آینده‌‌پژوهی و مهدویت

منبع: خبرگزاری فارس

نگاهی گذرا به کارنامه آکادمیک آینده‌پژوهی حاکی از عمق و گستره وسیع این بحث، در مقاطع گوناگون دانشگاه‌های معتبر جهان دارد. از سوی دیگر توجه مراکز سیاسی، نظامی و اقتصادی به آینده‌پژوهی به رونق عمومی آن انجامیده و نقشی اساسی در انگیزیش فضای علمی جهت ورود به این حوزه ایفا کرده است.

تشکیل کانون‌ها و کرسی‌های متعدد و مختلف علمی، ایجاد و انتشار نشریات علمی، ترویجی و مشاوره‌ای، راه‌اندازی انجمن‌ها و گروه‌های علمی و کاربردی و نیز شیوع گسترده سایت‌های اینترنتی در زمینه آینده‌پژوهی، در تبدیل آن به گفتمان مسلط علم در قرن جدید کمک شایانی کرده است. گذشته از پیگیری و تحلیل انگیزه و نیازهایی که به شکل‌گیری این موج وسیع از فعالیت‌ها و برانگیختن حجم عظیمی از توجه مدیران، بازرگانان و دولتمردان به آینده‌پژوهی انجامیده، شناخت دقیق و روش‌مند این بحث و تلاش برای بازنگری فعال در این زمینه، ضرورتی اجتناب‌ناپذیر می‌نماید.
با وجود آنکه در حوزه علمی، آینده‌پژوهی حضور چشم‌گیری داشته و موضوع مطالعه، پژوهش و فعالیت دانشمندان و پژوهشگران بسیاری قرار گرفته، هنوز تعریف مشخص و جامعی از آن در دست نیست و از این‌رو چالش اساسی آینده‌پژوهی، اثبات خود به عنوان یک رشته مستقل علمی است. در واقع آینده‌پژوهی در حوزه عمومی علم و آگاهی (Knowledge) پیشرفت‌های قابل‌ملاحظه‌ای داشته و دارد اما شایستگی اطلاق عنوان رشته علمی (Discipline) به آن، دشوار به نظر می‌رسد. اگرچه در سوی دیگر، رهیافت‌های تجربی موردی به این بحث معطوف شده و در حوزه علوم تجربی (Science) آینده‌پژوهی سخن به میان آمده و می‌آید.
آینده‌پژوهان که طیف وسیعی از متخصصان علم ـ از فیزیک و فلسفه گرفته تا مدیریت و سیاست و حتی الهیات ـ را شامل می‌شوند و به‌نظرمی‌رسد تنها وجه مشترک آنها را مطالعه درباره آینده شکل می‌دهد، تلاش‌های گسترده‌ای در باب تعریف آینده‌پژوهی صورت داده‌اند که البته کثرت این علم‌ورزی‌ها به تنوع برداشت از ذهنیت‌ها منجر شده است. در نهایت نسبت‌دادن علم یا هنر به ماهیت آینده‌پژوهی، پیشرفته‌ترین سطح تعریف آن را شکل می‌دهد که هم‌اکنون نیز یا به شکل مترادف و یا رقیب به استعمال می‌رسد. بعید نیست که ابهام موجود درباره ماهیت آینده‌پژوهی از رشد سریع آن در تجربه واقعی باشد و مباحث نظری موجود در پی توصیف و تبیین آنچه در جهان خارج در جریان است، بوده و از این رو انتظار برخورد با یک منظومه مشخص و روش‌مند علمی تحت عنوان آینده‌پژوهی، توقع گزافی تلقی گردد (جمع‌بندی نهایی در این‌باره در بخش مربوطه خواهدآمد). با این اوصاف کتاب‌های «آنچه آینده‌پژوهان باور دارند»، «کتاب‌نامه مطالعات آینده‌پژوهی»، «اصل آینده‌نگاری»، «آینده‌پژوهی: کشف آینده»، «مبانی آینده‌پژوهی»، «شگفتی‌های اجتناب‌ناپذیر» و «قدرت شهود» ازجمله مهم‌ترین منابعی به‌شمار می‌روند که کلیات آینده‌پژوهی را از منظر آینده‌پژوهان برحسته جهان مطرح می‌سازند و به‌مثابه منابع دسته‌اول در این زمینه کاربرد دارند (ر. ک: دریچه‌ای به مطالعات آینده‌پژوهی، تهران، مرکز آینده‌پژوهی علوم و فناوری دفاعی. این اثر دربردارنده مروری اجمالی بر هفت کتاب مذکور است).
