الفبای كار فرهنگی – 2

38ـ اصول آموزش و تعليم در انجام كار فرهنگي
از آنجا كه كل آموزه‌هاي تربيتي اسلام ، در سه مقوله مهم احكام، اعتقادات و اخلاق خلاصه مي‌شود. لازم است كه در تشكّل‌هاي  فرهنگي در رابطه با آموزش اين سه موضوع اساسي و مهم، برنامه ريزي‌هاي لازم صورت بپذيرد به گونه‌اي كه اعضاء و متربّيان گروه احكام، اخلاق و مسايل اعتقادي مورد نيازشان را در محيط  تشكّل و در قالب برنامه‌هاي آموزشي  موجود بیاموزند و فرا بگيرند.
با توجه به مباحث مطرح شده تا اينجا، به بيان اجمالي برخی روش‌هاي دعوت به دين و نیز اهم سر فصل‌هاي آموزشي لازم در تشكّل‌هاي فرهنگي مي‌پردازيم:
الف) برخي روش‌هاي دعوت به دين:
1) بيان كاركرد‌هاي دين يا ايجاد رابطه قابل لمس بين دين و زندگي 2) بيان اسرار و حقايق دين به گونه‌اي كه تبعيت و پيروي از آن توسط متربّي، با گذر از مرحله دينداري تقليدي به مرحله دينداري تحقيقي صورت پذيرد 3) برقراري انس، دوستي و معاشرت با دينداران 4) معرفي ملاك‌هاي دين داري به متربّيان 5) ايمان به تكاليف و مسئوليت‌هاي انساني 6)استمداد گرفتن از خداوند در مسير  تربيت 7)بيان فلسفه  حيات، راز آفرينش و مقام و منزلت انسان  8) بيان ارزش‌ عمل صالح ، و بالاخره  9) بيان فوائد ايمان كه برخي از آنها عبارتند از: محبوبيت بين مردم، نزول بركات الهي، آرامش و سكون روحي و كسب حيات طيبه .
ب) اهم سر‌فصل‌هاي  آموزشي در تشكّل‌ها
چنين به نظر مي‌رسد كه در بدو امر، در يك تشكّل فرهنگي ديني، دو نوع نياز آموزشي ضروري وجود داشته باشد يكي نياز به آموزش‌هاي ديني، معرفتي اخلاقي و ديگري نياز به آموزش‌هاي علمي، فرهنگي و هنري.
که دسته اول اين آموزش‌ها شامل مباحثي همچون احكام، اخلاق، عقايد و ساير كلاس‌هاي ويژه پاسخگويي به شبهات روز و آموزش‌ سبك زندگي ديني مي‌شود.
و دسته دوم نيز آموزش‌هاي را شامل مي‌شودكه نياز‌هاي حداقلي متربّيان را درزمينه‌هاي فرهنگي و هنري برآورده      می سازد و به شكوفايي استعداد‌هاي آنان در اين زمينه‌ها منجر ‌می گردد. آموزشهايي از قبيل: برنامه ريزي و مديرت فرهنگي، خبرنگاري، سواد رسانه، مهارت‌هاي مطالعه، سرود، تئاتر، نويسندگي خلاق، مديرت فعاليت‌هاي جمعي و در نهايت برگزاري دوره‌هاي آسيب شناسي كار فرهنگي در تشكّلها.

39ـ ابعاد برنامه ريزي تربيتي در تشكّل‌ها
در اين باره چنانچه قبل از این هم گفته شد  رسالت اصلی و تكليف ديني و انقلابي مسئولان اداره تشكّل‌ها ، ايجاب مي‌كند كه همواره   سعي و تلاش نمايند تا آن تشكّل را به يك هسته مقاومت اسلامي و يا يك كانون تحول ديني در جامعه تبديل کنند و بتوانند در آن تشكل افراد را به گونه‌اي تربيت نمایند كه در نهايت به كادر سازي و نخبه پروري  در بين خواص منجر شود.
پس بر این اساس، متناسب با رسالت تشكيلاتي تشكّل‌ها، لازم است كه مديران و مربيان هر تشكّل، جهت ايفاي نقش فعال در سه عرصه خطیر خود سازي، ديگر سازي و جامعه سازي تلاش نمايند.

40- راهكارهاي عملي تهذيب و تزكيه در فعاليت‌هاي جمعي
در اين باره به نظر مي‌رسد كه لازم است تشكّلهاي فرهنگي، جهت طي كردن مسير كمال، برنامه‌اي دقيق، اصولي و مدون در زمينه تهذيب  نفس و تزكيه  داشته باشند تا با عمل به اين برنامه، مجموع فعاليت‌هايشان در تشكّل و گفتار و رفتارشان در زندگي، مرضي در گاه ايزد منان واقع شده و موجب رشد و تعالي آنان گردد. قرآن كريم در اين خصوص مي‌فرمايد: «قد افلح من زكيها و قد خاب من دسها » يعني :« هر كس نفس ناطقه خود را از گناه و بدي‌ها پاك سازد رستگار خواهد شد و هر كه آن را به كفر و گناه پليد گرداند البته زيان‌كار خواهد شد».

41ـ اصول و مباني تبليغ در تشكّل‌هاي فرهنگي
در اين نوشتار، انجام عمل تبليغي توسط يك تشكّل فرهنگي را، معادل معناي تبليغات از منظر امام راحل(ره) مي‌گيريم چنانچه ايشان در اين زمينه مي‌فرمايند:
« تبليغات به معناي واقعي كلمه، يعني شناساندن خوبي‌ها و تشويق به انجام آن و ترسيم بدي‌ها و نشان دادن راه گريز و منع آن» . لذا اگر ما به دنياي جديد از دريچه ارتباطات نگاه كنيم متوجه خواهيم شد كه جهان كنوني جهاني «بهم پيوسته» مي‌باشد كه در آن زمينه‌هاي تحقق «دهكده جهاني»  بيش از قبل فراهم آمده است.
تبليغ؛ فرايندي است كه محتوي، روش، ابزار و چيستي و چگونگي آن، در تعامل با دو قطب سيال «گوينده»و «شنونده» تعيين مي‌گردد. در ا ين تعامل دو سويه، پنج عامل مداخله گر وجود دارد كه عبارتند از: 1) چه كسي (جايگاه مبلغ) 2) چه چيزي( محتواي پيام)  3)به چه كسي( ويژگي ‌هاي مخاطبان) 4) از چه طريقي(روش مبلغ) 5) در چه موقعيتي (شرايط و فضاي تبليغ)
علاوه بر این، و از دريچه نگاهي ديگر مي‌توان هر يك از مؤلفه‌هاي پنج گانه ذكر شده فوق را ، بر حسب ساختار‌ عناصرتبليغ، در قالب يك دسته بندي متفاوت، باز تعريف كرد كه ما، اين دسته بندي جديد را با عنوان ابعاد تبليغ مي‌شناسيم . ابعاد تبليغ شامل هفت مؤلفه اساسي ذيل مي‌شود: 1) مخاطب شناسي 2) نياز‌‌شناسي 3)روش شناسي 4)موقعيت شناسي  5) زبان شناسي 6)زمان شناسي 7) پيامد شناسي
همچنين يكي ديگر از ضرورت‌هاي شناختي تشكّل‌‌‌‌ها در رابطه با فرآيند تبليغ، عبارت است از شناخت دقيق عناصر چهارگانه ابتدايي تبليغ كه اين عناصر عبارتند از:
1) پيام دهنده‌گان(فرد يا گروهي كه  به منظور تأثير گذاري بر مخاطبان تبليغ مي‌كنند و شامل مسئولان و اعضاي تشكّل مي‌شوند)
2) پيام ( مجموعه‌اي از مضامين كه از نماد‌هاي مختلف، مثل كلمه، تصوير و حركت تشكيل شده است و پيام دهنده  به كمك آن، پيام را ابلاغ مي‌كند)
3) رسانه ( پيام دهنده ناگزير  بايد از رسانه‌ استفاده كند و اين بدان معناست كه بايد راهي را براي انتقال پيام به مخاطب بيابد، راهي مثل انتقال پيام از طريق مطبوعات، راديو، تلويزيون و يا ساير رسانه‌هاي مكتوب گفتاري و نمادين)
4) در يافت كننده پيام ( فرد يا گروهي كه از محتواي پيام، توسط پيام دهنده آگاه مي‌شوند) .

42ـ چند پيشنهاد  ابتدايي پيرامون  انجام فرايند تبليغ در تشكّل‌ها
در انجام فرايند تبليغ در يك تشكّل فرهنگي، توجه به اين  نكته ضروري است كه بدانيم از آنجا كه مخاطبان برنامه‌هاي تشكّلي نوعاً قشر جوان و نوجوان مي‌باشند پس براي انجام اين كار بايد عناصر سه گانه پيام دهنده، پيام و رسانه تبليغ، متناسب با نياز و ذائقه مخاطبان پيام، يعني جوانان و نوجوانان، گزينش، طراحي و تدوين گردد تا در نتیجه حاصل فرايند تبليغ منجر به ترويج نيك كرداري در مخاطب شده و مفيد و مؤثر واقع گردد.
البته در اين باره لازم به ذكر است كه نوعاً سه دسته از افراد در تشكّل‌هاي فرهنگي، در ردیف پيام‌دهندگان فرایند تبليغ، به شمار مي‌آيند:
اول شوراي تشكّل، در قالب برنامه ريزي‌هاي تربيتي و اجراي  طرح‌هاي فرهنگي
دوم مربيان تشكّل، در قالب برنامه‌ريزي‌هاي تربيتي و ترويج روحيه نيك كرداري
و سوم ساير اعضاء  تشكّل و جمع متربّيان ، در قالب عمل به دستورات تربيتي و انتقال پيام‌هاي مثبت رفتاري از درون گروه  به خارج از آن.

43ـ تذكار عامل غفلت زدايي از گروه
پنجمين وظيفه تيم مربي گري گروه،  در مسير انجام كار فرهنگي، پرداختن به امر مهم تذكار، تنبه و يادآوري است.
مربي فرهنگي وظيفه دارد كه همواره با ياد‌آوري نعمت‌هاي بي‌شمار الهي و تذكر عظمت و بزرگي پروردگار متعال از يك سو و آگاهي دادن و تنبه افراد، براي بيدار نگه داشتن دایمی ایشان از خواب غفلت و فراموشي از ديگر سو، مانع فرورفتن انسان‌ها در منجلاب فراموشي و نسيان در زندگي گردد.

44ـ روش‌هاي مرسوم گروه بندي در تشكّل‌ها
كار فرهنگي، عبارت است از مجموعه برنامه‌هاي تربيتي داراي هدف، روش و ابزار، كه تيم مربي گري گروه جهت رشد و تعالي متربّيان خود، در مسجد و يا ساير تشكّل‌هاي  فرهنگي ديني آن را طراحي، تدوين و اجرا مي‌نمايند.
بررسي مشاهدات بعمل آمده در اين باره و مرور اجمالي تجربيات انجام شده در كشور حاكي ازآن است كه نوعاً روش‌هاي گروه بندي در تشكّلهاي فرهنگي و شیوه برقراري ارتباط بين مربي و متربّي در يك تشكّل ، معمولاً از پنج حالت خارج نيست . اين پنج  حالت عبارتند از:
1) روش تفكيك
2) روش خوشه‌ انگوري و يا نظارت هرمي
3) روش دوره‌اي
4)روش پراكندگي
5) روش جرياني

45ـ اصول و مباني جذب و نگهداري در گروه
از آنجا كه عضويت در نهاد‌هاي رسمي آموزشي، براي دانش‌آموزان به شكل اجباري است و در ساير مراكز غيرانتفاعي و مؤسسات علمي نيز مخاطبان، بر اساس نياز خودشان، به انتخاب دوره‌هاي آموزشي لازم و ثبت نام در كلاس‌ها مي‌پردازند  لذا بررسي مسئله جذب در اين گونه مراكز، موضوعيت ندارد . اما در تشكّل‌های مردم نهاد به دلايل آنكه فعاليت‌هاي  فرهنگي به شكل عام‌المنفعه، داوطلبانه و خود جوش صورت مي‌پذيرد و نوعاً اين تشكّل‌ها براي خود  قائل  به رسالت  انسان سازي می باشند پس لازم است كه در زمينه جذب، مطابق طرح و برنامه مدون و مكتوب اقدام شود.
به هر حال در پايان اين بخش، شايان ذكر است كه يكي از اركان اساسي تبليغ با محوریت مخاطبان جوان و نوجوان، تكريم شخصيت آنان و تلطّف عواطف و برقراري روابط مهر آميز و خيرخواهانه است زيرا كه در امر تعليم و تربيت مهر ورزي و ملاطفت در واقع مهمترين  و اساسي ترين عامل تحكيم و تقويت آثار موعظه و تربيت در بين جوانان به شمار مي‌آيد .

46ـ اصول و مباني جذب و نگهداري در گروه(2)
به منظورتحقق فرایند جذب و نگهداری  جوانان و نوجوانان در تشكّل‌ها فرهنگي، لازم است که ابتدا به بررسي دو مسئله مهم و اساسي در این خصوص پرداخته شود: اول آنكه  مشخص شود مسئولان واحد جذب در تشكّل‌هاي  فرهنگي بايد داراي  چه ويژگي‌هايي باشند؟ دوم آنكه بررسی شود که اصولاً براي انجام كار فرهنگي بايد چه كساني را، توسط چه ابزاري و به چه چيز دعوت كنيم؟
اما از آنجا كه در پاسخ  به سؤال  اول، يعني ويژگي‌هاي مسئول واحد جذب ، مطالبي را به اجمال در فصل‌هاي قبلي كتاب بيان كرده‌ايم لذا در اين مجال، تنها به پاسخ سوال دوم  در این خصوص مي‌پردازيم در اين باره چنين به نظر مي‌رسد كه تشكّل‌هاي  فرهنگي ، لازم است كه فرايند جذب و عضو گيري خود را بر اساس ملاك‌ها و معيار‌هاي خاصي طراحي نمايند که برخي  از ملاك‌ها و معيار‌هاي انجام فرآيند جذب در تشكل‌ها عبارتند از
1) توان تيم مربي‌گري گروه  2) امكانات و شرايط موجود در تشكّل  3) رسالت تشكيلاتي آن تشكّل
برخي از ملاك‌ها و معيار‌هاي اساسي  گزينش و عضوگيري در  تشکلها عبارتند از:
1) داشتن حداقل صلاحيت‌هاي اخلاقي 2) عضويت در خانواده مذهبي            3) توانمندي فرد در زمينه فراگيري آموزشهاي ديني 4) داشتن روحيه انجام فعاليت‌هاي جمعي

47ـ اصول و مباني جذب و نگهداري در گروه(3)
اكنون  كه تا حدودي دانستيم كه در تشكّل‌ها  چه كساني، بايد چه افرادي را، توسط چه ابزاري و به چه چيز دعوت كنند، به بيان چارچوب‌هاي كلي بحث نگهداري مي‌پردازيم.
نگهداري در واقع مرحله بعد از جذب در تشكّل‌ها به شمار مي‌آيد.
البته در این باره بايد توجه داشت كه هر چند تعلق خاطر افراد به تشكّل، به ميزاني كه به گروه پاي‌بند باشند و براي رسيدن به اهداف تشكّل، تلاش نمايند تا حدودي لازم و ضروري است. اما اين ميزان نبايد ايشان را از پيمودن مسير رشد با استفاده از امكانات برون تشكّلي باز دارد و فرد را در چارچوب مرزهاي درون تشكّلی، محدود و محصور نمايد.

فصل چهارم  
آسيب ‌شناسي فرهنگي  در تشكّل هاي مسجدي
48ـ بررسی اجمالی مفهوم آسیب شناسی
آسیب شناسی  کار فرهنگی در تشكّل‌ها، در واقع به معنای شناسایی ناهنجاریهای موجود در انجام کار فرهنگی ایده آل و مطلوب  به شمار مي‌آيد.
در آسیب شناسی كارفرهنگي در واقع  می خواهیم بفهمیم که کدام دسته از کارهایی که ما در تشكّل انجام می دهیم اصولا کار فرهنگی نیستند و با اهداف متعالی کار فرهنگی، تناسب و همخوانی ندارند.
آسیب شناسی کار فرهنگی در واقع باید زمینه ساز آسیب زدایی  از برنامه تشكّلها و رفع ناهنجاریهای موجود در فرایند کلی کار فرهنگي شود به گونه‌ای که پس از انجام آسیب شناسی و آسیب‌زدایی ،همواره تداوم و استمرار حرکت گروه در مسیر صحیح تضمین شود.
بنابراين در مرحله آسیب شناسی کار فرهنگی که  به نوعی هدف اصلی تأليف این کتاب می‌باشد در وهله نخست باید سه کار مهم و اساسی صورت بپذيرد : اول ارائه تعریف دقیق  ازکار فرهنگی درست و مطلوب و تعيين حدود و ثغور آن ، دوم شناخت کاستیها و نواقص موجود در فعالیتهای تشكّلی و سوم برنامه‌ریزی مناسب برای آسیب زدایی از کار فرهنگی تاحد امكان.

49ـ عرصههای سه گانه نیازمند آسیب شناسی
مطابق بررسی های اجمالي صورت پذیرفته در اين  باره، چنين به نظر مي‌رسد كه فرآیند آسیب شناسی در تشكّلهای فرهنگی بايد در سه عرصه متفاوت به شرح ذیل صورت بپذیرد:
اول، آسیب شناسی عرصه مربی گری
دوم، آسیب شناسی عرصه مدیریت و اجرا
سوم، آسیب شناسی عرصه برنامه ریزی محتوایی
آسیب شناسی مربی گری در تشكّلها فرهنگی، شامل دو بخش مجزا،  یعنی آسیب شناسی ویژگیهای فردی مربی از یک سو و آسیب شناسی روشهای کاری او در انجام کار فرهنگی تشكّلی از دیگر سو می‌گردد.
پس از آن در دومین عرصه،  آسیب شناسی اجرا قرار دارد که در واقع ناظر به بررسی ناهنجاریهاي  موجود در عرصه مدیریت،  برنامه ریزی و اجراست و بالاخره در سومين عرصه كه همان عرصه برنامه ریزی محتوایی است، منظور از آسیب شناسی، شناخت نواقص و کاستیهای موجود در محتوای برنامههای آموزشی و پرورشی گروه مي‌باشد.

50ـ فقدان تعریف واحد از کار فرهنگی
جدی ترین آسیب مرتبط با کار فرهنگی در تشكّلها این است که متأسفانه هنوز در کشور، تعریف جامع و مانعی از کار فرهنگی وجود ندارد. تعریف جامعی که تمام جوانب مثبت و ضروری انجام کار فرهنگی را شامل شود و در عین حال مانع آن باشد که  آنچه در واقع جزء مراحل ضروری و لازم انجام کار فرهنگی ايده آل و مطلوب به شمار نمی آید به عنوان کار فرهنگی در جامعه شناخته شود.

51ـ خلأ آسیب شناسی کار فرهنگی در تشكّلها
بدون شک رسانه منبر و کانون تربیت دینی مسجد در کشور ما  جزء پرشمارترین و اثرگذارترین رسانههای دنیا و فعال ترین مراکز و کانونهای تربیتی ایران و جهان به شمار می‌آید. آمارها نشان می دهد که در كشور قریب به 70 هزار مسجد فعال در زمینههای فرهنگی و تربیتی وجود دارد و چنانچه شمار هیئتهای مذهبی، انجمنهای دینی، تشكّلهای فرهنگی و سایر کانونها و مراکز تربیتی مرتبط با مساجد را به آن اضافه کنیم این تعداد، نزدیک به دو یا سه برابر افزایش خواهد يافت.

52ـ مربی عنصری ناشناخته در کار فرهنگی
با پذیرفتن فعاليت فرهنگی به معنای کار تربیتی و پرورشی، پر واضح است که رسالت انجام این امر خطیر در وهله نخست و بیش از همه بر دوش مربیان تربیتی است. این در حالی است که هنوز در بسیاری از تشكّلهای فرهنگی کشور، جایگاه ویژه ای  برای مربی طراحی نشده است و برخی فعالان فرهنگی تشكّلهاي موجود اصلاً با مقوله مربيگري تربیتی هيچ  آشنایی ندارند. علاوه بر آنكه از دیگر نقاط آسیب زایی این مهم، به کار گیری افرادی به عنوان مربی در گروه است که فاقد حداقل توانایی ها و صلاحیت های لازم برای انجام این مسئولیت خطیر و سنگین می باشند.
همچنین برای این کار، مربي باید ابتدا لزوماً به تربیت نفس خویش مبادرت ورزد چرا که به قول مرحوم نراقی در طاقدیس:
نفس خود ناکرده تسخیر ای فلان
چون کنی تسخیر نفس دیگران
نفس  را   اول   برو  در  بند  کن
پس برو آهنگ وعظ و پند کن

53ـ ویژگیهای اساسی مربی گری در گروه
از آن جا که به کار گیری مربی فاقد صلاحیت در تشكّلها،  یکی از آسیبهای جدی کار فرهنگی به شمار می آید در این مجال به بیان برخی ویژگیهای اساسی مربی گری در گروه می‌پردازیم.
یک مربی فرهنگی باید دارای سه گروه ویژگی ذیل باشد:
1- با اهداف،  ابزار و روشهای تربیتی اسلام به خوبی آشنا باشد
2- از صمیم قلب، خیر خواه و ناصح به حال متربی بوده وبا اراده و پشتکار، طرح وتدبیر و تواضع و نرمش به انجام کار فرهنگی بپردازد
3- برای انجام این مهم ، به قول معروف، سعه صدر و حوصله مادرانه داشته باشد تا در پيمودن ناهمواریهای این مسیر سخت و دشوار، از راه نمانده و در جا نزند.

54ـ هنر شکار لحظهها در زمینه جذب مخاطب
گاهی انتخاب زمان جذب مخاطب در تشكّلهای فرهنگی چنان غیر هوشمندانه، ابتدایی و سطحی صورت می گیرد که به جای جذب، منجر به دفع مخاطب می‌شود. لذا مربی فرهنگي همواره باید آراسته به هنر شکار لحظهها در زمینه جذب باشد تا به عنوان مثال بتواند در خلال برگزاری یک مراسم اردو، کوه نوردی، مسابقه ورزشی و یا هر صحنه دیگری از زندگی اجتماعی افراد، در فرصتهای مناسب به جذب و عضو گیری از بین آنان مبادرت ورزد.

55ـ برخی ویژگیهای سلبی مربی فرهنگی
مربی فرهنگی باید به دور از تکلف، عوام زدگی، عوام فریبی و شتاب زدگی به انجام کار فرهنگی در تشكّل بپردازد و دلیل اینکه این ویژگیها را سلبی می نامند آن است که این ویژگیها نباید در مربی وجود داشته باشند.
مراد از تکلف، انجام کاری است که انسان آن را بدون اعتقاد خود جوش، و تنها از روی تصنع و ظاهر سازی به جا آورد.
عوام زدگی در کار فرهنگی نیز موجب خواهد شد که مربی اهداف متعالی کار فرهنگی را به سطوح نازل‌تر، متناسب با خواست و ذائقه مخاطبان تنزل دهد و در واقع به شيوه‌اي مشتری پسند کار کند.
یکی از دیگر ویژگیهای سلبی مربی فرهنگی پرهیز از عوام فریبی است. عوام فریبی یعنی بهره گیری از جهل، ناآگاهی و نقاط ضعف مخاطب برای انجام کار فرهنگی.

55ـ چهار عامل مؤثر در زمینه سازی تربیت
از آنجا که گاه مربیان فرهنگی  تشكّلها،  بذر مناسب ده متر زمین را تنها در یک متر می پراکنند که در نتیجه این عمل،  نه تنها محصولی به بار نمی آيد بلکه اكثر بذرهای پاشیده شده نيز فاسد می شوند لذا در این مجال به بیان برخی عوامل زمینه ساز تربیت در مخاطبان جوان و نوجوان می پردازیم. این عوامل عبارتند از
1) مربی باید ابتدا به سطح بندی مخاطبان به لحاظ درجه ایمان و آگاهی بپردازد
2) مربی باید بداند که ظرفیت مخاطبان کار فرهنگی متفاوت است و هدایت و راهنمایی همه ی افراد،  با یک نسخه واحد تربیتی امکان پذیر نیست
3)گاهي لازم است که مربي با موقعیت خانوادگی و پایگاه اجتماعی متربّيانش تا حدودی آشنا باشد و جایگاه مذهبی و سطح تربیت دینی افراد را به خوبي بشناسد
4) مربي بايد در خلال انجام کار فرهنگی،  به نیازهای روانی و شخصیتی مخاطب از قبیل نیاز به تکریم شخصیت، ملاطفت و مهربانی و پرهیز از تحکم و القاء عقیده به آنان توجه لازم را مبذول نماید .
آفتهای ارتباطی بين مربی و متربی
در بررسي آسيبهاي كار فرهنگي تشكّلي چنين به نظر مي‌رسد كه عمده ترین آفتهای ارتباطی بين مربی و متربی شامل: سه مقوله مهم 1-مراد و مرید بازی2- نور چشم گزینی و3- رفاقتهای غیر برادرانه مي‌شود که در قسمتهای بعدی کتاب، به طور جداگانه به شرح این سه موضوع خواهيم پرداخت.

56ـ مراد و مرید بازی
گاهی در تشكّلهای فرهنگی، ارتباط عاطفی بین مربی و متربی که در واقع پایه و اساس اصلی انتقال پیامهای تربیتی در کار فرهنگی به شمار می آید گرفتار آسیب شده و از مدار اعتدال خارج می‌گردد، لذا از آن جا که دراین خصوص، رابطه مربی و متربی بایدکاملا دقیق، حساب شده و هدفمند باشد پس هروقت که در یک تشكّل این رابطه به شکل رفاقتهای احساسی و دوستیهای غیر هدفمند در آمد بدون شك باید دانست که آن تشكّل در اين زمينه دچار آسیب خواهد شد.
بهر حال، اولین و مهم ترین آفت برقراري ارتباط غیر صحیح بين مربی و متربی، گرفتار آمدن در دام شیطانی مراد و مرید بازی است  و در چنین حالتی متربی به جای رسیدن به خدا در شخصیت فردی مربی متوقف می شود و در واقع  وسیله را به جای هدف اشتباه می‌گیرد.
در خاتمه ، به دليل اهميت موضوع، به بيان  برخی نشانههای آسیب جدی و خطرناک مراد و مرید بازی در تشكّلهای فرهنگی مي‌پردازيم. اين نشانهها عبارتند از:
1) انتخاب و پوشش لباسهایی مشابه  لباسهای مربی توسط متربّيان در گروه
2) استفاده از ابزار شخصی شبیه به ابزار مربی از قبیل تسبیح، انگشتر، خودکار و…
3) اصرار متربی بر ثابت بودن مربی گروه و عدم تغيير او در دراز مدت
4) عدم آمادگی متربی برای شنیدن هر گونه انتقادي از مربی گروهش، به شکلی که در چنين مواقعي  عکس العملهاي  غیر منطقی از او صادر شود
5) حالتي كه متربی به عمد و به شکل مقرضانه از رفتار، منش و سیره اخلاقی هیچ يك از ديگر مربیان تشكّل الگو و سر مشق نگیرد.

