نویسنده: نیل جانسون
خلاصه: مطالعه اشاره دارد كه معلمهاي استراليا به آموزشهاي فارغالتحصيلي در مديريت آموزشي علاقة فزايندهاي ابراز ميدارند. بررسيها انتشار ميدهند كه اين علاقه در مرتبط ساختن، مهيج كردن و جذابيت دورهها براي رؤساي آموزشي امروزه، و استفاده از بررسي تراز دورة يك استاد به عنوان يك مثال، اساسي است. نياز به بررسي دورهها مطرح ميشود و تصميماتي در مورد نخستين كانون آموزشي، ارباب رجوع آموزشي، حوزههايي با مضموني كه مورد غفلت واقع شده، مؤلفههاي تجربه و شيوههاي قابل تغيير رسيدگي مورد توجه قرار ميگيرند. اين مطالعه مقررات تدريسي را پيشنهاد ميكند كه گوناگوني و ارتباط را به دورة تحصيلي ميافزايد، از جمله طراحي موضوعات پيوسته به مراجع آموزش و پرورش محلي، سخنراني با مديران خبره، و تكيه بر قرار ملاقاتهاي ديدني و نيمه وقت. نظرية ادامه تحصيل به عنوان مسئوليت ديگر بخشهاي مديريت آموزشي معرفي ميشود. ارتقاء دوره و ارتباط مداوم با حرفه مورد حمايت واقع شده و چندين استراتژي ذكر شده است. اين نظريه در مقابل نوآوريهاي طراحي شده جهت جذب نام نويسيها و سرمايهگذاري بيشتر پيشبيني شده است.
اغلب گفته ميشود كه آموزش در مديريت آموزشي در يك حالت بحراني است. ظاهراً بسياري ازدورههاي فارغالتحصيلي كيفيت ضعيفي دارند و به تمرين نامربوط هستند، مفسران پيشتاز در حال اظهار عدم رضايتشان هستند. مرفي [1]، يك منتقدرك و راست دورههاي مديريت آمموزشي در ايالات متحده ميباشد. اين فرد اخيراً كنفرانس مديران استراليايي را چنين استدلال كرد كه اين دورهها در كشور وي گريش به نام نامنظم بودن دارد و نميتوان كار قابل ملاحظة چنداني براي آموزش و رهبري كرد. دود را اجتماع ديگري بيدرنگ به كمبودهايي نظير فلسفة ضد دستورالعملها كه در مدارس مديريت آموزشي يافت ميشود، اشاره كرد. وي در جاي ديگر در پاسخ به اصلاحات آموزشي ايالات متحده در دهة 1980 قلت بازبيني دورهها را ذكر كرد. بنابراين انسان ميتواند اين هشدار را دريابد كه بخشهاي مديريت آموزشي مقارن با پايان اين قرن از كار بيكار ميشوند مگر اينكه درستخوش تغييرات بسياري شوند.
در ايالات متحده امريكا نويسندگان برجستة ديگري به همين نحو دورهها را مورد انتقاد قرار دادند. (براي نمونه صحفحة 405 را ببيند). پيتز [2] از بازبيني مطبوعات نتيجه گرفت كه رويهم رفته دورهها دانشآموزان در يادگيري متنهايي قرار ميدهند كه با واقعيت مستند تمرين اجرايي مغاير است. اين دورهها به تعمق اهميت ميدهند و به جاي تصميمگيري سريع، قضاوت تصور ميشوند؛ قرار دادن كارورز در زير دست به جاي وظايف رهبري، درخواست ارتباطات مكتوب تا شفاهي، و تشويق و پاداش دادن به كنارهگيري عاقلانه، حين چشمپوشي از حقايق احساسي موقعيتهاي ميان فردي، به علاوه مديران به ندرت از مديريت تجربيات فردي دارند، و بنابراين بايد عقايد را از ديد ناظرين بازگو كنند. هيئت سياست ملي براي مديريت آموزشي نتيجه گرفته است كه آمادگي اجرايي زمينهاي است كه طي سالها انطباق منجمد شده است و ذكر كرده بر مديريت اجرايي از اصل خود و الگوي كلاسيك آمادگي حرفهاي منحرف شده است. در حقيقت يك نظرية بدبيني.
در كانادا نيز برخي قضاوتها را ملعون دانستهاند. پژوهش توسط پرت [3] و كامن [4]. براي مثال يافتن يك انفسال ميان تجربيات كار دورة كارورز و سودمنديهاي درك شده از موردگيري. اين محققان بعلاوه ذكر كردهاند كه تنها2 تا از 25 دانشگاه كانادايي كه مورد بررسي قرار گرفتند نياز به دورة كار در برنامة درسي يا آموزشي ندارند، يك عقيدة مركزي رياست موثر. پس شايد ما نبايد دريافتن نشست CSSE اخير در مورد مديريت آموزشي تدريس در زمان تنزل نام نويسيها و محدوديت مالي، خيلي متعجب باشيم. گزارشهاي بريتانيا تا حدودي دلگرم كنندهتر هستند. هويز بعضي پيشرفتهاي جالب توجه در آموزش مديريت اجرايي در انگليس و ويلز را ذكر كرد. با اين وجود نيز اولويت دولت در خصوص آموزش بر پايه مهارت و خصومت نسبت به دورههاي گستردة نظري فارغالتحصيلي را پذيرفت.
انتقادهاي مكرر، عليالخصوص از منابع آمريكايي، در مفاد حالت بعدي كارها پيشنهاد شده بود. با وجود بر بازسازي جهاني برنامه تحصيلي و كنترل اجرايي، انتقاد عمومي از سرمايهگذاري آموزشي ادامه دارد: از نظر مقياس آموزش هنوز به نتايج آموزشي بالا مجهز نشده است،نتايجي كه جوامع و منتقدان آرزوي آن را دارند. البته ميتوان انتظار داشت كه مديران براي محاسبة اين شكست احضار شوند. در عوض مديران آموزشي به آمادهسازي رسمي براي نقشهايشان به عنوان يك بيكفايت احترام ميگذارند، در حاليكه ادعا ميكنند دورههاي دانشگاهي به طور غيرمقتضي متمايل به سوي فرضية خلاصه و نگرانيهاي نامعلوم محققان است. در بعضي زمينهها، اين نارضايتي با تنزل ثبتنامها، كيفيت ضعيف كانديداها و گوشهگيري نهادي منابع از بخشهاي مديريت آموزشي تحت تقبل همراه است. حال آنكه اعتراف اينكه اين نوع اعتقاد در استراليا نيز موجود است، هدف اين مقاله فراهم كردن يك نظرية خوشبيني در مورد آمادهسازي اجرايي براي دهة 1990 است، بر اساس تحقيقات اخير در اين كشور ميباشد.
در مقايسه با بعضي چشم اندازههاي سابقالذكر، دورههاي متعددي براي آمادهسازي مديران آموزشي در استراليا محبوبيت تازه تاسيس برخوردار هستند. آمادهسازي براي مديريت آموزشي در نورافكن و درخواست ميباشد. تا حدودي درخواست بعضي دورههاي استادي براي كارورزها خارج از فشارهاي دولتي براي واگذاري قدرت به تراز محلي و براي شايستگي ارتقاء و صلاحيت مديرانة مديران مدارس روي داده است. يك سياست كه با آنچه در مكانهاي ديگر روي داده و در ساير مكانها نيز ستايش شده، برابري ميكند. اگرچه رشد بعضي دوره ها تا حدودي از تلاش براي انعطافپذيرتر كردن و مرتبط ساختن آنها به تمرين حاصل شده، حال آنكه سختگيري عقلاني خود را حفظ ميكنند.
رمز موفقيت مداوم يك دورة مديريت آموزشي بازديد دوره به صورت انعكاسي است. بازديدي به منظور اعتراف اينكه دوره نياز به توجه پيدرپي هم به روش و هم به محتوا براي كاميابي دارد. براي اين غايت، دانشگاه نيوسوت و غير اخيراً رياست دوره مديريت آموزشي را بررسي و مجدداًطراحي كرده است. اين امر به دانشآموزان سيدني نيز پيشنهاد شده است. اين مورد براي مشخص كردن مسائل مهم متعددي درطراحي دورههاي مديريت آموزشي استفاده خواهد شد. در نمونة اول،به موضوع اساسي بررسي ساختار و محتواي دوره براي سنجيدن و توسعة اثربخشي آموزش اجرايي توجه شد. مسئلة حياتي دوم موقعيت تراز آموزش را شرح ميدهد. خواه براي پيشرفت فهم عقلاني يا كفايت اجرايي، خواه براي تمركز برتر از سازماني مشخص يا انتخاب چشمانداز كثرت گرايانه خواه براي فرض تراز كمنية دانش تجربي يا هيچ يك. جنبههاي ابتكاري محتواي دوره همانطور كه استراتژيهايي هستند براي نزديك شدن به دانش متخصص از بيرون بخش تحصيلي، توصيف ميشوند.
اين استدلالها براي تاسيس يك برنامة فعال نفرگيري و خلق روابطي با حرفه، و يك مورد براي تدارك آموزشي در حال پيشرفت در دانشگاهها به منظور آموزش مديران به وجود آمده است. سرانجام بافت مالي و فيزيكي آموزش امتحان ميشود حال آنكه مذاكرهاي كه در جريان است دورههاي مديريت آموزشي مديران در استراليا را شرح ميدهد، مفاهيمي در مورد اين دورهها در جاهاي ديگر نيز وجود دارد.
در سال 1988 مدير دورة مديريت آموزشي در دانشگاه نيوسات ويلز حدوداً براي 10 سال بدون هيچ سخنراني تمام وقتي در مديريت آموزشي فعاليت كرده است. اين دوره دستخوش هيچ بررسي مهمي در آن دهه نشد. شگفت انگيزيست كه اين دوره تجمع افرادي شد كه علاقه و نظريههاي فني سخنرانان فردي را منعكس مي كردند. اين تنها دوره به اين نوع در بزرگترين شهر استراليا بود اگرچه هم اكنون دورههاي مشابه دورن و اطراف سيدني وجود دارد). مجموع نامنويسي ـ اساساً معلمهاي اوليه و ثانويه بعد از مدرسه حضور داشتند ـ تقريباً حدود 80 دانشآموز شد، با حدود 30 دانشآموز جديد كه هر سال قبول ميشدند. منابع كتابخانهاي واقعاً وجود نداشت.اين دوره به منظور تخصص معلمي به شدت بر سخنراني تمام وقت با كارمندان آموزشگاهي از ديگر مدارس و مؤسسات و با مديران نظام مدارس و مؤسسات ثالث تكيه كرد. برنامة ده قسمتي دورة كار يك رسيدگي دو سال و نيمه را در بر ميگرفت. در مقايسه با دورههاي جاهاي ديگردر استراليا براي مثال ديكن، فليندز، مناش، و دانشگاههاي جديد انگليس) كه اكثر آنها هشت فصل داده بودند، براي آنكه دانشآموزان بتوانند دورة تمام وقت را در دو سال كامل كنند، بار هزينة شهرية دانشآموزان را به حداقل رساندند و جذب دانشآموزان خارجه كه شهريه پرداخت ميكردند (يك منبع روبه افزايش سود). قرار ملاقات سخنرانان تمام وقت براي پيگيري تحقيق در اين حوزه و همچنين به روز كردن آمادهسازي مديران در اين مؤسسه موقعيت مهمي را فراهم كرد.
اين بررسي با رسيدگي به مطبوعات در اين مسئله و جمعآوري اطلاعات در مورد دورههاي ديگر در استراليا و كشورهاي بيگانه آغاز شد. فارغالتحصيل اين دوره، دانشآموزان حاضر و گروهي از رؤساي مدارس براي شناسايي نيازهاي كارورزان به منظور آمادهسازي اجرايي بررسي شوند. متعاقباً عقايدي از آموزشگاههاي در اين زمينه و از مدير ارتش در آموزش و پرورش نيوسات ويلز خواسته شد.
عمل طبق پيشنهادات هيئت مشورتي، سوابق در موسسات ديگر و عقيدة دانشآموز، اصول عمومي متعاقب براي تصويب نهادي را پيشنهاد كرد. شرط جديد براي فارغالتحصيلي هشت فصل نيم سالي بود (اگر چه وضع دشوارتر شرايط سنجش يكنواخت در برابر فصلهايي بيشتر از براي افرادي كه تقليل رفتهاند، تنظيم ميكرد). چهار فصل در رابطه با ساختار آموزش و پرورش استراليايي، سازماندهي فرضيه، رفتار سازماني و تحقيق، براي معرفي ساختارهاي موضوعات اساسي توصيف شدند. دانشآموزان بعد از آن ميتوانستند چهار تا از هشت گزينه ممكن از جمله يك پروژه) را انتخاب كنند. به دانشآموزان اين شانس داده شد كه تا يك چهارم از موضوعاتشان را از خارج از بخش آموزشگاه بارگيري كنند، يا كسب چندين امتياز براي كار مشابه كه هر جاي ديگري به عهده بگيرند (مقرر شده بود كه اين كار به تراز كامل ربطي ندارد). شناسايي سابقة يك متخصص ماهيت مديريت آموزشي، پذيرش مشروط بر اين شد كه متقاضيان واجد شرايط دانشجوي دورة ليسانس، و نيز سه سال تجربه كاربردي در آموزش و پرورش باشند.
متعاقب بازسازي در روش تاثيرگذار سال 1990) نامنويسيها در اين دور به 142 دانشآموز شايستة واجد شرايط افزايش يافت. چندين مدير آموزشي ارشد از دانشآموزان چيرهدست به پيروان معلمها پيوستند تا تركيبي از سوابق دانشآموزان و چشماندازههايي براي كارهاي كلاسي فراهم آورند. حتي با شيوههاي سختتر انتخاب در سال 1991، نامنويسي كلي 200 دانشآموز انتظار ميرود.
حال آنكه بسياري از اين علايق آموزش اجرايي با دانشگاهي را ميتوان به اصلاحات رايج در آموزش و پرورش مدارس عممومي نسبت دارد، عقايدي كه از دانشآموزان ارشد در سال 1990 گرفته شد، نشان داد كه مؤلفههاي جديد متعددي از اين دوره خود به رشد نامنويسيها و رضايت دانشآموزان پيشرفته نسبت به مؤسسه كمك كردهاند. بقية اين مقاله اين ابتكاران را توصيف كرده و ديگر موضوعات مركزي براي آمادهسازي موفق مديران آموزشي را ميآزمايد.
بررسيهاي دوره :
محيط آموزشي پيوسته در تغيير و انداختن دانش بر اساس مديريت آموزشي با به نمايش گذاشتن، ميتوانيم انتظار داشته باشيم كه دورههاي اين گونه در معرض بررسي قانوني باشند. به هر حال، به طور شگفتآور مدارك اندكي از سنجش اصولي اين رابطه و كيفيت برنامههاي آمادهسازي دانشگاهها از اين نوع وجود دارد. حداكثر بدون منتقدان ضمني، دورههاي مديريت آموزشي در معرض خطر عقبماندگي در پس تغييرات مرحله آموزشي هستند. مؤلفههاي نظير ذيل احتمالاً در طول زمان پديدار ميشوند:
1- برنامه درسي ناقص و متضاد، بر اساس علايق تحقيق سخنران (بعضي اوقات مبهم و خلاصه) بدون توجه به نيازهاي محسوس دانشآموزان
2- محتواي تكراري به دليل علايق مشترك تدريس
3- موضوعات آسودگي، نياز به حداقل آمادهسازي و آموزش و يا اعتماد به مواد قديمي
4- موضوعات علايق جانبي كه توسط سخنراناني تدريس ميشود كه در مديريت آموزشي تخصص ندارند.
5- آموزش در حوزههايي كه فاقد مواد فرضي يا تقاضاي كاربردي يا هر دوي آنها هستند.
6- نيازهاي سنجشي اساساً واگرا
7- ارباب رجوعي كه بر يك بخش آموزشي تمركز كدره و بنابراين از علايق و موضوعاتش چشمپوشي كرده و نمونهاي از نگرانيهاي ساير دانشآموزان، نگرانيهاي فرضي را به روشهايي به ناحق محدود بررسي ميكند.
اين ليست را به آساني ميتوان گسترش داد، و جاهاي ديگر هم بوده است. البته ما نبايد از مشاهدة اين چنين كاستيها خيلي شگفتزده شويم در بسياري از مؤسسات، جايي كه دوره بررسي ميشود، پيشرفت و تدريس به ديگر تصورات در تصرف آموزشگاهي و تصميمات ترقي وابسته است. آموزشگاهها براي صرف زمان ارزشمند و انرژي براي نگرانيهاي آموزشي انگيزة اندكي دارند. در نتيجه، دورهها در آن مؤسسات احتمالاً براي آن است كه آرامتر پيشرفت كنند.
با در نظر گرفتن توجه و حمايت نهادي كافي، بررسي متناوب يك روش ميتواند در شناختن ضعفهاي مهم بكار رود و بنابراين اصلاح را راحتر ميكند. روش سه جانبه كه در رابطه با اين مسئله بسيار مفيد بود در دانشگاه نيوسات والز پذيرفته شد. اطلاعاتي درباره روشهاي مشابه و فعالاتي درباره ادبيات آكادميك. چند نقطه ضعف در ارتباط با مندرجات موجود در اين روش را آشكار كرد. نظراتي كه از استادان دانشگاه و مديران آموزشي جمعآوري شده، موضوعات مهم بيشتري را برجسته ساخت تا به اين روش اضافه شود. بررسي نظرات دانشآموزان اطلاعاتي درباره نيازهاي ادراكي ـ پزشكان روانشناس نشان داد. همچنين اين موضوع به آنها اعتماد به نفس داد كه احتمالاً درباره موضوعات جديد به آن نياز پيدا ميكنند و شيوههايي را اگر مطرح كنند تعليم ميدهند.
علاوه بر اطلاعاتي كه از طريق بررسيهاي نيازهاي علايق روانشناسان آشكار شد. جزئيات كيفي ميتواند به بررسي دورهاي از طريق مطالعه وضعيت دانشآموزان انتخاب شده اضافه شود. همانطور كه هانس جانستن نشان دادهاند بيشترين چيزهايي كه ميتوان درباره تاثيرات اين روش ياد گرفت از طريق گسترش دادن پيشنويس دورههاي مصاحبه درباره اهداف يادگيري و مضمون علم، مشاهده كنش و واكنش در كلاسها، بررسي و مقايسه تكاليف درسي كه دير يا زود در روش 18 بيان ميشود.
اين تكنيكها ميتواند با مديريت آموزشي دانشآموزان بكار گرفته شود و كمك كند تا نياز مكالمه كنندگان تلفني را برآورده كند. تا اطلاعاتي درباره مهارتي خاص بدست آورند و دانشي را از طريق مطالعات رسمي بياموزند.
تعداد زيادي از مؤسسات كه بر اساس شيوههاي دورههاي فوقليسانس عمل ميكنند در مديريت آموزشي بر يادگيري نظري تاكيد ميكنند. آنها ميخواهند تا بطور عملي به معاني ضمني بپردازند و بطور جزئي به موضوعي بپردازند. در ميان بيشر چيزهايي كه بطور نظري در نظر گرفته شده است روشهايي است كه نياز به دانشآموزاني دارند تا تحقيق در مورد پايان نامه را هدايت كنند. از طرف ديگر استادان دانشگاهي هستند كه هدايت ميكنند يا حداقل طرفداري ميكنند از روشهايي كه مخصوصاً بر روي مسائلي كه بطور معمول روانشناسان با آنها مواجه ميشوند تاكيد ميكنند. (بطور مثال 19 و 1)
اين تئوري در تلاش براي تعيين كردن رفتارهاي اجرايي مطلوب دچار ابهام ميشوند. اين رفتارها فرض ميشود قابل تعميم باشد بر طبق نظريه بارد، طرفداران روش اخير بر اساس طرح ليست علم منطق 20 صفحه 186 رهبري ميشوند.
اگرچه اين تنش بين اساتيد دانشگاه و جهتگيريهاي عملي در ادبيات بعنوان يك موضوع مهم ثبت شده است 22و21 اين خطر وجود دارد كه اين موضوع ممكن است بطور كافي در طول فرايند دوره طرح و تجديدنظر مورد بحث قرار نگيرد. براي اينكه هر دوره در مديريت آموزشي، مفهوم هدف و انسجام را بدست آورد، ضروري است كه يك تصميم آگاهانه درباره اهميت نظري و يا عملي گرفته شود كه در آموزش به آن عمل كنند. اگر وزارتخانههاي مديريت آموزش به اين فكر باشند كه اختلاف تئوري عملي براي مدرسان و دانشجويان يك دانشگاه يك مسئله آموزشي است بطور كلي 23 شايد نارضايتي و ناراحتي كمتري درباره بحث كردن در ارتباط با اين موضوع آشكار را با همكاران وجود داشته باشد و به يك تصميم آگاهانه برسند.
يك موضوع مرتبط درباره بخشهاي آموزشي اين است كه روشهاي آنها در سطح خاص بيان شده است. به عنوان مثال روشهايي كه با رئيسان مدارس كار ميكنند (معمولاً پرجمعيتترين گروه دانشآموزان) كه به ناچار تمركز مضمون و تصميم بر روي موضوعات مرتبط بامدرسه ميباشد، به هزنيه بخشهاي ديگر 17، روشي كه هدف آنها تسهيلات فراهم كردن براي رئيسان در مدارس ميباشد.
براي آموزش بالاتر، آموزش بهتر و حرفه پرستاري و اين كار ممكن است نياز به گسترش دادن مطالعات سيستمهاي آموزشيشان و بكار بردن مطالعات موضوعي و مطالبي كه تنوع اين بخشها را به تصوير ميكشد داشته باشند و اين يك مكان را ميدهد تا به گروههاي مراجع متفاوت حق انتخاب يك متحقق را پيشنهاد دهد. همانطور كه در دانشگاه نيوانگلاند است.اين اشتباه از منضجر كردن مدرسان دانشگاه حرفه پرستاري و رؤساي ديگر به همراه آموزشي كه قاطعانه به دنبال سازمانهاي مدارس در نظر گرفته ميشوند جلوگيري ميكند.
در هر روش بايد زود تصميم بگيرند كه درباره مراجعي كه مؤسسه مايل هست با آنها كار كند بررسي شود. چنين تصميمي گسترش محتوي را سازمان ميدهد. سومين جنبه مشكلي كه همچنين ميتواند مورد غفلت واقع شود درحالي بوجود ميآيد كه دورهها شامل تركيبي از مديران آتي و شروع كننده و مديران با تجربه است آنچه كه براي يك دانش پذيرفته شده در نظر گرفته ميشود براي يك شركت كننده ناشناخته است يا براي ديگران فرديست. به خاطر تضمين كردن كمي از پيش زمينه آزمايشي در طول اين دوره ممكن است مشخص كردن سالهايي را كه تمرين حرفهاي بعنوان يك شرط لازم براي قبول عضويت است، مطلوب باشد.
محتواي روش:
بررسي اخير درباره روشهاي سازمان آموزشي در ايالات متحده آمريكا ماهيت مشابه و سنتي محتوي در بيشتر روشها را روشن كرد 124. يك نمونه مشابه كه ممكن است بخوبي در تعداد زيادي از كشورها بكار رود. در استراليا يك محدوده و نياز قابل توجهي در جو آموزشي روزانه آنهاست كه تا حق انتخاب دوره كاريي جديد را اضافه كنند كه هماكنون در شمال آمريكا و جاهاي ديگر مورد تصديق قرار گرفته است به عنوان مثال دانشگاه نيوسات والز اخيراً موضوعي را معرفي كرده است كه زنان را در سازمان آموزش مورد بحث قرار ميدهد. آن نه فقط موضوعات مربوط به جنسيت را كه با پيشنهاد اخير درباره سياست آموزش بالاتر منطبق است 25 در بردارد بلكه يك چهار چوب تاسيس شده و در حال رشد درباره تحقيق و نوشتههاي نظري در اين سطح ميباشد 26.
دومين موضوع كه براي معرفي بزودي طرحريزي شده درباره موضوعات مالي در سازمان آموزشي است كه ما انتقال قدرت كنترل اداريي در آموزش، موضوعات مالي بطور فزايندهاي براي سازمان دهندهها در سطح ملي مهم ميشود.
موضوع ديگري، كه در سال 1990 معرفي شد كار عملي نظارتي در سازمان آموزشي بود. به همراه «اينترل شيپ»، «يركتيكيوم» اداري خارجي و طرحها و نقشههاي حادثهاي بيروح 27.
اين موضوع طرحريزي شده تا دانشآموزان را در اداره پايه بالاتر آزاد بگذارند بگونهاي كه از عهدة اين تجربه كه وظايف اداري را انجام دهند برآيند و راهنماييهايي در تحليل كردن مسائل اداري بدهند. تجهيزات تكليفي و نظارتي اين فرصت را فراهم ميآورد تا ارتباطي بين تئوري و عملي برقرار كنند. البته در حالي كه شركت كنندهها در اين بخش از اين روش تازه معتقدند كه اين تجربه ارزشمند است تذكر (وارش) درباره عدم مدرك تحقيق فايدة كار عملي كه سودمند است را حمايت ميكند 28 تعدادي.
تعدادي روشها براي سازمان دهندههاي آموزش يادگيري حاذقانه را از طريق تجربه شبيهسازي شدة مسائل اداري را به عنوان شيوه ارتباط دادن محتواي روش حتي خيلي بطور مستقيم با عمل انجام ميدهند در حالي كه اين عقيده بطور كلي در استراليا پذيرفته نشده است در جاهايي ديگر معروف است. بعنوان مثال راسميوسين و حوقص دوتا از شبيهسازيهاي اخير درباره اصليت شامل دست نوشت، نوارهاي فيلم، مصاحبههاي ضبط شدهاي كه قبلاً ثبت شده بود ورزشهاي داخل سبد را طراحي كردند. بسيار مهمتر آنكه، شبيهسازي گفته شده به دانشآموزان فرصت ميدهد تا تئوري را عملي كنند و فوراً جوابي را در گروهي كه با جديت اين كار را آغاز كردند كه تصميمشان را عملي كنند، دريافت كنند و تمام شد. يك پايه فراهم آورند از آنجايي كه آنها ممكن است سبكهاي اداري مشخصي را تحليل كنند و تعلق اين تاثيرات در يك موقعيت طبيعي است 29 صفحه 181. يك روش متداول از اين نوع در ايالات متحده آمريكا دانشآموزان را در يك رديف به تعريفهايي در داخل سبد وادار ميكرد. مدير مدرسه را سايه به سايه به علاوه مديران شبيهسازي شده كارهاي تعقيبي تعقيب ميكردند همچنين گسترش طرحهاي ارزيابي و ديگر موضوعات عملي 19
در دانشگاه آبرتا به هر حال مكلاتاش و همكارانش بطور غير مستقيم بر روي شبيهسازي تاكيد ميكنند آنها دانشجويان دوره فوق ليسانس را تمرين و مديريت را به وسيله ويدئو، روشهاي سمعي شنيداري و تكنيكهاي كامپيوتر تجربه ميكنند. آنها معتقدند كه كار عملي اغلب دانشآموزان را به سمت تمرينهاي پيش پا افتاده ميكشاند شيوه كار تيمآلبرتا بر اين اساس بوده است تا دانشآموزان را در يك اداره مهم در سه دوره كاري 135 دقيقهاي سوژه قرار دهند. اين دورههاي مهم سالهاي مدرسه را در بر ميگرفت. هر مدت كاري شامل 23-25 مسئله مديريتي شامل 3 درگيري تلفني ميشد. از طريق مدتهاي كاري اداره كردن اطلاعات كارآموز و مسائلي كه مشكل مهارتها را حل ميكند تقويت ميشوند كه در يك پريشاني غيرقابل پيشبيني و يك بيثباتي پرورش ميشود و يك محيط اجتماعي دو سويه شخصي را تقاضا ميكند. بطور عمده درباره يك محيط كاري مهم.
فعاليتهاي شبيهسازي در حالي كه از سمينارها تحقيق ميكردند به وسيله مطالعات طرح شده درباره اصليت تمرينهاي دوره تك آموزي و گروههايي كه بحث ميكنند حمايت ميشوند.
در يك نمودار نه چندان بزرگ و مهم تقريباً هر مؤسسهاي توانسته به احتمال زياد رشتهاي تحصيلي را ايجاد كند كه شامل كلاس كوچكي از دانشآموزان (گفته ميشود 8 تا 6 نفر) در هفته از طريق شبيهسازيهاي نوارهاي ويدئويي كه به موجب آن هر دانشآموز مسائلي را كه بطور معمول بوسيله مدير آموزشي با آن مراجعه ميشود را مورد بحث قرار ميدهد. بعد از آن نوار ويدئويي پاسخ را ميدهد و مديريت شخصي اين موقعيت ميتواند در جو معمول تئوري اداري و يافتههاي تحقيقات بررسي شوند. چنين رشته تحصيلي به اتاق كوچكي نياز دارد كه در كناري قرار داشته باشد. بطوري كه بتوان آنرا مثل دفتر يك مدير آراسته و طراحي كرد با يك ميز، تلفن (تا با تلفن داخلي ديگري ارتباط برقرار كند و يك شبيهسازي مربوط به والدين و مكالمههاي ديگر را امكانپذير كند). يك دستگاه ضبط و پخش ويدئو و مانيتور (براي نشان دادن كار و جاهايي كه دانشآموزان بازي ميكنند در نقش رئيس و براي فيلم گذاشتن و پاسخ دادن به شبيهسازي) و يك سبد پر از پاسخهاي نوشته شده و وظايف همانطور كه درخواست شد افراد در كلاس درگيري نشوند (مثل دانش آموزان گروه تحقيق تا بتوانند تعاون و همكاري داشته باشند تا نقشهايشان را بعنوان يك مبلغ در شبيهسازي در نظر بگيرند.
توسعه دهنده اين روش ممكن است ملاحظه كند كه هزينه مورد نياز يك زمان براي توانائيها بخوبي پرداخت ميشود. براي اين نوع ساختار ممكن است بطور بالايي به تمرين كردن مديران مربوط باشد، مخصوصاً اگر پيامدهايي شبيهسازي را مطالعه و بررسي كنند و به جنبههاي نظري ربط دهند كه در جاي ديگري در اين روش بحث شد. يك مزيت اضافي چنين موضوعي ممكن است توجه زيادي را به اين مؤسسه جلب كند و ممكن است براي داوطلباني كه بطور واضح براي دنبال كردن اين سطح از تحصيل كارشناسي غير متعهد هستند، درخواست شود.
موضوع ديگري كه مؤسسات استراليايي تمايل دارند ناديده بگيرند، مطالعه رسمي كاربردهاي كامپيوتر در سازمانهاي آموزشي است چنين موضوعي بطور واضح مرتبط با عملكرد اداري در آموزش است و ممكن است علائق قابل ملاحظهاي را جذب كند. در همين زمان در موضوعاتي كه خطر كردن بطور ذاتي مفيد است به بعضي تلاشها براي بوجود آوردن هنر آكادميك نياز پيدا ميشود. در ارتباط با موضوع ع ملي هزينهاي است كه متقابل ميشوند تا تجهيزات لازم را فراهم آورد.
اينجا مؤسسه آموزشی باید مزیت آموزشی ممكن را بسنجد و بر خلاف سازمان مهم تقاضا ميكند و به بالا بردن هزينهها ادامه ميدهد يك استراتژي مرسوم ممكن است باشد تا از كارشناسان آموزشي و منابع آموزشي و منابع تجاري هزينه آنرا فراهم كنند. و همچنين از بستههاي نرمافزار كامپيوتر كه دانشآموزان ميتوانند تحت راهنمايي كارشناس آنرا امتحان كنند. اين تمرين فرصتهايي را فراهم ميآورد تا ارتباطهايي را با سيستمهايي مدرسه و صنعت بوجود آورند.
بخاطر اينكه روشها را با تمرين مرتبط كنند، بعضي از مفسران هم اكنون بحث ميكنند كه اين فاصله بين روشهاي رسمي و فعاليتهاي آموزشي حين كار بايد مبهم باشند 31. يك راه براي انجام دادن اين كار مجاز كردن موضوعات با قبول كردن افراد كارشناس آموزش محلي است. اين استراتژي ميتواند ناحيه زيادي مفيد باشد فراهم آمد تا مؤسسه كنترل دارايي و موضوع و استانداردهاي آكادميك مانيتورها را حفظ كنند. از طريق اين نمونه يك موضوع هم اكنون بطور اشتراكي بوسيله 8 مؤسسه درجه سه پيشنهاد ميشود و وزارت آموزش مدارس در نيوسات والز. اشخاص اداري كه ميخواهند در يك كار شركت كنند در دوره كارشناسي ارشد انتخابشان ثبت نام ميكنند و كارشناسي را استخدام ميكنند تا يك قسمت از شهريه دانشگاهان را بيمه كنند. ياد دادن در ابتدا بوسيله مديران موسسه انجام ميشد به هر حال به عنوان يك بخش از رشته كارشناسي موسسههاي مرتبط كنترل اصلي ماهيت و كيفيت ساختار در اين مورد را حفظ ميكنند.
شكل هاي سخنراني غير متعارف :
مؤسسهها در استراليا و جاهاي ديگر ميتوانند. همچنين از همتاهاي آمريكايي شماليشان در اين باره كه چطور ساختار را براي دانشجويان رشته روانشناسي قابل دسترس كنند چيزهايي را ياد بگيرند. برنامههاي تعطيلات و گارگاههاي آموزشي آخر هفته به جاي حضور در بعد از ظهور هر دو ميتوانند مفيد باشند و حق انتخاب براي دانشآموزان سازمان آموزشي نيمه وقت درخواست كنند. واضحترين و مهمترين حق انتخاب در اينجا كلاسهاي تابستاني است. اگرچه كلاسهاي تابستاني در سازمان آموزشي بطور معمول در كانادا و ايالات متحده آمريكا است و در استراليا براي چندين سال در دانشگاههاي كانبرا و نيوانگالند وجود داشته تعداد زيادي از مؤسسهها ناراضي هستند براي اينكه در برنامههاي داخل اجلاس كه براي مديران آموزش است درگير ميشوند. يك نمونهاي كه اخيراً مدرسه تابستاني را در دانشگاه نيوسوت والز بوجود آورد نشان ميدهد كه چطور اين برنامهها ميتوانند ساخته شوند. اولين مدارس تابستاني در سازمان آموزش بطور آزمايشي از 26 -1 ژانويه 1990 اداره شد. هر كدام از دو موضوعي كه در سال اول پيشنهاد شد براي بيشتر از 2 هفته بود.
موضوعات يكي پس از ديگري زمانبندي ميشوند. بطوري كه دانشآموزان بتوانند در هر دو موضوع درسي اگر تمايل دارند ثبتنام كنند. پيشنهادات درباره مكان اين كلاسها در نوامبر 1899 قطعي شد بطوري كه ياديگري و كار تكليف درسي مقدماتي بتواند در دسامبر خيلي زود طرحريزي شود. ثبتنام در اين موضوعات درسي مثل ثبتنام براي اجلاص اول سال 1990 فرض شود. درس دادن در مورد هر موضوع.
كنفرانسهاي هر درس براي دو هفته، هر روز بمدت سه ساعت اجرا ميشود. (اگرچه تعداد شركتكنندگان بسيار زياد است و بناچار بايد براي هر موضوع بصورت گروههاي صبح و عصر تقسيمبندي شوند. وظيفه سخنراني در عوض تعهدات آموزشي نرمال كنفرانس در طول سال اجرا ميشود.
مدارس تابستاني براي برگزاركنندگان آموزشي جذاب ميباشد. برخي از آنها مشاغل مديريتي سنگيني در طول سال دارند كه اين امر فرصت كمي براي آنها بمنظور مطالعه تمام وقت فراهم ميآورد. در نتيجه آنها از مطالعات و تحصيلات بيوقفه در طول تعطيلات بسيار استقبال ميكنند و اگر مايل باشند ميتوانند وظيفه دانشگاهي خود را در دوره كوتاهتر فشرده كنند. همچنين براي دانشجويان پارهوقت فرصت درگير شدن در كار دانشگاهي و شركت در كنفرانسهاي بعدازظهر پس از فارغ شدن از كار و يا در آخر هفته فراهم ميشود. در نتيجه تلاش زيادي براي توسعه اين برنامه در سالهاي آتي و نيز مصرفي مدارس زمستاني در طول استراحت بين جلسات در دست اقدام است.
اعضاء آموزشي :
بمنظور تطبيق توسعه مورد انتظار در امور آموزشي برخي كنفرانسها، هماهنگ كنندگان واحدهاي درسي بطور جدي روشهاي اجراي آموزشي قوي را در نظر ميگيرند. بعنوان يك اصل مهم، اجراي آموزشي با ديگر خصوصياتش ميبايست بوسيله يك كار در دانشگاهي تمام وقت كه در آموزش تحقيقاتي محلي استوار باشد بستگي دارد. بمنظور دستيابي به اين هدف اخيراً هيئت سياست ملي وابسته به وزارت آموزش از گروهي متشكل از 7 كارمند خواسته است كه خصوصيات اساسي در اجراي آموزش 7 را بررسي كنند. تصميمات اعضاء دانشگاه براي در نظر گرفتن قدرت اجرايي در مناطق مورد نياز، ضروري خواهد بود. احتمالاً توانايي مشاركت مالي براي كار هر واحد درسي نيز بسيار مهم خواهد بود.
در مورد محدوديت مالي در آموزش مقاطع بالاتر برخي راههاي خلاق براي توسعه برنامه آموزشي نيز بايد مورد بررسي قرار گيرد. يكي از احتمالات دستيابي به خدمات پارهوقت از دانشگاهها در موسسات همسايه ميباشد. اكنون در استراليا ادغام موسسات و حمايت فرصت مناسبي را براي توسعه تنظيمات اعضاء فراهم كرده است. شركت در مذاكرات ادغام موسسات بمنظور پايهگذاري لينك تحقيقاتي و افزايش فرصت براي اجراي كنفرانس از يك دانشگاه پيرو بسيار موثر است.
كنفرانس پارهوقت بوسيله مجريان آموزشي مجرب اجرا ميشود. چنين اشخاصي از برنامههاي كاري روزانه كه بسيار پرمشغله ميباشند اجتناب ميكنند بنابراين شركت آنان در فرآيند آموزش و توسعه واحد درسي بسيار محدود است. با اين وجود، كارورزان كه از دانش توسعه دارند همچنين لينك مهمي را بين فضاي دانشگاهي و حرفهاي فراهم ميآورند. مجريان حرفهاي ميتوانند مشاركت خوبي در تحصيلات عالي اجراي آموزشي داشته باشند.
ساير اساتيد دانشگاه در ارتباط با واحد درسي، احتمالاً مشاركت كمتري با تعليم و آموزش دارند. فارغالتحصيلان دانشگاه ميتوانند در هدايت ورك شاپها، تحقيقات، اجراي آموزشي و تا حدودي براي اجراي كنفرانسهاي خارجي (مهمان) درباره موضوعات خاص موثر باشند. چنين لينكهايي براي نگهداري ارتباط با فارغالتحصيلان كه دانش خاص و علاقه دارند بسيار ارزشمند است.
واحدهاي آمادهسازي اجرايي نيز با برگزاري كنفرانسها بوسيله محققين و نويسندگان بينالمللي ميتوانند رونق بگيرند به طور مثال Myron Glazer چنين تجربهاي را در اين زمينه دارد:
سالهاي بين 1968-1965 سالهاي بيادماندني در دانشگاه واشنگتن بود. دو سال اول ما برنامه درسي غيرقابل باوري داشتيم هر سخنران براي دو روز در يك بحث رسمي يا غيررسمي با دانشجويان قرار ميگرفت. سال اول ما Erving Goff,man Howie Becker Everett Hughes, Robin Williams , Marty lipset. Kia Erikson , Talcott parsons را داشتيم از ديگر مدلهاي توسعه واحدهاي درسي كه در دانشگاه New south wales بسيار معتبر و مفيد بود ميتوان به تشكيل هيئت علمي متشكل از اساتيد محلي، هدايت كارهاي گروهي، صحبت و گفتگو با گروههاي اساتيد و شركت در كنفرانس اساتيد نام برد. هر كدام از اين روشها فرصتي براي اجراي واحد درسي ميباشد البته محدوديت زماني فرصت دانشگاهي را براي ارتباط شخصي با اساتيد كم ساخته است.
ارتباط با اساتيد :
ارتباط با اساتيد چيزي بيشتر از توسعه واحد درسي است. بحث رايج بين دانشجويان و اساتيد ابزاري مطمئن براي تبادلات غيررسمي عقايد و دستيابي به راهحلي براي كاستيهاي كنوني در واحدهاي درسي و فرصتهايي براي بهبود و توسعه آموزش ميباشد. مثلاً ارتباط با مجريان مقاطع تحصيلي بالا يا محققين آموزشي نيازهاي اجرايي معين و فرصت توسعه واحد درسي را در اين زمينه فراهم ميآورد. ارتباط عادي با بخشهاي اداري كشور و مدارس غير دولتي يكي ديگر از راههاي مهم كسب اطلاعات درباره كيفيت واحد درسي ميباشد. ارتباط ميان دانشجويان و اساتيد از چند جهت سودمند است به طور مثال كميته مديريت دانشگاه wales در امر اجراي آموزشي فرصتي براي پايهگذاري گروه علاقمند تحقيقات بمنظور توسعه و بالا بردن علاقه به تحقيق و دانش و نيز بمنظور حمايت موسسات ديگر از دانشجويان فراهم آورده است.
ادامه اجراي آموزشي :
دانشگاه نياز به توسعه آمادهسازي و پيشرفت اجراي آموزشي فراتر از يك برنامه ساده آموزشي دارد. Bolam اخيراً خاطرنشان ساخته است كه نياز به تعليم مدييت (واحد درسي كوتاه مدت)به همراه آموزش مديريت (واحد درسي بر اساس مباحث تئوري و تحقيقاتي براي مقاطع عالي) ميباشد. مدارس بازرگاني دانشگاه خودشان را در واحدهاي مديريتي كوتاه مدت درگير كردهاند مثلاً در استراليا وزارت اجراي آموزش خيلي كمتر از معمول در اين زمينه كار كرده است. اين بدان معنا نيست كه همه دانشگاهها از امر توسعه اجرا در آموزش بهره نبردهاند. بطور مثال دانشجويان در واحدهاي درسي چهار هفتهاي براي اصول استرالياكه توسط موسسه اجراي آموزشي اجرا ميشود شركت كردهاند. واحد درسي كوتاه مدت اصول كه در دو هفته برگزار شد نيز توسط موسسه آموزشي كانادا حمايت شود و مستقيماً توسط موسسات دانشگاهي كانادا مورد استفاده قرار گرفت. طبق گزارش Hughes در دانشگاه انگلستان و wales، دانشگاهها در واحدهاي غيرپاداشي براي مديريت آموزش شركت كردهاند. تحقيق Hughes، نشان ميدهد كه زمينه و رشته تحصيلي در بسيار متنوع و مبهم است و كيفيت ارائه اين رشتهها وابسته به فرهيختگي استاد دارد. علاوه بر اين بر اساس گزارش ديگري كه توسط Murphy and Hallinger صورت گرفته است. بسياري از پيشرفتهاي كنوني در زمينه تعليم اجرا كه در دهه 1980 صورت گرفته است از ميان منابعي خارج از دانشگاه بيرون آمده است. در استراليا در گذشته دانشگاهها در هدايت واحدهاي كوتاه نقشي نداشتند. استخدام موسسات كلاً خارج از توان بود و موسسات در عوض بر روي فعاليت و واحدهاي درسي دانشگاهي مشخص شده تاكيد داشتند.
اما اكنون به چنين واحدهاي درسي نياز است. در فضايي كه مسوليت مديريتي مدارس و كنترل مالي وجود دارد و جايي كه توسعه وابسته به مداركي كه از مهيا كردن آن ميباشد واحدهاي كوتاه مدت با كيفيت بالا احتمالاً در بخشهاي دانشگاهي در نظر گرفته ميشود. علاوه بر اين در اينجا يك مسوليت براي دانشگاهها باقي است: با نياز رو به رشد براي توسعه و ازياد اساتيد و خدمات مشاورهاي در سطح منطقه، اگر دانشگاههاي اجرايآموزشي به ادامه آموزش شركت كنندگان ادامه ندهند، بخشهاي سود ده غيرآموزشي اين كار را انجام خواهند داد. بنابراين اطمينان آموزشي از اجراي مدارس احتمالاً مورد تعصب قرار خواهد گرفت. چنين طرحهايي مناسب خواهد بود اگر به طور كافي نياز لازم براي آموزش خاص و جذب شركت كنندگان را فراهم آورد. جنبه ديگر تصميمگيري درباره واحد كوتاه مدت اين است كه آيا آنها ميتوانند جذب سرمايه كنند يا خير؟ در حقيقت، واحدهاي كوتاه مدت آزاد ابزار مهمي براي سرمايهگذاري روي فعاليتهاي تحقيقاتي و واحدهاي درسي ميباشد. با اين وجود اگر تكرار واحد درسي اجرا شود، كيفيت يكي ازمسائل بنيادي خواهد بود كه بايد مورد توجه قرار گيرد به عنوان تعيين كننده نياز آموزشي اجرايي، الگوي مسوليت مديريت انتقال سطح مدارس در دانشگاه wales، نيازمند اصول و ساير مجريان مدرسه بمنظور مجهزسازي خودشان به توسعه كار در كارمندي، مديريت مالي و مشاركت با هئيت مدرسه مورد نياز ميباشد.
منابع و محيط :
سخنرانيهاي آموزشي و سازماني كنوني بر اهميت فضاي سازماني مثبت تاكيد دارند. محيط فيزيكي و امكانات دانشجويان ميتواند بر چنين محيطي تاثيرگذار باشد. آشكار است كه دانشكدههاي تجاري از سود و جذب شرايط هدايت تحصيل به خوبي آگاه است. در عوض، ادارات اجراي آموزشي ناكافي فضاي دانشجويي را ضعيف ميكند و پيام فقدان اساتيد و ضروريت كم در كاهش ملاقات كنندگان موثر است.
البته، در بحران مالي كنوني اين مسئله نبايد ناديده گرفته شود بسياري از ادارات مجري آموزشي تنها قادر به ارائه و نگه داشتن امكانات آموزشي و تحقيقاتي در سطح استاندارد كه تامين كننده نياز دانشجويان باشند نيستند. در اين زمينه، روند ترفيع معيارهاي توسط موسسات آموزشي و تشويق به فارغالتحصيل شدن در رشته مديريت آموزشي هم مشكل و هم يك فرصت است.
از يك طرف افزايش ثبت نام ميتواند فشارهايي را روي اعضاء، افزايش تعداد و اندازه كلاسهاي تحصيلي، افزايش منابع كتابخانهاي وارد كند. در بسياري از موارد، هيئت اجراي آموزش براي قبول آموزش سنگين تحت فشار خواهند بود و حتي در انجام تحقيق مشكلات بيشتري خواهند داشت.
يكي از مشكلات در رابطه با اندازه كلاس است. زمانيكه كلاسهاي بزرگ يك حقيقت مدرن براي واحدهاي اجراي آموزش عمومي هستند گروههاي كوچك عنصر حياتي تجارب تحصيلي ميباشند. كلاسهاي كوچك در بردارنده تقابل آزادتر، مباحث سودمندتر و گزارش بهتر دانشجويان ميباشند. واحدهاي اجراي آموزشي نيز در بردارنده كار مطالعه موردي، نقش آفريني با تجزيه و تحليل و گفتگو درباره موارد ادامهدار در خصوص كاهش شركت كنندگان ميباشد. بنابراين كنفرانس و مباحث گروهي نيازمند كار گروهي كمتر از دانشجو ميباشد. همچنين ابزارهاي آموزشي نيز در اين خصوص ميبايست فراهم باشد.
افزايش ثبتنام توان كادر اجراي آموزشي را در سطح موسسات و دانشكدهها بالا ميبرد و تاكيد ميتواند بر روي دانشكده آموزشي بزرگتر باشد تا شرايط است. درخواست رسمي براي كمك هزينه ميتواند يك هدف دو جانبه باشد اول اينكه خود درخواست ميتواند مورد توجه قرار گيرد مخصوصاً در جاييكه با آموزش مديريت در ارتباط است. دوم اينكه حقيقت آمادهسازي و ارائه يك مدرك دقيق حضور و اهميت اجراي آموزشي را افزايش ميدهد بنابراين جنبههاي ديگري از حمايت را فراهم ميسازد.
خلاصه و نتيجهگيري :
يك دهه قبل، تور تحقيقاتي Hannah كه از وزارت آموزش نيوزيلند، كانادا و ايالات متحده صورت گرفته بود او را به اين نتيجه رساند كه ارتباط نزديكي بين نياز دانشجو و واحد درسي وجود دارد و آن كمبود ابداع در زمان و فور برنامههاي سنتي ميباشد. اين مشاهده و پيكره انتقاد و نظريات توسعه يافته بنظر ميرسد كه تفاوت اندكي وجود دارد. همانطور كه Hatley در كنفرانس UCEA سال 1987 اظهار داشت، زمان و هزينه زيادي صرف يادگيري اجراي آموزش و مهياسازي اجرا بمنظور تغييرات اندك در معيار فارغالتحصيل شدن دانشجويان مورد نياز است. اين مقاله يك ديد ساختاري را در زمينه مهياسازي واحدهاي درسي در استراليا فراهم آورد. بطور مثال در استفاده از واحد درسي كه بازسازي شده بود، نظريات زيادي در ارتباط با آشكارسازي امر تحصيل، انگيزهسازي و جذب كارهاي اجرايي در فضاي آموزشي امروز فراهم ساخته است. علاوه بر بحث در زمينه اصول مرور رايج بر كيفيت واحد درسي، مرور روشهاي پيشنهادي مبني بر بررسي نيازهاي دريافتي دانشجويان، ارزيابي واحدهاي درسي مجهز و درخواست پيشنهاد متخصصين محلي لازم است. همچنين در انتخاب اهداف عملي و تئوري و نيز مشكلات مربوط به تجارب و دانش اساتيد بايد توجه زيادي معطوف داشت. افزودن محتوي جديد، مشاركت روشهايي مانند كار گروهي و انگيزه ارائه روشهاي جانبي بين جلسات دانشگاه نيز پيشنهاد ميشود. بمنظور مواجهه با نيازهاي آموزشي كنوني و آتي و ارتباط بيشتر تئوري با عملي تنظيمات و اقدامات آموزشي منعطف توسعه پيدا كردهاند. برخي از اين روشها شامل توسعه موضوعات ارتباطي با مسولين آموزش، كنفرانس مهمان توسط مجريان متخصص، انتصابات پاره وقت و تبادلات دانشگاهي ميباشد. بمنظور طراحي واحدهاي درسي آموزشي مداوم كه مجهز به مديران ماهر باشند و نيز معرفي آنان به فرصتهاي آموزشي اجرايي بيشتر بايد دقت كافي را داشته باشيم.
در ارتباط با طراحي و روش واحد درسي نيز بايد اصول اساسي دقيقاً موشكافي شوند.
اكنون كه واحدهاي درسي بالاتر ملزم به رقابت براي فراري دادن واحدهاي درسي ميباشند، خطر جدي، متوسل شدن موسسات آموزشي به روشهاي نامطلوب مانند بحث و گفتگوي كنترل آموزشي بر روي ساير نمايندگيها براي جبران ثبتنام تضمين شده ميباشد. همچنين ما بايد در رابطه با نظريات كوتاه فكر براي جذب دانشجويان كاملاً مراقب باشيم، آرامش غير تضميني ملزمات ورودي، جانشين كردن درخواستها و مواد مورد مطالعه سطحي، تاكيد اندك روي ملزمات مورد توجه و اجزاء واحد درسي ويژه اين روشها شهرت موسسه را در ارتباط با اجراي آموزشي به خاطر مياندازد. اكنون در درون و فراتر از اجراي آموزشي نيازي براي توليد واحدهاي آموزشي خوب سازمان يافته كه ارتباط دهنده مسائل تئوري با عملي باشد وجود دارد. همانطور كه Duignan و سايرين پيشنهاد كردهاند، اجراي آموزشي در آينده مستلزم تغيير ديد مورد نياز، روش تفكر منعطف ميباشد. واحدهاي درسي آينده نيز نيازمند تشويق مجريان آموزشي به ارزيابي سازمانهاي خودشان از يك نوع فكري و كمك به آنان براي فضا و تمامي آگاهانه درباره مفيد بودن تئوريها، تحقيقات، روشها و نظريات عملي براي مستقل كردن فرايند تفكر شركت كنندگان براي فرمسازي و انتخاب روشهاي جانبي ميباشد. اين فرآيند يادگيري به طور عمده از طريق بحث و گفتگو پيرامون موارد آموزشي مباحث تئوري و عملي بدست ميآيد.
چنين واحدهاي جذاب خواهد بود. و از استاندارد بالايي برخوردار خواهد بود. آنها بهترين متقاضيان را جذب ميكنند. و روي احياء جنبههاي آموزشي متنوع سرمايهگذاري ميكنند. در صورت افزايش و بالا رفتن كيفيت آموزشي، اين واحدهاي درسي با كيفيت خوب خواهند بود كه مجريان در دهههاي آتي به آنان نياز خواهند داشت.
نكته نهايي درباره نگرش مورد نياز براي آماده سازي مجريان آموزشي ميباشد. ما ممكن است دستورالعمل و توسط واحدهاي درسي را با ديد خوش بينانه و توقع انتظار اجرا كنيم و يا به بحرانها و موارد نامطمئن آموزشي اجازه القاء و تلقين را بدهيم. هر كدام از اين چشماندازها را كه انتخاب كنيم، بايد سريعاً به دانشجويان منتقل شود. مگر اينكه خود دانشگاهها از شكايت به دانشجويان درباره اجراي واحدهاي درسي دست بردارند. مگر اينكه آنها حس نااميدي را دور بيندازند و مسوليت فرهيختگي با اجراي آموزشي را بر عهده بگيرند. كه در اينصورت اجراي آموزشي به عنوان عامل غير قابل اجتناب برنامههاي در ارتباط با مباحث آموزشي دهه 1990 مورد شناسايي قرار خواهند گرفت.
نویسنده: جانسون، نيل (1) دفتر روزنامة مديريت آموزشي سال 1993 جلد 31
[1] – Murphy
[2] – Pitner
[3] – Pratt
[4] -Common