آینده‌پژوهی جهان اسلام بنا به عملکردها و کوشش‌های فردی برخی اندیشمندان مسلمان، اگرچه بسیار کند و موردی، در سایه فعالیت‌های آکادمیک انعکاس یافته و رشد کرده است؛ هرچند گلایه اصلی آینده‌پژوهان مسلمان نسبت به بی‌توجهی به آینده‌پژوهی در جوامع اسلامی همواره وجود داشته و مورد پافشاری قرار می‌گیرد. آینده‌پژوهی در ایران، در خلال بیست‌سال گذشته موردتوجه قرار گرفته و همچنان که انتظار آن می‌رفت، همچون پیدایش آینده‌پژوهی در زمینه نظامی غرب، نهادهای آموزشی و تحقیقاتی نظامی و دفاعی از آن استقبال کرده و نسبت به گسترش و بومی‌سازی آن در کشور، زمینه‌سازی کرده‌اند. در حوزه مطالعات نظری، انتشار کتاب‌هایی توسط مرکز آینده‌پژوهی علوم و فناوری دفاعی، نقش اساسی در آشنایی فارسی‌زبانان با این گفتمان داشته است؛ اگرچه در نقد این آثار نکات قابل‌تأملی وجود دارد (از جمله این موارد می‌توان به نپرداختن به ترجمه کتب اصلی و منابع دسته‌اول، برگردان غیرعلمی مطالب و نوشته‌ها و بازنویسی متون مبداء در قالب مقالات تولیدی و عدم رعایت استانداردهای فنی و علمی در آماده‌سازی کتب همچون عدم درج منابع دقیق مطالب و عدم درج نمایه اشاره کرد).
آنچنان که بعید به‌نظر نمی‌رسید، بر اساس یک ارتکاز عمومی، طرح آینده‌پژوهی در فضای علمی ایران به بحث مهدویت‌پژوهی ارتباط یافته و به‌طور طبیعی در ضمن گفتگو از آینده‌پژوهی در نگاه اسلامی، سخن از مهدویت و آینده‌گرایی که در متون و نصوص اسلامی موردتوجه قرار گرفته، به میان آمده است. بااین وجود آثاری که در این زمینه به ظهور رسیده تنها به چند مقاله و گفتار محدود می‌شود که از جمله این موارد، گفتار «آینده‌پژوهی به مثابه علم‌الانتظار» (ر. ک: عقیل ‌ملکی‌فر و همکاران، الفبای آینده‌پژوهی: علم و هنر کشف آینده و شکل‌بخشیدن به دنیای مطلوب فردا، تهران، کرانه علم، فصل هشتم. ) و مقاله «آینده‌پژوهی مهدوی» (رحیم کارگر، «آینده‌پژوهی مهدوی»، فصلنامه علمی ـ تخصصی انتظار، سال نهم، شماره 28. ) قابل‌توجه است. همچنین شاید بتوان مقاله «تأملاتی دینی پیرامون آینده‌پژوهی» اثر محسن الویری که در فصل هفتم کتاب الفبای آینده‌‌پژوهی (الفبای آینده‌پژوهی، فصل هفتم. ) به چاپ رسیده را در نگاهی کلی به مهدویت مربوط دانست؛ هرچند این مقاله در مقام نخست به موضوع فرجام جهان و