57ـ نور چشم گزینی به بهانه نخبه پروری
هر چند رسالت انبياء گونه مربیان تشكّلها مستلزم آن است‌ که ایشان، چتر تربیتی خود را به شکلي فراگیر و عمومی بر سر تمام اعضا ء گروه بگسترانند، اما در عین حال پرداختن به امر مهم کادر سازی و نخبه پروری در گروه ایجاب می کند که گاهي برخی برنامههای تربیتی  در تشكّل، ویژه مخاطبان خاص، ترتيب داده شود. به عبارت دیگر تیم مربی گری گروه باید برای کسانی که ظرفيت و گنجایش بیشتری دارند برنامههای کامل تر و عميق‌تری تدارک ببینند.
البته در اين باره بايد توجه داشت كه افراد زبده و ویژه در تشكّلهاي فرهنگي کسانی هستند که می توان به آنها مسئولیتهای مهم درون تشكّلی را سپرد و از آنان به عنوان بازوان توانمند تیم مربی گری گروه استفاده کرد.

58ـ رفاقتهای غیر برادرانه(نُنُر پروری)
مقوله ننر پروری  در تشكّلها،  نوعی افراط در برقراری رابطه دوستانه و احساسی با متربّيان به شمار می‌آید که زیاده روی در این حالت گاه کار را به جايي مي‌رسد كه مربی گروه به‌عنوان مثال حتی برای عبور از خیابان هم دست متربّيانش را می گیرد و با خود عبور می‌دهد.
برخي از مهمترين نشانههای ننر پروری در کار فرهنگی تشكّلی،  که ما از آن با عنوان رفاقتهای غیر برادرانه یاد کردیم عبارتند از:
1) افراط در برقراري  تماسهای بدنی مربی و متربی در قالب معانقه و مصافحه‌هاي طولانی و غیر متعارف و از اين قبيل
2) تکیه زدن متربی به مربی در مواقعی مثل نمایش فیلم،  استماع سخنرانی و امثال آن
3) مراجعه مكرر و بدون دلیل مربی و متربی به منزل طرف مقابل بر سر قرارهایی مثل رفتن به مسجد با یکدیگر و ساير موارد مشابه
4) انتخاب همیشگی یک متربی خاص توسط مربی در رقابتهای گروهی و مسابقات ورزشي به عنوان هم‌تیمی

59ـ در جا زدن مربی
کار فرهنگی ایده آل و مطلوب آن است که به رشد و پیشرفت مربی و متربی، هر دو در کنار هم و به یک اندازه منجر شود پس بر این اساس فرد مربی تا در شرایط خاصی مثل بالا رفتن سن قرار نگرفته است نمی‌تواند بگوید که من تنها می‌خواهم مثل شمع بسوزم تا راه هدايت را به دیگران نشان دهم و براي رشد و تعالي خود تا همین مقدار از راه را که     آمده ام کافی است، بلکه یک مربی فرهنگی نيز همواره باید برای خود مربیانی داشته باشد تا در واقع از آن‌ها، راه هدایت و کمال و تعالی را بیاموزد. مربی باید بداند که برای کمال طلبی و تعالی‌جویی در اسلام، نمی‌توان حد و مرز قايل شد.
علاوه بر آنكه طی مدارج کمال توسط مربی و رشد و موفقيت او، به نوعي محرک اصلي متربّيان گروه، برای پیمودن مسیر رشد و تعالی با انگيزه قوي است زیرا که در تاریخ، همواره این مربیان بزرگ بوده اند که توانسته اند شاگردان بزرگ تربیت کنند.

60ـ فقدان سیستم گزینش‌گری در انتخاب مربی
نبود دورههای آموزش مربی گری و فقدان سیستم گزینش‌ مربی در تشكّل‌ها، يكي ديگر از آسیبهای جدی کار فرهنگی به شمار مي‌آيد. زيرا كه در اصل گزینش مربی در تشكّلها بايد بر اساس ملاکها و معیارهای خاصی صورت بپذیرد. عمده ترین ملاکها و معیارهای انتخاب مربی در تشكّل‌هاي فرهنگي عبارتند از:
1) بالا بودن میزان آگاهی و اطلاعات دینی و معرفتی فرد (داشتن دانش و بصیرت)
2) توانایی و مهارت فرد در زمینه جذب مخاطب
3) تسلط وی بر مهارتهای مربی گری، فنون کلاس‌داری و روشهای تبلیغ
4) وارستگی اخلاقی و ملاطفت و مهربانی
5) داشتن اخلاص و صداقت كافي برای ورود به عرصه کار فرهنگی

61ـ چه کسانی برای انجام مربی‌گری تربیتی مناسب‌ترند ؟
رسالت تبلیغی و تربیتی حوزههای علمیه ایجاب می‌کند که امر خطیر مربی گری در تشكّلهای فرهنگی،  در ابتدا بر دوش طلاب و روحانیون جوان سنگینی نماید و پس از آن سایر افراد غیر حوزوی به انجام این امر مهم و خطیر مبادرت ورزند زیرا که در حوزههای علمیه بیان مسایلی از قبیل آشنایی با روشهای تربیتی اسلام، شناخت شیوههای تبلیغ، شرایط و ویژگیهای مبلغ دینی، آداب مربی گری و سایر متون اسلامی از این دست، نوعاجزء برنامههای آموزشی طلاب و روحانیون می باشد و آنها  در زمینههای اخلاقی، اعتقادی و احکام از دیگر افراد جامعه آگاه تر و مسلط‌ترند.

62ـ برخی الزامات مربی گری در گروه
مدیران تشكّلهای حاضر، با انتقاد از کم کاری حوزه در تامین مربیان تشكّلهاي فرهنگي، عقیده داشتند که فراگیری دانش و مهارت مربي گري در گروه، مطابق روشهاي تربيتي اسلام  و آموزه های دینی ،خارج از توان آنها بوده و اصولاً شرایط صنفی و موقعيت شغلي افراد غیر حوزوی به گونه‌ای است که نمی توان از آنها انتظار مربی گری صحيح اسلامی را در تشكّلهاي فرهنگي داشت. لذا در این باره چنين به نظر مي‌رسد كه پاسخ درست و ابتدايي به این ایراد آن است که توجه داشته باشيم اولاً اگر فردی ویژگیهای لازم برای مربی گری در گروه را ندارد نباید از همان ابتدا به این عرصه ورود پیدا كند و اصولاً این توجیه درستی نیست که گفته شود به دلیل فقدان مربی، خودمان این کار را انجام دادیم اما ناقص و ناتمام.

64ـ آنچه که در دورههای تربیت مربی باید تدریس شود
هاي آموزشي ويژه تدريس در این دورهها،  اقدام به برگزاری آن نمایند. در این باره به زعم مؤلف ،عناوین برخی دروس لازم که باید در دورههای تربیت مربی تدریس شود عبارتند از:
1) آشنایی با روشهای تربیت اسلام
2) آموزش فنون و مهارتهای کلاس‌داری و مربی‌گری
3) مخاطب شناسی نسل جوان
4)  بیان سیره تربيتي اهل بیت (ع) و علماي بزرگ اسلام
5) بيان تهدیدهای تربیتی عصر حاضر و ابعاد تهاجم فرهنگی
6) تدریس روش های تبلیغ و بیان ویژگی های مبلغ
7) آموزش روش های تدریس دین و قرآن مجید به جوانان و نوجوانان
8) آموزش مدیریت فعالیتهای جمعی و انجام کارهای گروهی مثل اردو، کوهنوردی و امثال آن.

65ـ رشد کاریکاتوری افراد
انسان کامل کسی است که تمام ابعاد وجودی او، هماهنگ با یکدیگر و به یک اندازه رشد کرده باشد.  بر این اساس رشد تک بعدی و یا حتی چند بعدی شخصیت متربی در تشكّل، رشدي کامل برای وی محسوب نخواهد شد و در واقع نوعی رشد کاریکاتوری برای او به شمار می‌آید.
امروزه متأسفانه در اکثر تشكّلهای فرهنگی، برنامه‌ریزی برای ارضاء دو نیاز شورمندی و شعورمندی اعضاء به یک اندازه صورت نمی پذیرد و بخش عمده طرح ریزیها در این خصوص به سمت افراط و تفریط کشیده می‌شود به عنوان مثال برخی تشكّلها،  تنها درصدد ارضاء نیازهای احساسی اعضاء در قالب تشکیل جلسات عزاداری و هیئتهای مذهبی می باشند و در اين باره نوعاً نیازهای معرفتی افراد را نادیده می‌گیرند در نقطه مقابل برخی دیگر از تشكّلهای فرهنگی، مدام به برپایی جلسات آموزشی و نشستهای مطالعاتی می‌پردازند به گونه‌اي كه گويا فراموش مي‌كنند که جوانان و نوجوانان نیاز دارند تا در فرصتهای مناسب، شور و حرارت درونی شان را تخلیه کرده و ارضاء نمایند.

66ـ چه کسی ذائقهها را عوض کرده است؟
یکی از مباحث مهمی که طی چند سال گذشته در رابطه با کار فرهنگی زیاد مطرح می شود بحث مهم تغییر تدریجی ذائقه مخاطبان و متربّيان جوان و نوجوان در تشكّلهاست.
به این صورت که گمان می شود  نسل جوان و نوجوان دیگر کمتر به شنیدن سخنرانی، مطالعه و شرکت در جلسات معرفتی علاقه دارد و اکنون ديگر ذائقه جوانان و نوجوانان این‌گونه مسایل را نمی پسندد.
البته یک طرف این مسئله به مخاطب شناسی جوان ونوجوان برمی گردد و باید دانست که در این رده سنی بهتر است مطالب معرفتی به روش صحیح و در قالبهای مفید و مختصر بیان شود اما از طرف دیگر برای ریشه یابی این مشکل، ضروری است که بدانیم ما خودمان ذائقه مخاطب را رقم می زنیم و در بدو امر شکل می دهیم.
به عنوان مثال برای علاقه مند کردن افراد به مطالعه و کتاب خوانی باید مرحله به مرحله و در قالب انجام یک فرآیند دراز مدت، به مرور در پی کسب نتیجه مطلوب بود و یک شبه نمی توان  کسی را به این کار ترغیب کرد.

67ـ چاشنی اردو و تفریح، لازم اما به مقدار کافی
اگر یک تشكّل فرهنگی، رسالت اصلی خود را تنها پر کردن اوقات فراغت مخاطبان در طول سال قرار دهد و مدام به برنامه ریزی تفریحی و ورزشی بپردازد از چنین تشكّلی نمی توان به صورت همزمان انتظار کادر سازی، نخبه پروری و امثال آن را داشت. بر این اساس در کار فرهنگی مطلوب علی رغم آنكه گنجاندن برنامه های تفریحی و ورزشی، حکم چاشنی غذا را دارد که استفاده از آن به مقدار لازم، واجب و ضروری است اما افراط در اين باره نيز به جریان کلی کار فرهنگی لطمه وارد   می کند.

68ـ اصول راهنمایی و مشاوره در تشكّلها
یکی دیگر از وظايف اصلی مربیان تربیتی در تشكّلها،  هدایت، راهنمایی و مشاوره متربّيان است. البته هر چند مشاوره و راهنمایی در زبان فارسی تا حدودی دارای معانی یکسانی هستند ولی بین این دو به لحاظ علمی تفاوتهایی وجود دارد.
در واقع راهنمایی و هدایت عبارت است از کمک کردن به فرد برای شناخت درست محدودیتها و توانایی‌هایش در راه رسیدن به هدف.
بر این اساس فرد راهنما باید به متربی کمک کند که شناخت درستی از خود،  محیط اطراف خود و همچنین ارتباط خود با محیط اطراف پيدا كند. پس برای این‌کار لازم است كه فرد راهنما، ابتدا به جمع آوری اطلاعات دقیق در این زمینه بپردازد.

69ـ ضعف ابزار شناسی در جریان کار فرهنگی
متأسفانه، علی‌رغم آنكه بسیاری از مربیان فرهنگی، مدام از بی ابزاری می‌نالند و شکوه می کنند اما باید دانست که در واقع ابزار مناسب کار فرهنگی بسیار زیادند و تشكّلها نوعاً در زمینه شناسایی و به کارگیری اين ابزار، دچار مشکل می‌شوند چنانكه اگر یک مربی تربیتی بتواند از فضای مناسب تمرین یک سرود و یا تئاتر براي تربيت افراد به خوبی استفاده کند خواهد توانست پیامهای تربیتی زیادی را در این فضا به متربّيانش منتقل نماید.
به هر حال برخی ابزار مناسب برای کار فرهنگی در تشكّل‌ها عبارتند از :
1) ابزار هنری مثل سرود، تئاتر و امثال آن
2) ابزار معرفتی مثل کتاب‌خوانی، مطالعه، سخنرانی و سایر موارد
3) ابزار معنوی و عبادی همچون مراسم دعا، نمازهای جمعه و جماعت، اعتکاف و از این قبیل
4) ابزار صرفاً پرورشی مثل دیدار با علما، بزرگان، چهرههای ماندگار، خانوادههای شهدا و جانبازان

70ـ راه شکوفایی اندیشه
استاد شهيد مرتضي مطهری کار مغز را شبیه کار معده     می داند که اگر به مقدار زیاد غذا وارد آن شود و یا غذای ناسالم به آن بدهیم قدرت هضم کردن را از دست می دهد، بنابراین دادن اطلاعات به متربی نباید فرصت فکر کردن را از او سلب نماید بلکه هنر اصلی مربی در اين راه آن است که اندیشیدن را به متربّی بیاموزد نه تنها اندیشهها را.
همچنین در اين رابطه باید توجه داشت که برای تربیت متربّيان آگاه و با بصیرت لازم است که ابتدا ذهن آنان را فعال کرد نه اینکه مغز آنان را به مثابه انباری در نظر گرفت و آن را تلنبار از مطالب مختلف نمود به گونه‌ای که انباردار حتی فرصت تخلیه و جابجایی کالاهای وارد شده را پیدا نکند.

71ـ آداب گفتگوی تربیتی  با متربّيان
در جلسات گفتگو با متربّيان پیرامون مسایل دینی و تربیتی، ابتدا باید سه محور مهم مد نظر مربی قرار گرفته و برای مطرح کردن آن از قبل، برنامه داشته باشد. این محورها عبارتند از :
1) چگونگی ورود به بحث از لحاظ زمینه سازی، فضا سازی و تحریك اذهان مخاطبان برای شنیدن فعال آن موضوع
2) کیفیت طرح مطالب از نظر پرسش انگیزی و رغبت زایی در فضای جلسه
3) اتخاذ شیوه مناسب اداره جلسه از نظر روشهای تدريس گروهی

72ـ محتواهای آموزشی
یکی از آسیبهای جدی در کار فرهنگی تشكّلها،  عدم تدوین نظام مشخص برنامه‌ريزي در زمینه تعیین محتواهای آموزشی و پرورشی است چنانچه امروزه بیشتر تشكّلها نمی‌دانند چه باید آموزش دهند و در واقع کدام سر فصلهای آموزشی، جزء اولویتهای اساسی آموزش در تشكّل می‌باشند؟
هر چند در بخشهای بعدی این کتاب،  آسیب شناسی اجمالی برخی محتواهای آموزشی و پرورشی در تشكّلها صورت خواهد پذیرفت اما در این قسمت، لازم به یادآوری است که بدانیم، در اصل رسالت تربیتی تشكّلهای فرهنگی ایجاب    می کند که در سرفصلهای اصلی آموزش خود حتماً آموزش موارد ذیل را نيز بگنجانند:
1) آموزش احکام، اخلاق و عقاید به عنوان مبانی آموزشی دینی
2) پاسخگویی به اصلی‌ترین شبهات روز جامعه
3) تدریس مسایل و موضوعات مهمی از قبيل خودشناسی، خدا شناسی، دشمن شناسی، شیطان‌شناسی و بيان راز آفرینش انسان و فلسفه بلاها و مصائب
4) آموزش روشهای تحقیق و پژوهش و شیوههای نوين مطالعه و انجام تفکّر خلاق
5) آموزش مهارتهای زندگی و اصول و مبانی سبک زندگی دینی

73ـ محتواهای پرورشی
همچنین عناوین برخی از اهم محتواهای پرورشی لازم که در تشكّلهای فرهنگی، نوعاً پرداختن به آن مورد غفلت واقع می شوند عبارتند از:
1) عدم معرفی الگوهای مناسب برای سنین مختلف
2) نبود آموزههای تربیتی در برنامههای آموزشی و فوق برنامه
3) فقدان وجود برنامههای رفتار ساز در گروه از قبيل آنچه به سیره سازی و ایجاد منش و مرام در متربّيان منجر خواهد شد
4) نبود مجالس وعظ و پند و اندرز در گروه توسط افراد اثر گذار و خود ساخته
5) فقدان طراحی برنامههای صرفاً پرورشی در تشكّل از قبیل دیدار با علما، جانبازان و امثال آن.

74ـ غیر تخصصی بودن آموزشها
طی دو دهه گذشته نوعاً آموزشهای علمی، هنری و ورزشی فوق برنامه در مساجد و تشكّلهای مجاور آن، به قدری ضعیف و غیر تخصصی شده اند که گاهی مسئولان تشكّل هم بین انتخاب مسجد و سایر مراکز آموزشی، علمی و فرهنگی در جامعه برای مهارت آموزی و حضور فرزندانشان دچار تردید   می شوند و چه بسا در این رابطه مراکز آموزشي غیر مسجدی را بر تشكّلهاي  فرهنگی ارجح بدارند.

75ـ رقابتهای کاذب
درگیر شدن در ورطه رقابتهای کاذب، کمیت گرایی و بیلان کار زدگی در کار فرهنگی یکی از آسیبهای جدی ای است که امروزه نوعاً گریبان گیر تشكّلهای فرهنگی شده است. در اين باره چنين به نظر مي‌رسد كه یکی از دلایل اصلي بیلان کار زدگی در تشكّلهای فرهنگی آن است که مسئولان بالادست  تنها از اين تشكّلها، بیلان‌کاری طلب می کنند و به نوع و قالب محتوایی برنامهها توجهی ندارند.

76ـ شرط مهم از مسجد،  در مسجد، به مسجد
بدون شک یکی از شروط موفقیت کار فرهنگی در تشكّلها آن است که تربیت متربّيان گروه همواره از مسجد شروع شود، در مسجد ادامه پیدا کند و در نهایت امر نیز به مسجد ختم شود.
در این باره باید توجه داشت که چون اصولاً تربیت افراد مسجدی و مومن، در واقع به منزله‌ي هدف غایی و نهایی انجام کار فرهنگی  در تشكّلها به شمار می آید پس بر این اساس اگر تشكّلی در خلال پيمودن مسیر تربیت،  ارتباطش را با فضای شبستانی مسجد و برنامههای معنوی و عبادی آن قطع کند راه  به بیراهه رفته و در واقع از جایگاه ویژه یک تشكّل فرهنگی دینی فاصله گرفته است.

77ـ اوج گرفتن مقطعي برنامههاي فرهنگي
براي انجام کار فرهنگی اثرگذار و مطلوب باید برای تمام دورههای زندگی متربّيان، و کلیه فصول متمادي سال، طرح و برنامه تربیتی وجود داشته باشد تعطیلی کار فرهنگی در برخی فصول و بالا گرفتن و اوج آن در سایر فصول،  بیشتر ناشی از فهم غلط مسئولان تشكّلهای فرهنگی در این باره است زیرا که اگر یک تشكّل فرهنگی رسالت اصلی خود را تنها پر کردن اوقات فراغت دانش آموزان بداند طبیعی است که بیشترین برنامه ریزی را به تعطیلات نوروز و ایام تابستان و امثال آن اختصاص خواهد داد.

78ـ برنامه ریزیهای یک جانبه نگر و تک بعدی
اگر ما حاصل كلّي و برآیند نهایی کار تربیتی در یک تشكّل فرهنگی، تنها شکوفایی یک جانبه استعداد متربّيان باشد مثل آن که در یک تشكّل فقط قاری قرآن،  ورزش کار، هنرمند و یا نویسنده تربیت شود باید دانست که آن تشكّل نيز به نوعی دچار افراط و تفریط شده است زیرا كه یک تشكّل فرهنگی در اصل باید یک کانون پویا و همه جانبه نگر جهت رشد و تعالی افراد باشد و بتواند در جریان کار فرهنگی تمام ابعاد وجودی مخاطبانش را به یک اندازه بارور نموده و به شکوفايي برساند.

79ـ رشد و تعالی یک شبه
گاهی مشاهده می شود که برخی تشكّلهای فرهنگی به دنبال ایجاد تغییرات دفعی و آنی در مخاطبانشان هستند و گمان می کنند  که تعدد و تراکم برنامهها، در بازه های زمانی کوتاه و فشرده، باعث خواهد شد که متربی یک شبه ره صد ساله را بپیماید غافل از آنكه شکل گیری شخصیت دینی در افراد، پروسه ای است که در طول حیات و همزمان با پروسه زندگی فرد صورت می پذیرد.
علاوه بر آنكه يك مربی  فرهنگي همواره بايد متوجه این مطلب مهم باشد که برای انتقال پیامهای معنوی و تربیتی به مخاطب، ابتدا لازم است که ظرفیت و توانایی طرف مقابل را بسنجد و سپس متناسب با قابلیت های درونی وی نسبت به تربیت و رشد او مبادرت ورزد.

80ـ یک اصل مهم و اساسی در انتقال رفتار دینی
برای انتقال رفتار دینی، از جانب مربی به متربی و در قالب طرحها و برنامههای تربیتی، اصلی‌ترین مسئله حائز اهمیت آن است که متربی این پیام را بر اساس خواسته‌های فطری و دروني خود بپذیرد و در واقع سعي شود رفتار دینی در او نهادینه و درونی گردد.
لذا در این باره باید دانست که رفتارهای دینی،  فی نفسه و در بدو امر،  دارای لذتهای عمیق معنوی می باشند ولي اگر مدام سعی شود که انجام این رفتار را در متربی، با تشویق‌های بیرونی و محرکهای خارجی همراه کنیم چه بسا کم‌کم ریشههای فطری و درونی آن در افراد ضعیف شده و به دنبال آن، این اصل اساسی مهم در تربیت دینی افراد خدشه‌دار گردد .

81ـ چند سال کار فرهنگی کنیم ؟
بدون شک یکی از بارز ترین ویژگیهای کار فرهنگی، سخت بودن و طاقت‌فرسا بودن آن است لذا براین‌اساس تنها کسانی از عهده انجام آن برمی آیند که اهل مجاهدت و قیام و مبارزه دايمي باشند.
حال اگر ما کار فرهنگی را ، معادل ایجاد و راه اندازی یک تشکیلات جدید بدانیم تشکیلاتی که در آن شورای مدیریت و مسئوليتهاي مختلف در چارت تشکیلاتی تشكّل فعاليت‌ مي‌كنند در واقع ما در این خصوص به دنبال تشکیل و راه اندازی یک نهاد تازه اجتماعی هستیم. نهادی که در آن، دلبستگیهای درونی افراد رقم می خورد،  تعاملات اجتماعی تازه بین آنها شکل می گیرد و اعضای گروه در آن، برای رشد و تعالی به همدیگر احساس نیاز می کنند.

82ـ مدل سازی نشده است!
یکی از آسیبهای جدی مرتبط با کار فرهنگی در تشكّلها آن است که هنوز در کشور زمینه لازم برای تعامل مثبت بین تشكّلها و تبادل تجربیات آنان به وجود نیامده است. چنانچه امروزه کمتر تشكّلی وجود دارد که تجربه کاری خود را در قالب یک دستورالعمل اجرایی مدون و یا یک مدل کاملا کاربردی کار فرهنگی تشكّلی، به صورت مکتوب در آورده باشد و بتواند آن را در اختیار دیگران بگذارد.

83ـ ضرورت اصلاح و بازنگری در واژهها مفاهیم و برداشتهای موجود از کار فرهنگی
کار فرهنگی ایده آل در واقع مجاهدتی ارزشمند است که با انجام آن می توان راه هدایت را پیدا کرد چنانچه در اين باره خداوند متعال می فرماید : «و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا»
یعنی «آنان که در راه ما مجاهدت نمایند ما آنان را هدایت می‌کنیم به راههای نجات»
از آنجا که انجام کار فرهنگی در تشكّلها در واقع به مثابه‌ي یک رسالت و تکلیف بر دوش انسانهای آگاه، دردمند و مسئول سنگینی می کند  از این رو بايد با نگاه تکلیف به آن نگریست و در راه انجام اين تکلیف‌الهي به گونه‌ای عمل كرد که همزمان به رشد مربی و متربی در کنار هم بیانجامد.
البته نکته مهم ديگر در این خصوص آن است که باید ثبات و استحکام و کیفیت انجام کار فرهنگی چنان باشد که افراد فعال در آن بتوانند همواره در پاسخ به انتقاد منتقدان انجام کار فرهنگی، به خوبی و آساني از آن دفاع نمایند منتقدانی که گاه پرداختن به انجام کار فرهنگی را نوعی اتلاف عمر و علافی  در تشكّلها می دانند.

