خبررسانى و ابلاغ فرمانهاى رسول خداصلى الله علیه وآله را به واحدهاى مختلف و گزارش مسائل و مشکلات واحدها را به آن حضرت عهدهدار بودند، بهطور مستقیم با پیامبرصلى الله علیه وآله دیدار مىکردند. مسلمانان قریب به 35 اسب در اختیار داشتند که در حفر خندق و نیز پس از آن در جریان محافظت از خندق براى هماهنگى وایجاد ارتباط و خبر رسانى سریع، استفاده مىشد. پس از حفر خندق، مسلمانان براى خندق درهایى قرار دادند (احتمالاً هشت در)، هر یک از این درها نگهبانانى داشت و زبیر بن عوام به عنوان فرمانده کل، بر آنان نظارت مىکرد[27].28 ارتباط میان این دروازهها که در نقاط حساس و استراتژیک خندق تعبیه شدهبود توسط عبادبنبشر، سرپرست نگهبانان چادر فرماندهى که پیامبراکرمصلى الله علیه وآله در آن مستقر بودند، با سرعت تمام و با استفاده از اسب انجام مىشد.
همچنین پس از اتمام کار حفر خندق و استقرار نیروها در دو طرف آن، پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله کلمات یا عباراتى را تعیین فرموده بودند که هم به منزله اسم رمز تلقى مىشد و واسطه شناسایى بود و هم براى خبررسانى سریع مورد استفاده قرار مىگرفت. همچنین شعارهاى ویژهاى جهت برقرارى ارتباط رزمندگان اسلام با یکدیگر و با چادر فرماندهى که در دامنه کوه سلع مستقر بود، از سوى حضرت تعیین شده بود. به مجرد برخورد با موقعیت ویژه، افرادى که مستقیماً با آن موقعیت رویاروى مىشدند، موظف بودند شعار خاصى – مثلاً اللَّه اکبر – را تکرار و دیگر نیروها را از موقعیت خود آگاه سازند. از طریق همین شبکه ارتباط سریع، سپاه اسلام چند بار از رخنه و نفوذ نیروهاى دشمن آگاه شده، به موقع آن را دفع کردند.[28]
نکته در خور توجه این که، همه این اسامى رمز و واژگان ارتباطى بار ارزشى داشت. گاهى هم از شعاردادن دستهجمعى براى تدارک جنگ روانى علیه دشمن استفاده مىشد.
5. نظارت و کنترل
چنانکه قبلاً هم اشاره شد، نظارت پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله بر عملکرد افراد در حفر خندق نظارتى غیر مستقیم بود. طراحى نظام تقسیم کار دقیق و رقابت ایجاد شده میان گروههاى عمل کننده، موجب ایجاد نظام نظارت و کنترل همگانى و عمومى شدهبود، به گونهاى که مىتوان گفت همه افراد خندق برکار یکدیگر نظارت و کنترل داشتند. در عین حال نوعى حضور و غیاب غیر مستقیم هم درباره شاغلان در حفر خندق اعمال مىشد، بدین ترتیب که هر کس ناگزیر از ترک موضع مأموریت بود از شخص رسول اکرمصلى الله علیه وآله اجازه مىگرفت و این به عنوان یک روحیه عمومى که جنبه ارزشى هم داشت، در آمدهبود. چنانکه قرآن مجید هم در سوره احزاب اشاره فرمودهاست، یکى از ملاکها و مشخصههاى تعیین اعتقاد و ایمان افراد اجازه گرفتن از پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله براى غیبت موقت بود.
بنابراین، وجه بارز نظام نظارتى پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله طراحى نظامى بود که براساس آن نوعى نظارت همگانى و خودجوش در میان نیروهاى اسلامى ایجاد شده بود. این نظام نظارتى که بر مبناى اعتماد کامل میان رهبر و رهروان طراحى شدهبود مىتوانست موجب تقویت اعتماد به نفس و بارورى شخصیت افراد شود.
با توجه به مجموعه عوامل فوق بود که پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله موفق شدند کار عظیم و شگفتانگیز حفر خندق را در مدت کوتاه (کمتر از ده روز) به انجام رسانند. سرانجام، در این غزوه قدرت رهبرى و مدیریت رسولاللَّهصلى الله علیه وآله توانست احزاب را شکست دهد و آخرین تهاجم سپاه متحد شرک و کفر را ناکام کند.
منابع
– آیتى، محمد ابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام (تهران، دانشگاه تهران، 1362).
– ابن سعد، محمد ابن سعد، طبقات الکبیر، (لیدن، 1313).
– ابن هشام، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، تحقیق مصطفى السقا، ابراهیم الأبیارى، عبدالحفیظ شبلى (مصر، 1355ق).
– طبرى، محمد بن جریر، تاریخ الامم و المللوک، (بیروت، مؤسسه عزالدین، 1414ه ق).
– واقدى، محمد بن عمر، مغازى، تحقیق الدکتور مارسدن جونس (بیروت، بىنا، 1409) ج 2.
——————————————————————————–
[1] . 2. ابن هشام، ابومحمدعبدالملک، السیرة النبویه، تحقیق مصطفى السقا ابراهیم الأبیارى، عبدالحفیظ شبلى، (مصر، 1355ق) ج 3، ص 224؛ همچنین محمدبن جریر طبرى، محمدبن عمر واقدى و ابنسعد، شروع این غزوه را در ذیقعده سال پنجم دانستهاند.
[2] . بقره(2) آیه 214؛ آل عمران(3) آیات 26-27؛ نور(24) آیات 62-64 و احزاب (33) آیات 9-25.
[3] . محمد بنعمر واقد (معروف به واقدى)، مغازى، تحقیق الدکتور مارسدن جونس (بیروت، بىنا، 1409) ج2، ص 331.
[4] . همان، ص 332.
[5] . همان، ج 2، ص 335؛ ابن هشام، پیشین، ج 3، ص 230؛ طبرى، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، (بیروت، مؤسسه عزالدین 1314ه ق)، ج 3، ص 1073.
[6] . ابنهشام، پیشین، ص 231.
[7] . واقدى، پیشین، ج 1، ص 343.
[8] . همان، ج 2، ص 333.
[9] . احزاب (33) آیه 22.
[10] . همان، آیات 12-13.
[11] . همان، آیه 18.
[12] . همان، آیه 13.
[13] . همان، آیه 14.
[14] . همان، آیه 19.
[15] . واقدى، پیشین، ج 2، ص 338؛ طبرى، پیشین، ص 1069 و محمدابراهیم آیتى، تاریخ پیامبر اسلام (تهران، دانشگاه تهران، 1362) ص 381.
[16] . محمد ابراهیم آیتى، همان، ص 382.
[17] . محمدبن جریرطبرى، پیشین، ج 2، ص 1070.
[18] . در جریان حفر خندق هر یک از مهاجر و انصار سعى مىکردند سلمان را که براى اولین بار دراقدامات جمعى مسلمین شرکت مىکرد، به خود نسبت دهند.
[19] . محمد ابن سعد، ابن سعد، طبقات الکبیر، لیدن، 1313، ج 2، ص 51.
[20] . واقدى، پیشین، ج 2، ص 336؛ ابن سعد، پیشین.
[21] . واقدى، پیشین.
[22] . ر.ک: همان؛ ابن سعد، پیشین.
[23] . ر.ک: واقدى، پیشین، ص 334؛ ابن سعد، پیشین، ص 52.
[24] . ابن هشام، پیشین، ص 227؛ واقدى، پیشین، ص 335.
[25] . واقدى، همان، ص 332.
[26] . “و یستأذن فریق منهم النّبى یقولون انّ بیوتنا عورة وما هى بعورة إن یریدون إلاّ فراراً “احزاب(33) آیه 13.
[27] . یعقوبى، تاریخ، ج 1، ص 409.
[28] . ر.ک: واقدى، پیشین، ص 346 – 353.
تهیه و تنظیم: پایگاه مقالات علمی مدیریت www.SYSTEM.parsiblog.com