قیامت می‌پردازد و به‌طور ضمنی از مهدویت، در سطح کلان آینده‌نگری دینی، سخن به میان می‌آورد. درون‌مایه اصلی این آثار، ارائه نمایی کلی از آنچه تحت‌عنوان آینده‌پژوهی قدسی و دینی از آن یاد می‌شود است که البته به‌ مناسبت متوجه مهدویت نیز شده‌اند؛ با این وجود مقاله «آینده‌پژوهی مهدوی» با سرعت و شدت خاصی، سعی در تطبیق عنوان‌های آینده‌پژوهی و مهدویت‌پژوهی داشته و به‌نوعی شبیه‌سازی در این زمینه پرداخته و حتی به‌نظر می‌رسد به خلق معنای جدیدی از آینده‌پژوهی دست زده است و از این‌رو به‌عنوان تنها پیشینه قابل‌اعتنا در زمینه موضوع مقاله حاضر محسوب می‌شود. آنچه واضح است، این مقاله از ضعف‌های روش‌شناختی عمده‌ای رنج می‌برد که باعث شده مجال گفتگوی علمی درباره آینده‌پژوهی و مهدویت‌پژوهی همچنان خالی باقی بماند.
آینده‌پژوهی از گفتمان‌های جدید حوزه مطالعات علوم‌انسانی است که به‌رغم نوپایی در فضای علمی ایرانی و اسلامی، در گستره غربی جایگاه آکادمیک و راهبردی ویژه‌ای به‌خود اختصاص داده است. ازسوی دیگر، مهدویت‌پژوهی به عنوان شاخه‌ای که در حوزه اسلامی به بحث آینده انسان و جهان در این دنیا می‌پردازد، وجود دارد. با توجه به لزوم پرهیز از تتبع موضوع‌محور (آنچنان‌که آثار پیشین تحقیق به این دام گرفتار آمده‌اند) شرح مسئله اساسی تحقیق و سوالات آن به‌سبب ایجاد امکان مقایسه در موضوع تحقیق ضروری است. مسئله اساسی در مقاله حاضر، «نسبت آینده‌پژوهی و مهدویت‌پژوهی» است. در واقع، شناخت پیش‌فرض‌ها، تعاریف و مسئله‌های آینده‌پژوهی و مهدویت‌پژوهی و تبیین نسبت آنها با یکدیگر، درون‌مایه این نوشته را شکل می‌دهد و اینکه آینده‌پژوهی و مهدویت‌پژوهی چیستند؟ بر چه پیش‌فرض‌هایی تکیه دارند؟ چه تعاریفی را دربرمی‌گیرند؟ مسئله‌های اساسی آن‌ها کدام است؟ و چه نسبتی میان این دو متصور است؟ سوالات اساسی به‌شمار می‌روند. فرضیه کلی در این میان چنین است که آینده‌پژوهی و مهدویت‌پژوهی، علی‌رغم اشتراک در موضوع، در پیش‌فرض‌ها، مسئله‌ها و البته غایات، با یکدیگر متفاوت بوده و در حوزه‌هایی نیز متعارض هستند. با این وجود طرح مسائل و روش‌های موجود در بستر آینده‌پژوهی، به گسترش روش‌شناسانه مهدویت‌پژوهی منجرشده و در تبیین مسئله‌های مهدویت‌پژوهی و ایجاد ادبیات جهانی برای فهم آن راه‌گشا خواهدبود.
ابهام ماهیت دو مقوله آینده‌پژوهی و مهدویت‌پژوهی که اساساً رفع آن می‌تواند موضوع‌ پژوهش مستقلی باشد، باعث شده تا تمهیدات روش‌شناسانه خاصی در این بررسی لحاظ گردد. بر این اساس، روش‌ کلی این مطالعه بر محور توصیف و تبیین پیش‌فرض‌ها، تعاریف و مسئله‌ها شکل گرفته است. چه در جریان مقایسه این دو رشته، ضرورت تحدید گستره مطالعه و اعتبار ملاک‌ها و حوزه‌های خاص ضروری است. آنچنان که پیداست، مفاهیم اصلی و سازنده مطالعه تطبیقی، شناخت یک پدیدار یا دیدگاه که هدف مطالعه است و نیز فهم و تبیین مواضع خلاف و وفاق بین امور مورد مقایسه، می‌باشد. آنچه دو دیدگاه را قابل‌مطالعه تطبیقی می‌کند، وجود نقطه اشتراک و هم‌سنخی در یکی از اضلاع، مانند مسئله، مبنا، لوازم، روی‌آورد فرضیه، بستر معرفتی و… است و آنچه در این مقاله به‌عنوان نقطه اشتراک لحاظ شده «موضوع» دو مقوله آینده‌پژوهی و مهدویت‌پژوهی بر محور «آینده» است. با این وجود، مهم‌ترین عنصری که در سنجش قابلیت تحقیق به‌کار می‌آید، مسئله تحقیق است. از این‌رو به‌نظر می‌رسد مقایسه میان اجزاء مربوط به هر یک از مقولات فوق (پیش‌فرض‌ها، تعاریف و مسئله‌ها) که در قالب گزاره‌های توصیفی بیان می‌گردند، الگوی مناسبی در روش‌شناسی این مسئله محسوب می‌گردد.
در فرآیند مطالعه تطبیقی (Comparative study) مراحل «تعریف مسئله»، «تحدید دامنه تطبیق»، «استقصای حداکثری وجود و موارد تمایز و تشابه»، «عبور از موارد تشابه و تفاوت‌ ظاهری به مواضع خلاف و وفاق واقعی» و «تبیین مواضع خلاف و وفاق» درنظرگرفته می‌شود (احد فرامرز قراملکی، روش‌شناسی مطالعات دینی، مشهد، دانشگاه علوم اسلامی رضوی). ذکر این نکته اساسی ضرورت دارد که در توصیف به‌کار رفته در این موضوع، می‌باید از روش پدیدارشناسی استفاده گردد که این ملاحظه علاوه بر جلوگیری از هرگونه تحویلی‌نگری و خلط روش‌شناسانه، امکان مقایسه دقیق‌تر دو مقوله «آینده‌پژوهی» و «مهدویت‌پژوهی» که به سپهرهای گوناگون «علم» و «دین» تعلق دارند را میسر می‌سازد. از آنجا که ممکن است اتخاذ این رویکرد نامتناسب به‌نظر رسد، سعی می‌گردد تا ذهنیت حاکم بر تحقیق درباره پدیدارشناسی توضیح داده شود. علت توضیح پدیدارشناسی روشی و کاربرد آن در توصیف موضوع بررسی، ضرورت اجتناب‌ناپذیری است که منبعث از موضوع آن بوده و به تفاوت ماهوی آینده‌پژوهی و مهدویت‌پژوهی مربوط می‌شود. مهدویت‌پژوهی در چارچوب مطالعات دینی قرار دارد و آینده‌پژوهی بر مبنای روش‌های تجربی و استقرایی استوار است و هرگونه توصیف که از زاویه هریک از این دو مقوله صورت پذیرد، به‌ناچار به تحویلی‌نگری منجر شده و سبب می‌گردد که مقوله دیگر در چارچوبی جز آنچه به آن تعلق دارد، بازشناسی شود. از این‌رو به جهت جلوگیری از چنین خطای روش‌شناسانه‌ای است که به‌نظر می‌رسد بهره‌گیری از روش پدیدارشناسی در مسئله حاضر که درصدد مطالعه تطبیقی دو مقوله با ماهیت متفاوت می‌باشد، ضرورت یابد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *