نویسنده: بهاره آقايی
رفتار انسان و شخصيت : رفتار انسان:در هر زمينه اي تحليل رفتار انسان كاري بسيار دشوار و پيچيده است. در واقع نمي توان ديگران را به طور كامل درك كرد و اين تقريبا غير ممكن است كه بتوان به افكار و احساسات و انگيزشهاي ديگران به طور دقيق پي ببريم .و هدف اصلي در رفتار در اينجا منظور در محيط كاري مي باشد. رفتار چيست؟
فعاليتي كه قابل مشاهده است يا به بيان بهتر مي توان رفتار را اين گونه تعريف كرد عملي است كه انسان انجام مي دهد تا خود را با موقعيت كه از آن تاثير مي پذيرد انطباق دهد.رفتار كلمه اي است كه روان شناسان براي بيان آنچه مردم انجام مي دهند به كار مي برند مثل خنديدن. دويدن.حفظ كردن و . . .
رفتار داراي جنبه هاي اصلي مثل شخصيت . نگرش . فرايند هاي ادراكي مي باشد كه هر كدام از اين جنبه ها تحليل خاص خود را دارد ولي درعين حال روابط پيونددهنده اي هم بين آنهاآشكارمي باشد.
به اعتقادلوين:رفتارانسان به عوامل متعددي كه شخصيت اورامشخص مي كندوابسته است.دراين كتاب اعتقادلوين رابه صورت معادله زيرعنوان مي كنند.R=F(P*S)
رفتارانسان تابعي ازشخصيت وموقيعت است وهم چنين مطالعه شخصيت افرادكمك مي كندتارفتارافرادرادرموقيعت هاي مختلف متوجه شويموشرح دهيم ودرنهايت بتوانيم آن راپيش بيني كنيم.
براي درك بهتررفتارانسان لازم است تامشخص رادريك الگومنسجم وبه طوركلي موردمطالعه قراردهيم.عناصراصلي اين الگو(الگويي است كه ازدنياي كارالهام ميگيردS-P-B-R
S(situation),P(personality),R(result)
موقيعت :ازطريق رويدادها.اطرافيان .موفقيتها.كسب قدرت تعيين ميشوند.
شخصيت:از عوامل ارثي . اجتماعي و رواني كه به نوبه خود رفتار را تحت تاثير قرار مي دهد.
تعريف شخصيت: مجموعه صفات ارثي و اجتمايي كه ثبات نسبي دارند. ويژگيها و تفاوتهاي اشخاص را از نظر نگرشها و رفتار ها تعيين ميكنند.
به طور دقيق نمي توان تعيين كرد شخصيت انسان كدام جنبه هاي ماهيت انسان را دارد يعني اين شخصيت از توانايي ذاتي. توارث سر چشمه گرفته است يا از طريق يادگيري و محيط بوده است ولي مي توان گفت كه عناصر تعيين كننده شخصيت .توارث و فرهنگ .خانواده .گروهها .نقشها. تجربهاي زندگي مي باشد.
توارث:عاملي است كه شخصيت رابه طور مستقيم و غير مستقيم تحت تاثير قرار ميدهد .در واقع ژنها ميتوانند به طور مستقيم /. بر خي عوامل ذاتي كه بخش جدايي نا پذير شخصيت را تشكيل مي دهند تحت تا ثير قرار دهند.
فرهنگ: مجموعه ارزشهايي كه رفتارها و نگرشهاي قابل قبول يا غير قابل قبول اعضاي يك جامه را تعيين مي كند.
خانواده :اساس و پايه رفتار و شخصيت هر فرد خانواده است. خانواده بر شخصيت اثر آشكار دارد و اين اثر در محيط كار نيزمنعكس ميشود.
نقش:انتظارات و توقعاتي كه افراد از يك فرد دارند.
گروه:به تعدادي از افراد كه هدفي مشترك دارند و به نوعي با هم رابطه بوده وروبرومي باشند.
گروه درمحيط كار:
باتوجه به مطالب گفته شده يكي ازعناصرتشكيل دهنده ي شخصيت گروه هابودند.انسان به طوردايم ومنظم باهمنوعان خوددرتعامل است واين گروه هابه ا فكارواعمال هرفرداثرعميق ميگذارند.حتي اين گروها برسبك زندگي مااثرهستند.حال به بررسي اين موضوع مي پردازيم كه افرادچگونه درگروه ها رفتارميكنند نقش ها چگونه درآن توزيع مي شوندچگونه گروه فردراوفرد گروه راتحت تاثيرقرارمي دهدچرابرخي گروه ها اثربخشي بيشترواينكه تعارضات دريك گروه چگونه حل مي شود؟
تعريف گروه:گروه عبارت است ازتعدادي افراد كه كنش متقابل .هدفهاي مشترك وروابط نسبتاپايداردارندوبه نوعي به يكديگروابسته اند.
انواع گروه:مولف دراين كتاب طبقه بندي گروه هارابه2تيپ براي مطالعه آنهادرمحيط كارراحت تردانسته است.حال ويزگيهاي ازاين2تيپ گروه عنوان مي كنيم.
انواع گروه ها:
1-رسمي-غيررسمي
2-عملكردي-كارياطرح-صنفي
ويزگي گروه رسمي:
1- مديران سازمان اين گروه ها راتشكيل مي دهند.
2- براي اين گروه ها هدف ازقبل تعيين مي شودوبراساس حكمي كه دارند آن هدف ها راانجام مي دهندمثال:گروه رسمي_افرادقسمت توليد
ويزگي غيررسمي:
1-اين گروه ها به طورطبيعي ودرطول زمان وبراثرتعامل اعضاي سازمان به وجود مي آيند
2-اعضاء اين گروه هامعمولا افكار ارزشها باورها نيازهاي اجتماعي يكسان دارند.
مثال گروه غيررسمي_سيستم فوتبال كارخانه
ويزگي گروه عملكردي:
1-مقداري شبيهه گروه رسمي مي باشند.
2-مديريت سازمان ازطريق تعيين فعاليتها ومسئوليتهاآنهارابه وجودمي آورند.
3-گروه نسبتادائمي ومعرف عملكردسازمان
مثال گروه عملكردي_اعضاي واحدهاي اداري_مثل امورمالي
ويزگي گروه كارياطرح(برنامه ريزي):
1-علت به وجوددرسازمانبه خاطرانجام فعاليت خاص ميباشند.
2-طول زندگي معمولامحدود
3-بعدانجام كاروجودي آن گروه ازبين مي رود.
مثل گروه برگزاري مراسم دركارخانه
ويزگي گروه صنفي(دولتي):
1-ازاعضاي تشكيل شده كه داراي ويزگي هاي ارزشهاوباورهاوهدفهاي ونيازهاي مشابه هستند.
گروه صنفي:
1-رسمي:زماني به وجودمي آيدكه مثلاكاركنان دردرون يك اتحاديه جاداده شوند.
2-غيررسمي:كاركناني كه دورهم جمع مي شوندوازكارفرماخود تقاضايي دارند.
مراحل رشد گروه:
تعدادزيادي ازمولفان بيان مي كننداكثرگروه هارابراساس چهارمرحله متحول مي شوندورشدميكنند.
1-تشخيص موقيعت
2-تعارض
3-انسجام
4-ارزشيابي وكنترل
براي هريك ازمراحل رشدگروه توضيح مختصري راعنوان مي كنيم.
1-تشخيص موقيعت:
الف-افرادبه دنبال پيداكردن تشابهات وجنبه هاي مشترك باهمكاران خودهستند.
ب-همديگرموردآزمايش قرارمي دهندتارفتارهاي قابل قبول وغيرقابل قبول رابراي تشكيل گروه كشف كنند.
بهتراست دراين مرحله رهبرمشخص گروه وراه رسيدن به هدف تحصيل يابد.
2-تعارض:
اعضاي گروه افكاروعقايدخودراپنهان نمي كنند.بلكه ازآنهادفاع مي كنند.
3-انسجام:
نقش هاي تازه استقرارمي يابند.رهبربايدبه طوراساسي مشخص مي شودودرنقش خودقرارگيرد.اعضاي گروه بيشتراحساس آرامش مي كنندوعقايدخودبراي رسيدن به هدف گروه راحت ترعنوان مي كنند.
4- ارزشيابي وكنترل:
اعضاروابط كمتري دارند.زيرامسائل مربوط به روابط متقابل تقسيم كارهاتقسيم مسئوليتها بوده قبلاپذيرفته شده است وگروه براي رسيدن به هدف انگيزش بالايي دارد.
اثربخشي گروه:
گروهي اثربخش است كه سطوح عالي عملكردكاري وحفظ نگهداري نيروني انساني راحلي زمان كسب كند درحالت كلي اثربخشي گروه يعني درمدت زمان كوتاه بتواندبه عملكردعالي دست يلبد ونتايج كاري عالي ارائه دهد.
اثربخشي:ميزان نزديك شدن به اهداف سازماني به طوري انجام درست كارها صورت بپذيرد.به هرگروه به منظوردستيابي به اثربخشي واقعي بايدهدفهاي خودرابه طريقي كسب كندكه به سايرگروه ها نيزبراي كسب هدف هايشان كمك كند.
موفقيعت دو گروه:
چه زماني يك گروه راموفق مي گوييم؟گروه هادريك محيط كاري براساس آنجه كه عنوان مي شودمنظورنقش ها مسئوليت ها وتقسيم كارهامي باشد عملكردداشته باشندواعضاي گروه باهم تعامل هماهنگ ودرستي صورت دهندآنگاه آن گروه به موفقيعت وبه هدف خوددست پيداخواهدكرد.
آخرين مبحث درموردشرايط محيط كار:
مي توان گفت كه كارانسان محصول متغيرهاي متعددومتنوعي است وتااينجامتغيرهاي انساني موثربركاررادرنظرگرفته ايم مثل شخصيت.گروه.حافظه وغيره هريك ازاين متغيرهامي تواند بازدهي كاركنان رضايت يانارضايتي آنهاراازمحيط كاربه شدت تحت تاثيرقراردهدامادراينجاازمتغيرهاي ديگري صحبت مي شودكه ماهيت فيزيكي دارندامابه اندازه متغيرهاي انساني مي توانندبرعملكردفرداثربگذارنداين متغيرهاتحت عنوان شرايط كارشناجته مي شوند.بديهي است كه شرايط بعدكارنه تنهابازده بلكه رضليت نارضايتي وميزان استرس راتحت تاثيرقرارمي دهدامروزه معلوم شده است كه شرايط محيط كار ازجمله ميزان روشنايي وسروصداوموسيقي وساعات كارواستراحت وتعطيل هفتگي وشرايط آب وهوايي همه برعملكرداثردارند.حال سعي مي كنيم هريك ازاين عوامل موردبحث قراردهيم اولين موردميزان روشنايي رابررسي مي كنيم.
روشنايي وتيزبيني:
تحقيقات نشان مي دهدكه عملكردكاركنان تحت تاثير تيزبيني آنهاقرارميگيرد.
تيزبيني:يعني توانايي وتشخيص اجزاي كوچك اشياءوتخمين فاصله آنها از يكديگروازخودشخص تيزبيني به همان اندازه كه به مكانيك هاي بينايي خود فرد وابسته است به همان اندازه نيز به روشنايي محيط كاروابسته است .البته ميزان روشنايي درمشاغل مختلف متفاوت خواهد بودكاركنان برخي كارگاههاي صنعتي بايداز روشنايي كافي برخودارباشندتابتوانندمطلوب ترين تيزبيني رابدست آورند
سروصدا:
سروصداي محيط كارهروز باعث مي شودتعدادي از سلول هاي شنوايي را ازبين ببرد هرگاه كارگرياكارمندي احساس كندافت شنوايي پيداكرده ديگرخيلي ديرشده است زيرا سنگيني گوشت ياناشنوايي حاصل از سروصداغيرقابل جبران است خسارات ناشي ازسروصداتنهابه گوش محدودنمي شود بلكه كل بدن رادربرمي گيردمحيطي كه آلودگي صوتي داردواكنش هايي ايجادمي كند كه همه بيانگربه خطرافتادن بهداشت جسمي است مثل سردردمزمن خستگي غيرعادي كاهش مقاومت بدن درمقابل آسيبها وآسيبب پذيري بسيارشديددرمقابل بيماري هاي قلبي وعروقي محيط كار بربهداشت رواني نيز آسيب مي رساندمثل ناشكيباي تحرك پذيري استرس عدم تمركزودشواري درارتباط سروصداي محيط كار مي تواند زندگي خانوادگي وروابط اجتماعي كاركنان رابه طورريشه اي مختل كند درجه سنگيني گوش براثر سروصدادوعامل وابسته است:
الف- شدت سروصدا
ب- تعدادسالهاي كاردرمحيط پرسروصدا
موسيقي:
براي پي بردن به احساسات كارگران درباره ي پخش موسيقي به هنگام كار تحقيقات زيادي انجام گرفته است .اكثراين تحقيقات نشان مي دهد كه تقريبادوسوم كارگران وكارمندان ترجيح مي دهندكه به هنگام كارموسيقي نيزپخش شود ويك سوم آن ها اظهاركرده اندكه برايشان خيلي فرق نمي كند به طوركلي درهمه كاركنان نسبت به پخش موسيقي درمحيط كارعلاقه نشان مي دهند برخي پزوهشگران كشف كرده اند كه موسيقي مي تواند ميزان توليددركارهايي كه دستمزدهابرحسب ميزان توليدپرداخت مي شود به اندازه شش درصدافزايش دهد.
ساعات كار:
درطول قرن بيستم هميشه براين بوده است كه تعدادساعات كارهفتگي وحتي تعدادساعات كارهفتگي وحتي تعدادساعات كارروزانه كاهش پيداكند.همه تلاش هاي به عمل آمده ازاين تفكرسرچشمه مي گيرد(كاربراي زندگي است نه زندگي براي كار) البته كاهش تعداد ساعات كارازاين جا نيزناشي شده است كه كارفرمايان دريافته اند. كارگران درصورتي كه تعدادساعات كارآنهازيادباشد نمي توانندبالاترين بازدهي داشته باشند
استراحت:
اكثرمطالعات كلاسيك نشان مي دهد كه وجوداستراحت دربين كاربااين كه روند كاررابراي مدتي متوقف مي كندوتوليدراموقتاپايين مي آورددرمجموع باافزايش توليدهمراه است . دوره هاي استراحت بايدزماني واردعمل شودكه احساس خستگي كارگرآغاز مي شودبررسيهانشان مي دهد كارگراني كه علاوه برغذاي اصلي دردونوبت ديگر تغذيه مي شوند توليدآنها10درصدافزايش نشان مي دهد وبه رغم افزايش توليداحساس كسالت وخستگي آنهاكاهش مي يابد.