دانشنامه مدیریار

دلنوشته ها

اکنون رسم عاشقی در عاقلی است

⛱ هر چقدر زیبا، بی‌نظیر و بامرام باشد، هر قدر او را دوست داشتنی و معشوقی بی همتا می دانید،…

پای امّا و اگر که به میان می آید

⛱ دلم می خواست بگوید: هر اتفاقی که افتاد با تو هستم، کنارت می مانم، رهایت نمی کنم، در غم…

خوشحالی زورکی نمی شود

⛱ بعضی کارها و حالت ها را می توانیم به زور هم که شده انجام دهیم یا در خود ایجاد…

عنابی

⛱ لم داده بود روی کاناپه. خم می شد از قندان روی میز چند دانه عناب بر می داشت و…

چشم ها سخن می گویند

⛱ چشم ها با هم سخن می گویند ولی زبان ها لال شده اند! جرأت ندارند چیزی بگویند یا حرفی…

لعنت بر این حس های بد

⛱ لعنت به خنده های تلخ، لعنت به دیدگان سرد، لعنت به تنهایی مرد، لعنت بر این حس های بد،…

آدم ها از هم می ترسند

⛱ امروز دیگر زندگی اجتماعی نیست و آدمی تنهاتر از همیشه است! هر چقدر شبکه های اجتماعی و مجازی گسترش…

سیاهی لشکر

⛱ اگر می خواهید بدانید برای یک نفر چقدر اهمیت دارید، چه میزان دوستتان دارد، تا  چه اندازه می توانید…

حضرت یار

⛱ به تو که می رسم دل بیقرار دارم و مهر بیشمار، سر پر شور دارم و دل پر نور،…

عزیز دل بابا

داغت را نبینم عزیز دلم! فدای قد و بالای رشیدت شوم بابا. تو کی این گونه همچون سروی بلند قد…