84ـ ضعف هنر ادبیات در تشكّلها
تشكّلی که نتواند آرمانهای برتر و فرهنگ ارزشها را به درستی به مخاطبانش انتقال دهد در واقع در زمینه انتقال مبانی اصولی کار فرهنگی و لوازم اساسی تربیت اسلامی ناتوان بوده است.
پس، ازآن جا که پی ریزی شخصیت اخلاقی در افراد بر اساس انتقال ارزشها و آرمان‌های متعالی همچون ایثار، عدالت طلبی، عزت نفس، برادری، نیکوکاری، خیرخواهی، تقوی و سایر فضایل اخلاقی حسنه صورت می پذیرد انتقال فرهنگ ارزشها به افراد در واقع جزء رسالتهای اجتناب ناپذیر فعالان فرهنگی تشكّل‌ها محسوب مي‌شود.
چنانچه در این رابطه انتقال درست فرهنگ دفاع مقدس و آرمانهای بلند انقلاب نیز یکی از رسالتهای اصلي و اساسی تشكّلهاي فرهنگي به شمار می آید.

85ـ امتحان همچنان باقی است حوزه امتحانی عوض شده است !
گاهی برخی از افراد متعهد و با انگیزه گمان می کنند که برای اداء تکلیف و انجام وظیفه، لزوماً بايد شرایطی مثل شرایط دوران انقلاب و یا دفاع مقدس پیش بیاید تا آنها به میدان آمده و مجاهدت نمايند. این در حالی است که هیچ وقت و در هیچ برهه ای از زمان تکلیف و مسئولیت از گردن انسانها ساقط نمی شود و به عبارت بهتر امتحان همچنان باقی است و اکنون تنها حوزه امتحانی ما  تغییر کرده و جا ‌به ‌جا شده است.
امروز نبرد اصلی ما با دشمن در واقع، یک نبرد فرهنگی است و در این نبرد نابرابر، خاکریز و سنگر اصلي ما، همان تشكّل فرهنگی ماست و رسالت خطير ما جهت حفظ و حراست از این سنگر و خاکریز در مقابل هجوم دشمنان ایجاب می کند که این مهم را جدی گرفته و با تمام قوا به انجام آن بپردازیم.
86ـ شبهه« شهید همت شدن» !
به عقیده برخی صاحب نظران، امروزه بسیاری از افراد فعال در تشكّلهای فرهنگی، گرفتار یک شبهه اساسی شده اند شبهه‌ای که او آن را شبهه «شهید همت شدن» می نامید و آن عبارتست از این که برخی جوانان و نوجوانان در تشكّل‌ها تنها با پوشیدن یک شلوار چریکی، و به گردن آویختن یک چفیه و پلاک و در دست گرفتن یک تسبیح و امثال آن گمان می کنند که یک شبه «‌شهید همت » شده اند.
امّا زهی خیال باطل که تنها راه شهید همت شدن، همت داشتن است آن هم همتی مردانه و غیورانه.
مگر نشنیده‌اید که نقل شده است شهید همت در مراسم خواستگاری گفته بود من قبل از اینکه همسر بخواهم هم سنگر می خواهم.
سردار شهید همت را می‌گویم همان که معروف است به سردار خیبر! همان که می گفت: من کیلومتری می خوابم یعنی در فاصله رفتن از یک مقر به مقر دیگر آن هم در ماشین فرماندهی.

87ـ آفت کمیت‌گرایی مفرط
گاهی دیده می شود که برخی تشكّلهای فرهنگی تنها به کمیت گرایی و جمع کردن سیاهی لشکر در انجام کار فرهنگی می پردازند و به جای تربیت افراد زبده و مؤمنان تنوری، گرفتار ارایه آمار و ارقام كمي اعضای تشكّل می شوند به عنوان مثال گاهی برخی تشكّلها افتخارشان این است که  شمار شرکت کنندگان در کلاسهای تابستانی شان،  پانصد تا هزار نفر بوده است و یا اینکه در طول سال ده اتوبوس آدم را به اردو برده اند.
این در حالیست که در این گونه تشكّلها،  شرط اساسی عضویت یعنی همان ثبات نیرویی در حداقل‌هاي لازم نيز وجود ندارد و هر سال عده ای می آیند و عده ای می روند.
بنابراین در این بند علاوه بر آنكه می خواهیم یادآور شویم که اصولاً در اسلام، نگاه حاکم بر انجام کار تربیتی، نگاهی کیفی است و نه نگاهي كمي، عددی و آماری.

88ـ فقدان سیستم ارزشیابی مناسب
یکی دیگر از ضعفهای اساسی در کار فرهنگی تشكّلی كه مربوط به حوزه برنامه ریزی و اجراست فقدان سیستم سنجش، نظارت و ارزشیابی در فعالیتهای گروهي تشكّل‌ها می باشد.
ارزشیابی و سنجش برای کار فرهنگی در واقع به مثابه آن است که افراد، مسیر طی شده و راه پیموده گذشته تشكّل را به دقت بازنگری نمایند و از آن به عنوان تجربه ای مفيد برای ادامه كار استفاده کنند.

89ـ آسیب شناسی هيأتهای مذهبی
مدیران تشكّلهای فرهنگی برای آنكه بتوانند ذائقه مخاطبان را درست شکل بدهند بايد در برنامه ریزیهای خود، توجه لازم را نسبت به این مهم یعنی شکل گیری ذائقه افراددر خلال انجام کار فرهنگی، مبذول دارند به عنوان مثال در یک هيأت عزاداری برای علاقه مند کردن اعضاء و مخاطبان به سخنرانی باید مطابق طرح و برنامه از پیش طراحی شده عمل شود به عبارت ديگر مسئولان تشكّل مذکور بايد ضمن دعوت از سخنرانان خوب و در نظر گرفتن وقت مناسب برای آنان، دقیقا معادل وقتی که برای سینه زنی و عزا داری اختصاص می یابد به تدریج و بصورت مرحله به مرحله، افراد را به شنیدن سخنرانی مفید ترغیب نمایند.

90ـ اختلاف؛ آفت کار فرهنگی
برخی نشانههای بارز این قبیل اختلافات در تشكّلهاي فرهنگي عبارتند از : 1) رقابت جدی بین تشكّلها برای عضو گیری از اعضای سایر تشكّلها و جذب افراد به تشكّل خود 2) تضعیف برنامههای سایر تشكّلها با غیر صحیح  جلوه دادن آن در مواقع مختلف 3) حضور نیافتن در برنامههای سایر تشكّلهای فرهنگی حتی به عنوان میهمان، به گونه‌ای که اعضاء آن تشكّل در نتيجه بروزاين گونه عكس‌العمل‌ها، فعاليت سایر تشكّلها را غير مثبت تلقی نمايند 4) عدم انجام تعامل مثبت با سایر تشكّلها و ممانعت از تبادل تجربیات با دیگران به هر نحو ممكن.

91ـ اختلاف در تشكّلها؛ فرصت یا تهدید
صاحب نظری می‌گفت که هنر اصلی یک تشكّل موفق در این است که بتواند اختلافات موجود را از تهديد به فرصت تبدیل نماید.
البته در اين زمينه بررسیها نشان می دهد که تشكّلهای فرهنگی،  معمولاً به سه شکل دچار اختلاف می شوند: اول در قالب اختلافات درون گروهی و درون تشكّلی مثل اختلاف قدیمی‌ترهای گروه با جدید ترها.
دوم: اختلاف برون تشكّلی مثل اختلاف با سایر تشكّلهای رقیب ، در این‌گونه موارد بیش از همه لازم است که افراد منیّت، انانیّت و هوای نفس را کنار بگذارند و همواره متوجه این مطلب باشند که وقتی همه ما برای رسیدن به یک هدف کار می کنیم و در یک جبهه واحد قرار گرفته ایم، به راستی چه تفاوتی دارد که بیشتر جوانان و نوجوانان محل، عضو تشكّل ما باشند و یا به عضويت سایر تشكّلهای دیگر در بيايند.
سوم: اختلافات برون تشكّلی مثل اختلاف با هيأت امنای مسجد
از آن جا که این نوع اختلاف، تقریباً در اکثر تشكّلها عمومیت دارد و این مشکل به گونه ای مشکل بسیاری از تشكّل‌های فرهنگی به شمار می آید، بند بعدی کتاب را به طور مجزا به این موضوع اختصاص داده ایم.

92ـ اختلاف با هيأت ‌امناء
یکی از آسیبهای جدی فراروی تشكّلهای مسجدی، داشتن اختلاف بر سر اداره امور مسجد با هيأت‌امناء و نحوه تعامل آنها با یکدیگر است.
در این رابطه چنین به نظر می‌رسد که در وهله نخست منشاء این اختلافات، شکاف نسل ها یا همان فاصله موجود بین نسل جوان و بزرگترهای مسجد است لذا مقصر اصلی نیز در اين رابطه هر دو گروه جوان‌ و مسن‌ فعال در مسجد می باشند که به شناخت خواست و ذائقه طرف مقابل مبادرت نورزیده اند. لذا قبل از بررسی دقیق این مشکل، یاد آوری نکاتی چند در این باره ضروری به نظر می رسد

93ـ رابطه کار فرهنگی با عالم سیاست
متأسفانه هنوز تشكّلهای فرهنگی نتوانسته اند در فعالیتهای تشكّلی خود،  نوع رابطه شان را با عالم سیاست  مشخص کنند و نوعاً نمی دانند که بالاخره تکلیف شان با قاعده مسلم «سیاست ما عین دیانت ماست  و دیانت ما عین سیاست ماست» چیست؟ و چگونه می توانند به وظیفه سیاسی خود در قبال جامعه عمل نمايند ؟ لذاست که در این عرصه، گاهی به نعل می زنند و گاهی به تخته، گاهی دچار افراط می شوند و گاهی دچار تفریط، یک ‌بار بی‌خبر می مانند و یک‌بار بی طرف.
عمق و شدت این آسیب یعنی همان سیاست گریزی و ترس از ورود به عالم سیاست در تشكّلها، گاهی به قدری است که مثلاً اگر یک‌بار یک مهره اثر گذار فرهنگی و یا یک ليدر کار تشكّلی درباره یک رخداد سیاسی موضع گیری درستی انجام دهد و از جریانی بر حق جانبداری نماید دیگر پس از آن تشكّلهای فرهنگی سراغ او نمی روند و کل صبغه فرهنگی او را نادیده خواهند گرفت.

94ـ رابطه کار فرهنگی با کار اقتصادی
با در نظر گرفتن وجوه تمایز کار فرهنگی تشكّلی به عنوان یک فعالیت خود جوش، داوطلبانه و تکلیف محور با کار اقتصادی منفعت طلب و سود محور، قطعاً به این نکته خواهیم رسید که در انجام کار فرهنگی نه تنها سود و منفعت مادی عاید کسی نخواهد شد بلکه در این وادی پر خطر، لازم است که انسان از جان و مال و لحظات ارزشمند عمر خویش نیز مایه بگذارد تا شاید به بخشی از رسالت و تکلیف خویش در این راستا عمل کرده باشد.
همچنین در اين خصوص توجه به این نکته اساسی ضروری  است كه بدانیم به کار فرهنگی در تشكّلها نمی توان و نباید به عنوان شغل نگاه کرد و درصدد تامین معاش و زندگی از این راه بود.

95ـ قاعده  «یک محور، دو بازو »
برای شروع اولیه کار در این عرصه، در ابتدا وجود یک محور و دو بازو كافي است به شرط آنكه هر دوي اينها يعني هم محور و هم بازو بتوانند نقش مؤثر و کلیدی خود را در تشكّل، به بهترین وجه ایفا ممكن نمایند .
علاوه برآنکه در این خصوص بايد توجه داشت كه حضور و ایفای نقش فرد در این عرصه، به معنای آن نیست که او انسان کامل شده و به تکامل اخلاقی رسیده است بلکه به این معناست که چون او به واسطه دست عنایت پروردگار و لطف خداوند متعال، سعی و تلاشش در مسیر هدایت از دیگران بیشتر بوده و راههای مبارزه با شیطان و وسوسه‌هاي هوای نفس را بهتر از متربّيان جوان ونوجوان می‌شناسد آمده است تا در اين راه به ايفاي  نقش یک راه‌بلد و راهنما در گروه بپردازد و همراه با شاگردان و متربّيانش این مسیر دشوار را طی کند.

96ـ برخی آفات تربیتی اردوهای فرهنگی
بدون شک یکی از اثر گذارترین فضاهای تربیتی مناسب برای انجام کار فرهنگی، فضای اردو و اردوگاه می باشد.
بر این اساس تیم مربی گری گروه موظفند که به منظور بهره برداری مطلوب از اردو، به دقت برنامه ریزی نمایند تا بتوان از اين امتیاز ویژه يعني« حضور یک شبانه روز متربی در اردو و دور از محیط خانواده» به بهترین وجه استفاده کرد.
برای طراحی یک اردوی مناسب باید حتماً سه اصل اساسی هدفمندي، انضباط و سازمان‌دهی اردو در كاملترين شکل ممكن مد نظر طراحان اردو قرار بگیرد.
اما بهرحال در این خصوص، آنچه بیش از همه باید مورد توجه قرار گیرد آفات و خطرات تربیتی خاصی است که معمولاً فضاهای این چنینی را تهدید می کند آفات و خطراتی از قبيل خلأ بی‌برنامگی در کلیه مراحل اردو، عدم وجود فضای هماهنگ و مشترك در گروه بندي‌ها و سطح بندي‌هاي انجام شده در اردو متناسب با سن و طبقه اجتماعی و خانوادگی مخاطبان و در نهایت اوج گرفتن شوخیهای تند و تمسخرهای شکننده بین افراد به نحوی که به شخصیت افراد لطمه وارد شود.

97ـ تكرار برنامهها به صورت كليشه‌اي
از آنجا كه اغلب مخاطبان برنامههاي تربيتي تشكّلهاي فرهنگي را جوانان و نوجوانان تشكيل مي‌دهند. پس بر اين اساس لازم است كه طراحي و اجراي برنامهها در تشكّلهاي فرهنگي در قالبهاي متنوع، و به شيوه‌هايي با نشاط، جوان پسند و به روز صورت بپذيرد. این در حالیست که متأسفانه، امروزه در كشور ما اغلب برنامه‌ريزيهاي فرهنگي تشكّلها در طول سال، نوعاً در قالب كليشههايي تكراري و يكنواخت صورت مي‌پذيرد و فاقد هرگونه تنوع، نوآوري، خلاقيت، شكوفايي و ابداع مي‌باشد.
لذا در چنين شرايطي به نظر مي‌رسد كه اگر ما به عنوان مثال اهم برنامههاي فرهنگي سالانه يك تشكّل را، در قالب يك گزارش كاري مكتوب گردآوري و تنظيم كنيم بطور مسلم اين گزارش را مي‌توان به‌عنوان گزارش كار هزاران تشكّل فعال ديگر در كشور به شمار آورد زيرا امروزه بخش عمده‌اي از برنامه‌هاي تشكّل‌هاي فرهنگي كشور كاملاً مشابه يكديگر مي‌باشند که تنها بر اساس روز شمار مناسبتهاي مذهبي و ملي در تقويم انجام پذيرفته‌اند.

98ـ ضعف در زمينه معرفي الگوها و اسوهها
پيروي از الگوهاي برتر و افراد اسوه، در واقع عبارت است از حالتي كه انسان، به هنگام تبعيت از غير خود، بويژه تبعيت از افراد ممتاز پيدا مي‌كند كه در اين حالت متربّي سعي مي‌كند رفتار خود را به چارچوبهاي رفتاري افراد الگو و اسوه نزديك نمايد.
در روش تربيت الگويي، مربي مي‌تواند با معرفي چهرههاي برتر مثل بزرگان دين، مجاهدان راه حق و سرداران جبهه و جنگ، در كنار ترسيم نوع رفتار، سبك زندگي و سيره عملي اين افراد فراروي متربّيان، تا حدودي در رفتار آنان به طور مستقيم  تاثير مثبت ايجاد نمايد.
بهرحال در اين خصوص لازم به ياد آوري است كه بدانيم اكثر مسجديها، آدمهاي خوبي هستند اما لزوماً مربيهاي خوبي نيستند، لذا نبايد متربّيان گروه را به صورت ديمي و گتره‌اي در معرض تربيت و مربي گري همه افراد مسجدي قرار داد چنانکه در این رابطه لازم است که همواره مربيان تشكّلها  در تمامي مراحل انجام كار فرهنگي ، حتی در معرفي چهرهها نیز به گروه، دقت لازم را مبذول‌ دارند چراكه به طور طبيعي اثرپذيري متربّيان گروه از چهرههاي مطرح شده در تشكّل بسيار زياد است.

99ـ مدير اصلي كار فرهنگي كيست؟
مدیر اصلی کار فرهنگی در تشكّلهای مسجدی لزوماً باید امام جماعت باشد زیرا رسالت حوزوی بودن فرد روحانی نیز انجام این امر مهم  را از دیر باز ایجاب می‌کرده و در واقع انجام کار فرهنگی در تشكّلها  یکی از وظایف ذاتی امام جماعت مسجد به شمار می آید.

100ـ تربیت بچه مسلمانهای کم انگیزه
گاهی در برخی از تشكّلهای فرهنگی موجود در كشور مشاهده مي‌شود که هیچ گونه نقصی در برنامه‌ریزیهای آموزشی و پرورشی گروه و فرایند کلی تعلیم و تربیت در محیط تشكّل وجود ندارد به گونه‌ای که حتی اکثر اعضای این تشكّلها با آیات کلیدی قرآن آشنا می شوند، علوم دینی را فرا می گیرند و چه بسا در نمازهای جماعت صبح مسجد نیز شرکت می کنند اما در عین حال وقتی که کسی از خارج به این تشكّل ورود پیدا می کند در بدو امر با یک خلأ جدی و اساسي در رابطه با وجود انگیزههای انقلابی در افراد مواجه می شود و به سهولت در می یابد که نوعاً اعضای این گونه تشكّلها، بیشتر مقید به انجام دستورات صرفاً عبادی و مناسکی اسلام می باشند و حتی در عرصه آموزش نيز دانش دین را درست در ردیف سایر دانشهای موجود بشري فرا می گیرند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *