نظريه‌های كيفيت در مديريت و كاربست آن در نظام آموزشی

نویسنده: دکتر محمد علی حیاتی

بافروكش كردن زبانه هاي آتش جنگ جهاني دوم وپاگذاري جهان درنيمه دوم قرن بيستم وپيدايش شرايط ومقتضيات جديد دردنياي صنعتي ، مديران سازمانها را برآن داشت تانسبت به شرايط جديد انعطاف بيشتر ودرخورتوحهي نشان دهند.ازسال 1950 ميلادي مجموعه جامعه صنعتي اعم ازصنايع توليدي وخدماتي پا به مراحل جديدي ازحيات خود گذاشتند .افق ديد جامعه صنعتي دنيا ازيك نگاه درون گرا به نگرشي مردم گرا ومبتني برخواست مشتري تغيير يافت . زماني بودكه جامعه صنعتي بانگرش توليد انبوه باتوليد كالا وخدمات تنها به دنبال كمال خويش بودند بدون آنكه توقعات وانتظارات مصرف كننده واقعي كالا يا بعبارتي مشريان رادرنظر بگيرند .درمقابل هنگامي كه يك مشتري خواهان كالا ياخدماتي خاص بود جز يك ياچند توليدكننده خاص باسطح مشخصي ازكيفيت كه لزومآ مطابق باانتظار وخواست مشتري هم نبود وحود نداشتند.


ديري نپائيد كه مديران دريافتند كه راهي جز هماهنگي وهمگامي باتغييرات وتحولات دنياي امروز نخواهند داشت .آنان دريافتندكه ديگر نمي توانند باتكيه برتكنيكها وافكار سنتي گذشته تنها انجام تكاليف ووظايف را ازكاركنان انتظار داشته باشند وانتظارات مشتريان ومصرف كنندگان كالا وخدمات خودرا ناديده بگيرند.
اين دگرگوني افكار نخست موجب تغييراتي درنگرش مديران درجامعه صنعتي پديدآوردوغالبآرهبري بجاي مديريت نقش اصلي راايفا كرد.دراين تفكرجديد رهبري بجاي تحكم وتصميم ازبالا به پائين ، به نوعي همكاري وهمدلي  ميان مديران وكاركنان انجاميد.دراين تفكر رهبرفردي است كه بيشتر به عنوان يك هماهنگ كننده وتسهيلگردرسازمان عمل نموده وباتكيه بيشتر برفرصتها به جاي موانع ومشكلات درقالب يك كارگروهي ، سازمان را در جهت كمال مطلوب كه همان رضايت مشتري است سوق مي دهد.در مرحله بعد رهبران جامعه صنعتي به فكر توجه بيشتر به برآورده ساختن انتظارات مشتري بر آمده و از اين رهگذر بهبود مستمر كيفيت كالا در دستور كار و برنامه ي سازمانها قرار گرفت كه اين امر موجب پيدايش نظريات جديد در مديريت با تكيه بر كيفيت كالا گرديد.از ميان نظريات متعدد كيفيت به چند نمونه از نظريات مديريت كيفيت در سازمانها پرداخته مي شود.

1-نظريه مديريت كيفيت جامع(TQM)
تعريف:مديريت كيفيت جامع TQM(Total Quality Management) عبارت است از فرايند مديريت بهبود مستمر كه در آن تلاش مي شود كه انتظارات مراجعان يا مشتريان به نحو احسن برآورده شود ويا مديريت كيفيت جامع به مديريتي اطلاق مي شود كه كاملا متعهد به كيفيت بالاي نتايج كار و بهبود مستمر در تمامي ابعاد سازمان يا عمليات است.
ويا در جايي ديگر مديريت كيفيت جامع اينگونه تعريف شده است:
مديريت كيفيت جامع روش مديريت مشتري مدار است كه در آن كليه افراد به شكل مستمر در جهت بهبود فرآيندهاي كاري خود تلاش مي كنند تا خدمات و كالاهايي با كيفيت مستمر در جهت بهبود فرآيندهاي كاري خود تلاش مي كنند تا خدمات و كالاهايي با كيفيت بهتر براي همه مشتريان خود فراهم سازند.
بطور كلي در نگرش مديريت كيفيت جامع توجه اصلي به كيفيت است.در تفكر مديريت كيفيت جامع، به بهبود دائمي كالا و خدمات با توجه به نيازها و انتظارات مشتريان وبا مشاركت كليه افراد مرتبط به سازمان توجه مي شود.

*اصول حاكم بر مديريت كيفيت جامع
در مجموع اصول مهم و كاري حاكم بر مديريت كيفيت جامع را مي توان در چند مرحله خلاصه كرد:
1- توجه زياد به مشتري: در اين نگرش توجه اصلي به خواسته ها و انتظارات مشتريان چه در داخل و چه در خارج سازمان معطوف مي گردد.
2- توجه به بهبود مستمر: مطابق اين نگرش كيفيت كالا و خدمات بايد پيوسته و بصورت دائم بهبود يابد.
3- بهبود كنترل كيفيت: كنترل كيفيت كامل كالا و خدمات واژه وسيعي است كه تنها به محصول نهايي اطلاق نمي شود بلكه به شيوه هايي اطلاق مي شود كه سازمان كالا را تحويل مي دهد و يا سرعت رسيدگي به شكايات و نوع برخورد و رعايت در پاسخگويي مشتري را نيز شامل مي شود.
4- سنجش و اندازه گيري دقيق: در اين نگرش به كمك روش هاي آماري دقيق كنترل كيفيت فراگير براي سنجش متغيرهاي عملكرد در فعاليت هاي سازمان انجام مي شود.
5- تفويض اختيار: در كنترل كيفيت فراگير همه كاركنان و افرادي كه وابسته به سازمان هستند بايد در فرايند بهبود كيفيت مشاركت داشته باشند.

هدف مديريت كيفيت جامع
به نظر كرازبي”Crosby” يكي از نظريه پردازان اين نگرش هدف مديريت كيفيت جامع(TQM) ايجاد يك سيستم و نظام مديريتي است كه از بروز نا رسايي ها و مشكلات در چرخه عملكرد سازمان و توسعه جلوگيري مي كند.براي تحقق اين امر مي بايست در مورد وضعيت هايي كه در فعاليت سازمان ايجاد مشكل مي نمايند بررسي و اقدام نمود.
بطور كلي هدف مديريت كيفيت جامع برپايي يك سيستم مستمر بهبود و كيفيت مي باشد كه درجه اين كيفيت را مشتريان، كاركنان، تامين كنندگان مواد اوليه و صاحبان سهام تعيين مي كنند. در نگرش مديريت كيفيت جامع بهبود مستمر بر پايه 3 اصل پي ريزي شده است:
الف) بهينه سازي فرآيندها
ب) تمركز بر نياز خريداران
ج) توانمند كردن كاركنان

اصول چهارده گانه مديريت كيفيت جامع از نظر دمينگ
ادوارد دمينگ (Edvards Deming ) يكي از پايه گزاران نظريه مديريت كيفيت جامع 14 اصل براي مديريت كيفيت به شرح زير برشمرده است:
1-   ايجاد ثبات در هدف2- قبول يك فلسفه جديد 3- خودداري از اتكا به بازرسي زياد 4- پايان دادن به خريد مواد تنها بر پايه قيمت 5- بهبود مستمر سيستم توليد و خدمات 6- آموزش حين انجام كار و آموزش مداوم ضمن خدمت 7- نهادينه كردن روش نوين رهبري 8- برطرف كردن ترس 9- بر داشتن مرزهاي بين واحد هاي سازماني 10- جلوگيري از شعار دادن 11- حذف نگرش تاكيد بر حاكميت 12- حذف موانع مرتبط با مهارت و توانايي 13- ايجاد برنامه قوي براي بهسازي خويش 14- بسيج همگاني افراد براي ايجاد تغيير و تحول و تعهد هميشگي مديريت

2-نظريه مديريت ناب(Lean Management)
در نگرش ناب توليد فقط به معني ساختن يك محصول نيست چراكه با جمع آوري چند دستگاه و عده اي كارگر به سادگي اين امر محقق مي شود اما آنچه در اين نظريه اهميت پيدا كرده است اين است كه آنچه ساخته مي شود مشتري با رضايت فراوان بخرد و در ضمن خود شركت نيز به سود كافي برسد و محيط كار خود را ارتقاء بدهد.
بطور كلي در نگرش مديريت ناب هدف كلي رضايت مشتري همراه با سود بيشتر شركت است. در اين نگرش رضايت و تحقق انتظارات مشتري كه در نتيجه بهبود مستمر كيفيت توليد و خدمات انجام مي شود مبناي اصلي كار سازمان را تشكيل مي دهد و تنها از اين رهگذر است كه سازمان مي تواند به سود بيشتر بينديشد.
در واقع منشا و خاستگاه توليد ناب را بايد در كشور ژاپن ودر شركت تويوتا جستجو كرد زيرا ژاپن بعد از جنگ جهاني دوم وضعيت اقتصادي بدي پيدا كرده بود و به همين دليل تقريبا تمام صنايع اين كشور به خصوص صنعت خودروسازي آن دچار صدمات زيادي شده و به حالت بحراني رسيده بودند.در اين زمان شركت خودرو سازي تويوتا براي بازسازي مجدد خود و به دست آوردن سهمي از بازار تلاش مي كرد شيوه و خط توليد يكي از موفق ترين خودروسازان آن زمان يعني فورد را در شركت خود پياده كند اما تولي نكشيد كه ژاپني ها دريافتند كه روشهاي توليد انبوه و نگرش شركت فورد با خصوصيات خلق و خوي و فرهنگ ژاپني ها و همچنين با شرايط و محيط آنجا سازگاري ندارد از اينروي متخصصين به اين فكر افتادند كه شركت تويوتا را مطابق با ساختار و فرهنگ و شرايط محيطي ژاپن طراحي و محصولات آنرا مطابق با انتظارات ژاپني ها توليد كنند.
شركت تويوتا به زودي دريافت كه روش توليد شركت فورد كه بر مبناي توليد انبوه صورت مي گيرد و به خواسته ها و انتظارات مشتري توجهي نشان نمي دهد نمي تواند در ژاپن كوچك با جمعيت زياد موفق شود.زيرا در سيستم انبوه همه افراد اطلاعات خود را از هم پنهان مي كنند نه فروشنده درباره محصول اطلاعات درستي مي دهد و نه مشتري به خواسته واقعيش مي رسد. در اين سيستم معمولا فروش محصول در نمايشگاه ها كه فقط متخصصان فروش در آنجا حضور دارند و از متخصصان توليد خبري نيست انجام مي شود.
شركت تويوتا در نگرشي جديد بر خلاف شركتهاي انبوه ساز، مشتري را به داخل سيستم آورد يعني ديگر فروشندگان خودرو جزئي از سيستم توليد به حساب آورد و سيستم ساخت سفارش مشتري را ايجاد كرد فروشندگان محصول تنها به فروش كالا بسنده نكردند و رضايت مشتريان از خريد و استفاده از كالا را جزئي از سيستم قلمداد كردند.

تفكر ناب در تويوتا در بسياري از جنبه ها تفاوتهاي بسيار زيادي ايجاد كرد.در واقع آنها با چند فرضيه اساسي يا چند گرايش ناب همه چيز را متحول كردند.
_ گرايش بر تفكر فرآيندي
_ گرايش بر حذف اتلاف
_ گرايش بر مشتري

تفكر فرآيندي باعث شد تا در توليد ناب عيوب از همان محل پيدايش از بين بروند و محل ايجاد كيفيت خود فرآيند باشد و همواره نوسان در فرآيند كاهش يابد.
گرايش به حذف اتلاف نيز باعث شد تا در تمام مراحل ساخت يك محصول يعني از زماني كه ايده ساخت يك محصول به ذهن خطور مي كند تا موقعي كه محصول توليد مي شود و به دست مشتري مي رسد اتلافها يكي پس از ديگري از بين مي رود.گرايش به مشتري و خواسته هاي او نيز باعث شد تا مشتري به درون سازمان بيايد و در طراحي، توليد، تقويت، زمانبندي، فروش و حتي تعيين قيمت نهايي نقش داشته باشد.

مدل سيستم ناب
مدل سيستم ناب بر 4 ستون اصلي رهبري، فرهنگ، ساختار و توليد استوار است كه همگي آنها بر رضايت و خواسته هاي ضينفعان مانند مشتري، كاركنان، تامين كگنندگان مواد اوليه و سهامداران متمركز هستند.
رهبري ناب مشكلات را مي يابد و ديگران را از آنها مطلع مي سازد. با همفكري آنان اهدافي را براي فائق آمدن بر مشكلات ايجاد مي كند و ديگران را آزاد مي گذارد كه راه حلي را براي مشكلات پيدا كنند.
فرهنگ ناب نيز چنين است كه همه كاركنان سازمان متوجه چشم آنداز مي باشند كه شركت از آينده خود ترسيم كرده و همه در آن نقش دارند خود چشم انداز نيز متمركز بر مشتري و خواسته ها و انتظارات او مي باشد.
ساختار ناب مشخصه هاي مختلفي دارد از جمله مهمترين آنها مسطح بودن سازمان و همكاريهاي افراد به دور از ديوارها و حصارهاي وظيفه اي مي باشد.تشكيل تيمهاي تخصصي مختلف از نتايج ساختار ناب است.
توليد ناب بزرگترين فعاليتي كه تقريبا اكثر فعاليتهاي ديگر به دنبال تقويت و يا كمك به آن مي باشند فعاليتهاي سيستم حذف اتلاف مي باشد.اين سيستم رفتاري سيستماتيك براي پيدا كردن اتلافهاي كلي سازمان و از بين بردن آنها دارد.

3-  نظريه تعالي سازمان با مدل EFQM (بنياد اروپائي مديريت كيفيت )
ازجمله مفاهيم جديدي كه امروزه دربسياري ازكشورهاي جهان جايگاه قابل توجهي پيداكرده سازماندهي مدلهاي سرآمدي كسب وكار وجوايزملي كيفيت است كه براساس آن سازمانها وبنگاههاي مختلف مورد ارزيابي ومقايسه قرارگرفته وباايجادفضاي رقابتي حركت به سمت بهبود وارتقا را درآنها تقويت مي نمايد.
گسترش فرهنگ تعالي سازماني وعلاقمندي مديران وكارشناسان عرصه صنعت وخدمات به بهبود مستمر ، منجر به افزايش تقاضا براي استقرار سيستم EFQM شده است.
بنياد اروپائي مديريت كيفيت مدل EFQM رابراي تعيين ميزان رشد وتعالي سازمان وترميم راه رسيدن به تعالي سازماني تدوين كرده است .بااين مدل كه بيشتر جنبه تشخيصي دارد نسبت به شناسائي وضعيت موجود سازمان درمقايسه بايك سازمان ايده آل اقدام مي شود .با بكار گيري اين مدل سازمانها مي توانند نقاط قوت ، حوزه هاي قابل بهبودوميزان رشد سازمان رادرمسير تعالي تعيين نمايند.

 سازمان متعالي :
معني ومفهوم سازمان متعالي از منظر كسانيكه به نوعي باسازمان مرتبط مي باشند قطعآ متفاوت است . ازنگاه يك كارمند بي ترديد سازمان متعالي سازماني است كه به كارمندان خود حقوق مكفي بدهد، ازتلاش كاركنان تقدير كند وامكانات رفاهي دراختيار آنان قراردهد.اما ازنگاه يك مدير حتما سازمان متعالي سازماني است كه براي بلند مدت هدفهاي مطلوبي راطرح ريزي كرده وراههاي رسيدن به آنهانيز تبيين نمايد . درحاليكه از ديد يك مشتري سازمان متعالي سازماني است كه انتظارات وخواسته هاي اورا دردريافت كالا وخدمات به طورمناسب ودرزمان سريعتر برآورده كند .او انتظار دارد مورد احترام سازمان قرار گيرد وبه هنگام مرجعه براي او ارزش قائل شوند . از طرف ديگر سازمان دريك محيطي فعاليت مي كند كه فعاليتهاي اوبرجامعه اثر مي گذارد پس سازمان متعالي از اين منظر سازماني است كه مسئوليت اجتماعي داشته ودرقبال جامعه به وظايف خود عمل نمايد .اما بايد گفت سازمان متعالي علاوه بر رعايت موارد بالا به ارزشهاي پايه اي يا اصول 8 گانه ارزشي نيز پايبند مي باشد.

اصول هشتكانه مديريت كيفيت
اصل اول : نتيجه گرائي : سازمان متعالي سازماني است كه قبل ازهركونه اقدام به نتيجه آن بينديشد.
اصل دوم : مشتري مداري : مشتري كسي است كه درخصوص محصولات شركت قضاوت مي كند وبايد رضايتمنديش تامين شود.
اصل سوم : رهبري وثبات درمقصد: پرهيز از مديريت روزمره گي وثبات دراهداف ازطريق مشاركت كليه مديران وكاركنان وتهيه وتدوين مقاصد واهداف ازمعيارهاي سازمانهاي برتر است .
اصل چهارم : مديريت برمبناي واقعيت ها ي وفرآيندها: سازمان متعالي سازماني است كه فرآيندهاي خودرا براساس واقعيت ها ي موجود شناسائي كرده وآنها رابه صورت مستمر بهبود دهد.
اصل پنجم : مشاركت وتوسعه منابع انساني : ازتوانمند ي افراد در راستاي اهداف سازمان براساس مديريت مشاركتي استفاده مي شود.
اصل ششم : نوآوري وبهبود مستمر : سازمان متعالي سازماني است كه در آن فرهنگ يادگيري ، آموزش ، نوآوري وبهبود مستمر نهادينه شده است .
اصل هفتم : توسعه شراكتها : سازمان متعالي سازماني است كه درافزايش كيفيت شركاي خود مانند پيمانكاران ، شركا، وتمامي ذينفعان سهيم باشد زيرا آنان مي توانند نقش مؤثري دررسيدن سازمان به اهداف خود ايفا نمايند.
اصل هشتم : مسئوليتهاي اجتماعي سازمان : سازمان متعالي سازماني است كه نيازهاي جامعه راشناخته وبراي تامين آنها برنامه ريزي واقدام نمايد.

مراحل ارزيابي كيفيت سازمان
ارزيابي ازكيفيت سازمان در دومرخله انجام مي شود :
مرحله اول : خود ارزيابي سازمان
اين مرحله توسط تيم ارزياب سازمان مطابق يكي از روشهاي خود ارزيابي انجام مي شود .امتيازات كسب شده دراين ارزيابي صرفا نشانگر وضعيت موجود سازمان بوده ومبناي قضاوت ارزيابان ارشد دبيرخانه جايزه كيفيت نمي باشد.
مرحله دوم : ارزيابي توسط ارزيابان ارشد
اين ارزيابي توسط ارزيابان ارشد دبيرخانه جايزه براساس اطلاعات ودرخواست سازمان متقاضي وبراساس اظهارنامه دريافت شده انجام مي شود

معيارهاي سنجش كيفيت درسازمان متعالي
1 – رهبري :
دراينگونه سازمانها رهبري ، موتور محركه وهدايت كننده تمامي فعاليتهاي كاركنان درمسير تعالي سازمان است .رهبري زمينه هاي ابداع وخلاقبت كاركنان رافراهم آورده وفرهنگ سازمان رادرمسير تعالي دست خوش تغييرات وتحولاتي مي نمايد كه كاركنان به صورت خودجوش دربهبود مستمر مشاركت نمايند.

2 – خط مشي واستراتژي :
درسارمانهاي متعالي خط مشي ها واستراتژي هاي آن را كه مبتني برنيازهاي حال وآينده ذ ينفعان است توسط تكنولوژي اطلاعات تدوين وجاري كرده وبه صورت مستمر ارتقاء مي دهند.

3 – كاركنان :
درسازمانها ي متعالي ميان مديران وكاركنان ارتباط صميمانه وجود دارد. مديران متعالي كاركنان را درامور سازمان مشاركت مي دهند وايده هاي آنان ازطريق خلاقيت ونوآوري به روشهاي نو تبديل مي كنند.

4 – منابع وشركاء:
تعالي يك سازمان درگرو ارتباطات صحيح با تامين كنندگان ، شركاء وپيمانكاران است .درسازمانهاي متعالي از پيمانكاران بعنوان برده هاي سازماني موظف به اجراي پيمان درقبال اجرت تعريف شده ياد برده نمي شود .بلكه كليه تامين كنندگان ، شركاء وپيمانكاران راحلقه هاي زنجيره تعالي خود مي دانند.

5 – فرآيندها :
سازمانهاي متعالي كليه فعاليتهاي خود رابا نگرش فرآيندي طراحي وانجام مي دهند.اين سازمانها براي اثر بخش بودن فعاليتهاي خود نسبت به تجزيه وتحليل خروجي فرآيندها بالحاظ كردن نظريات وانتظارات ذينفعان اقدام مي كنند.

6 – مشتري :
درفرهنگ تعالي ، سازمان بدون مشتري وجود خارجي ندارد .درسازمانهاي متعالي مشتري ميزان تعالي را مشخص مي كند.

4 – نظريه كايزن  ( Kayzen  )
كايزن به مفهوم بهبود مستمر يا تحولي دايمي است كه مي  تواند به عنوان يك فرهنگ فراگير برخي ازعمده ترين مسائل بشري از انديشه ،آموزش وتحقيق گرفته تا كار وتوليد را درعرصه هاي مختلف فردي واجتماعي دربربگيرد . كايزن همان كليد رمزي است كه كشور ژاپن را به يك قدرت بزرگ اقتصادي درجهان معاصر تبديل كرده است .
فرهنگ كايزن وتعامل آن دربين لايه وسازمانهاي ژاپن باعث شده تا كارخانه به دانشگاه ودانشگاه به كارخانه تبديل شود.كارگر ازمدير بياموزد ومدير از ايده ها يكارگر بهره مند گردد.
محتواي تئوريك وفلسفي كايزن ،آموزش مستمر ، تحول دائمي وتعامل تمام افراد وسازمانهاي اجتماعي توليد است.
كايزن داراي نظام تفكر روند گرا درمقابل نظام تفكر نتيجه گراي غرب است .به همين خاطر يكي ازجنبه هاي با اهميت كايزن ، تاكيد بر روند است . كايزن شيوه تفكر روند گرا ونيز سيستم مديريتي خلق كرده است كه حامي ومشوق تلاشهاي روندگراي افراد براي بهبود سازمان مي باشد.اين سيستم با سيستم غربي كه كار افراد را صرفا براساس نتيجه مي سنجد كاملا درتضاد است .
اساس استراتژي كايزن تاكيد براين نكته است كه اگر قرار باشد شركتي پايدار بماند وكسب سود كند ،دروهله اول بايد در صدد كسب رضايت مشتري وتحقق نيازهاي او برآيد. دركل پيام استراتژي كايزن مي توان دراين جمله خلاصه كرد كه حتي يك روز نيز نبايد بدون ايجاد نوعي بهبود دريكي از بخشها ي شركت يا سازمان سپري شود.

كايزن ومديريت
مديريت كايزن از دو عنصر اساسي تركيب يافته است : نگهداري و بهبود .
نگهداري به فعاليتهاي تداوم بخش استانداردهاي موجود درتكنولوژي ، مديريت وعمليات اطلاق مي شود . بهبود نيز به تدابيري اطلاق مي شود كه براي بهبود اين استانداردها به كار گرفته مي شوند.

كايزن و  تقدم كيفيت برسود
تقدم كيفيت برسود يكي ديگر از ماهيت كنترل كيفي جامع كايزن را روشن مي سازد ، چون بيانگر كيفيت بخاطر كيفيت است .كنترل كيفي كايزن مسائلي چون تضمين كيفي ،كاهش هزينه كارائي  ، تحويل بموقع سفارشات وايمني كالا رادربرمي گيرد .مديران ژاپني به اين نتيجه رسيده اند كه بهبود بخاطر نفس بهبود ، مطمئن ترين راه براي بالابردن قدرت رقابت همه جانبه شركتها مي باشد. اگر كيفيت مورد توجه قراركيرد سود به خود ي خود حاصل خواهد شد.

5-كاربست نظريه هاي كيفيت در نظام آموزشي
در يك بررسي و نگاه كلي مشخص مي شود كه نگرش كلي و مبناي فكري تمامي اين نظريه ها حول محور كيفيت بخشي و بهبود مستمر آن است. در تمامي اين نظريات شرايط جديد و مقتضيات زمان، انتظارات و خواسته هاي مشتريان، كاهش هزينه ها و حذف اتلافها، و تقدم كيفيت بر سود پايه هاي نظري و عملي اين طرز تفكر را شكل مي دهد.بنابر اين با بررسي شكلي و محتوايي نظام آموزشي كشور در مقايسه با نظريات جديد كيفيت مشخص مي شود كه بطور قطع نظام آموزشي ما اعم از آموزش و پرورش و آموزش عالي دچار اشكالات عديده اي مي باشد.

الف):شرايط جديد و مقتضيات زمان
قرن بيستم اوج پيدايش نظريات گوناگون در مديريت و از نيمه دوم اين قرن بخصوص در دهه هاي پاياني آن شرايط بگونه اي پيش رفته است كه مديران سازمانها راهي بجز تطبيق وضعيت سازمان تابعه ي خود با شرايط محيطي، منطبق با نظريه هاي جديد مديريتي نداشته اند. از همين روي دنيا شامل تحولات چشمگيري در زمينه مديريت و كيفيت محصولات شركتها بوده است.
اما در نظام آموزشي كشور ما بنظر مي رسد شيوه ها، روشها، ابزار و تجهيزات و حتي آموزش و تربيت نيروي انساني به دور از اين تغييرات و شرايط محيطي و مقتضيات زماني و بر اساس همان نظريات سنتي عمل مي شود.

ب):انتظارات و خواسته هاي مشتريان
اگر بپذيريم كه فارغ التحصيلان نظام آموزشي در واقع محصولات اين نظام تلقي مي شوند وبازار كار و اشتغال، مشتريان و خريداران آنان به حساب مي آيند بايد ديد كه تا چه حد ساخت و تربيت اين فارغ التحصيلان مطابق با خواست و انتظارات مشتريان و خريداران آنان مي باشد؟يا به عبارتي تا چه حد بازار كار و اشتغال ما در توليد محصولات نظام آموزشي نقش ايفا مي كنند؟واقعيت اين است كه نه در آموزش و پرورش و نه در دانشگاه ها بطور اصولي و جدي مطابق با خواست بازار يا مشتريان ، فارغ التحصيلان دانش آموز يا دانشجو تربيت نمي شود و به جاي اينكه آنان با شرايط جديد زمان پذيرش و تربيت شوند بيشتر بر اساس شرايط و امكانات خود اقدام مي كنند به همين خاطر ملاحظه مي شود كه به وفور فارغ التحصيلان دانشگاه ها يافت مي شوند كه مدرك تحصيلي آنان هيچ تطابقي با نياز مشتريان يا بازار كار ندارد.

ج):كاهش هزينه ها و حذف  اتلافها
در نظام آموزشي كشور به چيزي كه اكنون به درستي انديشه نمي شود هزينه كردهاي فراوان براي توليد محصول خود است براي هزينه هاي  تربيت يك دانش آموز يا دانشجو هنوز به درستي ملاك و معيار مشخصي در دست نيست.معلوم نيست كه قيمت نهايي يا تمام شده هزينه كرد يك فارغ التحصيل در پايان يك دوره چگونه و بر اساس چه معيارهايي و در چه فرآيند اقتصادي صورت گرفته است كه با كنترل كيفيت و هزينه هاي آن بطور جدي از اتلاف آنها جلوگيري شود.

د): تقدم كيفيت بر سود
قطعا كيفيت يا چگونگي توليد و مرغوبيت كالا بر اساس نيازها، سليقه ها و شرايط محيطي و انتظارات مصرف كنندگان شكل مي گيرد.همانگونه كه در بحث نظريه ها مطرح شد در مديريت كيفيت امروزي چنانچه كيفيت حاصل شود خود به خود سود نيز حاصل خواهد شد.اما آيا در نظام آموزشي ما وضع به همينگونه است؟
بر اساس اهداف و وظايف نظام آموزشي منطبق با قانون اساسي كشور نظام تعليم و تربيت ما موظف به تربيت انسانهاي متعالي و خداگونه است يعني بطور كامل ماموريت نظام آموزشي ما يك ماموريت كيفي است. در نظام آموزش اسلامي توقع و انتظار جامعه و بازار كار بر اين است كه اولا فارغ التحصيلان انسانهاي متعالي باشند ثانيا متخصص و عالم مطابق با نيازها و شرايط روز جامعه باشند.متاسفانه در بررسي وضعيت محصولات نظام آموزشي به دليل تقدم منافع سازمان و نهاد آموزشي بر منافع محيطي بين آنچه كه بايد باشند با آنچه كه هستند فاصله ي بسيار وجود دارد.در هر حال انتظار مي رود مديران و مسولان آموزشي كشور ما نيز همانند بسياري از صاحبان و مديران سازمان هاي جهاني شرايط روز را درك كرده وبا كاربست نظريه هاي كيفيت در برنامه ها، سياست ها، و خط مشي ها مطابق با نيازهاي امروزي نظام آموزشي كشور را به نظامي پويا و كيفي تبديل نمايند.

منابع:
1-      شريف زاده، فتاح،مديريت كيفيت فراگير،انتشارات ترمه،1379
2-      مشبكي،اصغر،مديريت استراتژيك با رويكردي بر TQM،انتشارات ترمه،1385
3-      عاطفي،محمدرضا،مقدمه اي بر مديريت ناب،انتشارات نگاه دانش،1384
4-      ايمايي،ماساكي،ترجمه سليمي محمد حسين،كايزن كليد موفقيت رقابتي ژاپن،انتشارات دانشگاه صنعتي امير كبير،1384
5-      جلوداري ممقاني،بهرام،تعالي سازمان EFQM،انتشارات مركز آموزش و تحقيقات صنعتي ايران،1384
6-      احمدي، مسعود،مباني سازمان و مديريت،انتشارات پژوهش هاي فرهنگي،1384
7-   حيدري تفرشي،غلامحسين و همكاران،نگرشي نوين به نظريات سازمان و مديريت در جهان امروز،انتشارات فراشناختي انديشه،1381

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *