بررسی علل گرايش فراگيران بزرگسال غير شاغل به آموزش‌های كاردانش

چکیده
اين پژوهش درصدد آن است تا به شناخت گرايش فراگيران بزركسال غير شاغل به آموزشهاي كاردانش در شهر قزوين بپردازد و علل گرايش آنان به اين شاخه را باز شناسد.
روش اين تحقيق توصيفي است همه فراگيران بزرگسال 40-16 ساله غير شاغل مشغول به تحصيل در پايه هاي دوم و سوم مدارس كاردانش بزرگسال شهرستان قزوين به تعداد 2352 نفر به عنوان جامه آماري در نظر گرفته شده است كه از اين تعداد 384 نفر به عنوان نمونه به روش تصادفي طبقه اي انتخاب شدند. ابزارجمع آوري اطلاعات پرسشنامه بوده است كه حاوي 20 سئوال كوتاه پاسخ چند گزينه اي مي باشد. ضريب آلفاي كرونباخ اعتبار پرسشنامه برابر 87/0 بدست آمد. نتايج پژوهش به شرح زير مي باشد: 1.دستيابي سهل تر به شغل موجب گرايش فراگيران بزرگسال غير شاغل به آموزشهاي كاردانش بوده است. (001/0>p ) 2.به نظر مي رسد عامل سهولت كسب ديپلم موجب گرايش فراگيران بزرگسال غيرشاغل به آموزشهاي كاردانش بوده است. (001/0>p ) 3.سهولت ادامه تحصيل تا سطح كارداني پيوسته موجب گرايش فراگيران بزرگسال غيرشاغل به آموزشهاي كاردانش بوده است (001/0>p ) 4.گرايش فراگيران بزرگسال غير شاغل به آموزشهاي كاردانش در طبقه سني 20-15 سال كمتر از ساير طبقات سني بوده است (001/0>p ) 5.گرايش فراگيران بزرگسال غيرشاغل به آموزشهاي كاردانش به ترتيب اولويت به هر يك از زمينه هاي تحصيلي، خدمات، صنعت و كشاورزي بوده است. 6.گرايش زنان بزرگسال غير شاغل به آموزشهاي كاردانش بيشتر از مردان بوده است (001/0>p ).

مقدمه
اهميت و ضرورت توسعه آموزشهاي فني و حرفه اي به عنوان يكي از شاخه هاي توسعه و ابزارهاي تحقيق برنامه هاي توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي در كشور بر كسي پوشيده نيست. تامين نيروي متخصص و ماهر براي اجراي هر برنامه ضرورتي امكان ناپذير است كه بدون توجه به آن سرمايه گذاري هاي مادي و انساني به هدر خواهد رفت به همين دليل از عواملي سالهاست مانع تحقق واقعي اهداف برنامه هاي اقتصادي و اجتماعي شده، فقدان يا كمبود نيروي متخصص و ماهر متناسب با نيازهاي اجرايي برنامه ها به خصوص در بخش مياني آن بوده است كه البته وزارت آموزش و پرورش تربيت و تامين آن را به طور گسترده به عهده دارد.
تحول در نظام آموزشي دوره متوسطه به رغم اهداف متعددي كه براي آن منظور شده، در نهايت متوجه تامين و پر كردن خلا نيروهاي ماهر و متخصص در بخش مياني بازار كار با نگرش واقع بينانه نسبت به اجراي برنامه هاي توسعه در كشور است.
آنچه اقتصاد جهاني را بيش از پيش مشخص مي كند بازارهاي كار ملي و بين المللي است كه هر روز متفاوت تر از پيش است. امروزه كشورها سخت در تلاش هستند تا با ايجاد نظامهاي آماده سازي افراد براي اشتغال، منابع خود را مورد استفاده بهينه قرار دهند. در حقيقت همه افراد حتي مردم كشورهاي در حال توسعه به شرطي مي توانند در بازار كار رقابت كنند كه در تكنولوژي هاي نوين مهارت داشته و از مهارتهاي تخصصي برخوردار باشند. معمولا نظام آموزش حرفه اي هر كشور مانند يك نهاد، مسئول آماده سازي افراد براي كار قلمداد مي شود.
در اين رهگذر آموزش بزرگسالان نيز به خود اتكايي و بهره گيري از حقوق اساسي، افزايش بهره وري و بازدهي كار كمك مي كند و قطعا به سطوح عالي آموزش و سعادت نسلهاي آينده منجر مي شود. آموزش بزرگسالان بايد به عنوان يكي از عوامل توسعه انساني و سرمايه گذاري سودمند، از محدوديتهاي تعديل ساختاري مصون باشد.

بيان مسئله
همزمان با برنامه هاي توسعه سرمايه گذاري عمرانيدر كشور ، توجه به منابع نيروي انساني ماهر از اولويت خاصي برخوردار مي باشد از آنجايي كه آموزش متوسطه منبع اصلي تربيت نيروي انساني ماهر و نيمه ماهر به شمار مي رود و از اينرو تاثير ويژه اي در ميزان موفقيت برنامه هاي توسعه اقتصادي و اجتماعي مي گذارد كه اين مهم با آموزش در شاخه كاردانش امكان پذير شده است . اكنون لزوم ارتباط و هماهنگي آموزش و پرورش با نيازهاي بازار كار و تلفيق آموزش با كار بيش از پيش احساس مي گردد ، لذا برنامه ريزان آموزشي كوشش كرده اند در اين خصوص به نحوه مطلوبي برنامه ريزي كرده و در سطح وسيعي آنرا اجرا كنند .
در نظام جديد آموزش متوسطه در كنار شاخه هاي نظري و فني و حرفه اي براي تربيت نيروي انساني متخصص و ماهر در بخشهاي مختلف اقتصادي ، شاخه كاردانش ايجاد گرديده است . انتظار مي رود كه فراگيران با استعداد و توانمند و با علاقه فراوان به اين شاخه گرايش پيدا كنند تا بتوان از طريق آن به هدف راهبردي يعني ايجاد اشتغال از راه آموزش رسيد . واضح است علاوه بر آثار مهمي كه اين آموزش ها براي ايجاد اشتغال مولد دارد آثار فرهنگي و تربيتي براي پرورش افراد متكي به خود و مستقل نيز به دنبال دارد .
محقق به دليل دست اندر كار بودن در آموزش افراد بزرگسالان در اين شاخه در مدارس بزرگسالان در چند سال اخير شاهد افزايش چشمگير تقاضاي ثبت نام و ادامه تحصيل بزرگسالان در اين شاخه بوده است . هجوم بيش از حد بزرگسالان به مدارس شاخه كاردانش سبب گرديده است مدارس و آموزشكده هاي فني و حرفه اي موجود نتوانند پاسخگوي تقاضاي متقاضيان به ادامه تحصيل در سطح ديپلم و كارداني پيوسته (فوق ديپلم) باشند . حتي اين نگراني وجود دارد كه تقاضاي ادامه تحصيل داوطلبان در سطح ديپلم و كارداني پيوسته (فوق ديپلم) در رشته هاي خاصي سبب تراكم و اشباع منطقه و ناحيه از نيروهاي ماهر و نيمه ماهر در يك يا چند رشته خاص گردد . به منظوراينكه بتوانيم با شناسايي گرايش فراگيران بزرگسال به آموزشهاي كاردانش در جهت تصميم گيري مناسبتر براي آموزش اينگونه فراگيران از قبيل ايجاد و يا تنوع رشته ها و تناسب آن با نياز منطقه اقدامات جدي بعمل آوريم و همچنين به منظور اينكه بتوانيم تدابيري در برنامه ريزيهاي آتي براي تضمين اشتغال فارغ التحصيلان بزرگسال غيرشاغل شاخه مذكور به عمل آوريم لازم است كه پاسخهاي منطقي و عملي براي سوالهاي ذيل داشته باشيم :
علل گرايش فراگيران بزرگسال غيرشاغل به آموزشهاي كاردانش از ديدگاه آنان در مدارس كاردانش شهر چيست ؟
و اينكه چه تفاوتي در گرايش فراگيران بزرگسال غيرشاغل زن و مرد به آموزشهاي كاردانش وجود دارد ؟

مرور پيشينه تحقيق
به طور كلي تا اواخر قرن نوزدهم آموزش حرفه اي در اروپا به سه روش رواج يافته بود . اولين روش تمركز مدارس در مدارس صنعتي بود كه اين امكان را فراهم مي آورد كه رابطه بسيار نزديك بين آموزش نظري و عملي وجود داشته باشد . دومين روش اين بود كه دانش آموزان مدت معيني را در كارخانجات كارآموزي مي كردند و روش سوم بدين صورت بود كه كارگاهي با همان ويژگيها و اهداف كارخانه هاي بزرگ در مدارس احداث مي نمودند (ون گرانت،1966) .
نخستين كشوري كه بمنظور پاسخگويي سريع به نيازهاي صنايع جديد برنامه آموزشي و حرفه اي را در مدارس خود طراحي نمود ، پروس (آلمان) بود . اين اقدام در واقع تلاشي براي غلبه بر رهبري تجاري انگليسي ها بود . آنها براي تعليم بيشترين افراد در كوتاه ترين زمان ممكن ، راه چاره را چنين يافتند كه از بهترين آموزشهاي حرفه اي در مدارس استفاه كنند . آلماني ها دريافته بودند كشوري كه نيروي انساني خود را به بالاترين مهارتها مجهز كند ، موفقيتهاي صنعتي و تجاري را كسب خواهد كرد و چنين ذخيره اي خصوصاً برا ي كشورهايي كه از منافع طبيعي محدود برخوردارند ، اهميت بسيار زيادي دارد . مدارس آلماني پس از مدتي به صورت الگويي براي ديگر كشورهاي اروپايي درآمد . ابتدا انگليس و سپس اتريش ، سوئد ، ايتاليا ، فرانسه و بالاخره روسيه به تقليد مدارس آلمان و برنامه و روش آنها ، مدارس حرفه اي ايجاد نمودند . (ون گرانت،1966) .
برنامه روزانه مدارس صنعتي آلمان شامل يك ساعت آموزش خواندن و نوشتن و كار در كارخانه براي بقيه مدت بود . مدرسه در تمام مدت روز و سراسر سال فعاليت داشت . با وجود آن كه اين مدارس مورد حمايت مردم قرار نگرفت و خيلي زود از ميان رفت اما بدون اثر هم نبود . مهم ترين اثر اين مدارس آن بود كه دانش آموزان آلماني تمايل زيادي براي بدست آوردن تواناييهاي فني پيدا نمودند و در انگلستان نيز اين امكان فراهم شد كه بچه ها بتوانند به مدرسه بروند ، چه در غير آن صورت به دليل عدم توانايي در پرداخت شهريه ، اين امر غير ممكن بود .(ربرتزري،1965) .
با وجود آنكه اروپا از مدتها به اين نتيجه رسيده بود كه براي استفاده از امكانات و منابع طبيعي محدود بايد روي نيروي انساني خويش سرمايه گذاري نمايد اما در امريكا تا به اجرا در آمدن ((قانون مريل)) در سال 1862 ميلادي از آموزش حرفه اي در مدارس خبري نبود . (ون گرانت ، 1966)
در كشور ژاپن ضرورت آموزش حرفه اي در سال 1871 با تاسيس دفتر آموزش فني در قسمت آموزش و پرورش تشخيص داده شد . برنامه آموزش حرفه اي در اين كشور تا قبل از جنگ جهاني دوم به كارآموزي شغلي و همچنين مختصري آموزش عمومي اختصاص يافته بود . (ربرتزري ، 1965)
زيبا كلام (1364) مي گويد انديشمندان هندي نيز نياز به تغييرات اجتماعي را كه از راه تعليم و تربيت در هند و قبول نياز به تغييرات و اصلاحات اجتماعي ، نظير ريشه كن ساختن فقر عمومي ، بيكاري و اينكه بسياري از مشكلات سياسي با بي نيازي از دولتهاي بيگانه و خودكفايي عملي حل خواهد شد ، پذيرا شدند و اين باعث پيشرفت علم و صنعت در اين كشور شد . در طول 57 سالي كه از استقلال هند مي گذرد پيشرفتهاي عظيم فني و علمي شايان توجهي نصيب هند گشته است و دانشمندان موفق به انجام تحقيقات علمي در زمينه هاي مختلف گشته اند .
تعليم و آموزش فني و حرفه اي و آموزش كارهاي دستي و تربيت تكنسين و مهندس اكنون در هند نه تنها به خوبي شكل گرفته بلكه به طور مداوم در حال پيشرفت است و دست اندكاران آموزش به طور دائم در صدد رفع مشكلات مربوط به آن از لحاظ كيفيت هستند . تاريخ شروع آموزش فني و حرفه اي در هند را ميتوان زمان احداث اولين انستيتوي آموزش فني و حرفه اي بين سالهاي 1937 و 1921 دانست .
نظام آموزشي هند در دوره متوسطه 5 سال مي باشد و 2 سال تحصيلات عاليه دبيرستاني وجود دارد كه از آن به نظام    2+10 ياد مي كنند . تعليمات عاليه از سه سال دوره دانشجوئي عمومي تشكيل يافته (ادبيات و علم) و براي رشته هاي مهندسي ، طب و كشاورزي اين دوره 4 تا 5/4 سال مي باشد .
ديپلم دوره هاي تكنسين در پلي تكنيكهاي هند ارائه مي شود و ورود به آن پس از طي ده سال دوره دبستان و دبيرستان است . و سطح اين دوره ها متوسطه است و رشته هاي ساختمان – مكانيك و مهندسي برق ارائه مي شود . دانش آموزاني كه دوره دبيرستان را به اتمام مي رسانند ، بخصوص در رشته هاي علمي ، غالباً تحصيلات عاليه خود را در كالجهاي مهندسي و انستيتوهاي تكنولوژي ادامه مي دهند.

فرضيه هاي تحقيق
1.    از ديدگاه فراگيران بزرگسال غيرشاغل دستيابي سهل تر به شغل موجب گرايش آنان به آموزشهاي كاردانش مي شود .
2.    از ديدگاه فراگيران بزرگسال غيرشاغل سهولت كسب ديپلم موجب گرايش آنان به آموزشهاي كاردانش مي شود .
3.    از ديدگاه فراگيران بزرگسال غيرشاغل سهولت ادامه تحصيل تا سطح كارداني پيوسته (فوق ديپلم) موجب گرايش آنان به آموزشهاي كاردانش مي شود .
4.    بين گرايش زنان و مردان فراگير بزرگسال غيرشاغل به آموزشهاي كاردانش تفاوت معني داري وجود ندارد .

روش ، جامعه ، نمونه و روش نمونه گيري
از آنجائيكه در اين تحقيق هدف توصيف كردن شرايط يا پديده هاي مورد بررسي است روش تحقيق توصيفي مي تواند براي شناخت هرچه بيشتر شرايط موجود و ياري دادن به فرآيند تصميم گيري مفيد و موثر باشد . همچنين براي توزيع ويژگيهاي جامعه آماري مورد نظر از روش پيمايشي استفاده گرديده است كه خود مي تواند براي پاسخگويي به چگونگي وضعيت موجود بكار  رود .
جامعه تحقيق شامل كليه فراگيران بزرگسال غيرشاغل 16 تا 40 ساله در حال تحصيل در مدارس كاردانش بزرگسال (شبانه) شهر قزوين در سال تحصيلي 80-79 مي باشند . تعداد كل مدارس مذكور مشتمل بر 7 واحد آموزشي در سطح 2 ناحيه آموزش و پرورش شهرستان قزوين و منطقه البرز بوده است . از اين تعداد يك واحد آموزشي دخترانه دولتي و يك واحد آموزشي دخترانه غيردولتي ، يك واحد آموزشي پسرانه دولتي و چهار واحد آموزشي پسرانه غيردولتي مي باشد ، تعداد افراد جامعه به ترتيب 392 نفر فراگيران زن و 1960 نفر فراگيران بزرگسال مرد مي باشند كه جمعاً 2352 نفر خواهند بود .
با توجه به هدف پژوهش مطالعه وشناخت علل گرايش فراگيران بزرگسال غيرشاغل در مدارس كاردانش بزرگسال است بدين منظور ابتداليست كليه مدارس مجري شاخه كاردانش بزرگسال در سه ناحيه آموزش و پرورش شهرستان قزوين تهيه شد كه پس از مشخص شدن تعداد جامعه مورد نظر پرداخته شد . در اين راستا تعداد 384 نفر به عنوان افراد نمونه برآورد گرديدند كه با توجه به نسبت موجود افراد در جامعه و به تفكيك جنسيت و واحد آموزشي به ترتيب 64 نفر زن و 320 نفر مرد و به عنوان نمونه انتخاب شدند .

ابزارهاي پژوهش
براي سنجش نظرات افراد مورد مطالعه و آزمون فرضيه هاي تحقيق اقدام به تهيه و تدوين پرسشنامه نگرش سنج محقق ساخته با درجه بندي و احكام پنجگانه ليكرت شامل گزينه هاي “كاملاً موافقم” ، “موافقم”  ، “مطمئن نيستم” ، “مخالفم” و “كاملاً موافقم” و در دو بخش تنظيم شد . بخش اول آن مربوط به اطلاعات فردي پاسخگويان (آزمودنيها) از قبيل جنس ، سن و پايه تحصيلي و رشته تحصيلي مي باشد و بخش دوم آن شامل 20 سوال بسته پنج گزينه اي جهت بررسي نظرات افراد آزمودنيها پيش بيني گرديده است . امتيازات سطوح طيف ليكرت از “كاملاً موافقم” تا “كاملاً مخالفم” به ترتيب از 1 تا 5 خواهد بود .
براي اعتبار يابي و تعيين روايي سوالات پرسشنامه به شيوه زير عمل شد :
–    پرسشنامه پژوهش با نظرخواهي از تعدادي اساتيد و استاد راهنما و مشاور ، اصلاح شده و به صورت نهايي درآمد . بنابراين مي توان گفت كه پرسشنامه از روايي صوري برخوردار است .
–    با توجه به اينكه پرسشنامه با شرح ساده و روشني ازاهداف و نيز نحوه پاسخگويي به آن شروع شده ، سوالات و گزينه هاي آن طوري طراحي شده اند كه پاسخگويان به راحتي بتوانند به آنها پاسخ گويند ، بنابراين پرسشنامه داراي روايي ساختار نيز مي باشد .
–    پرسشنامه تهيه شده به طور آزمايشي بين 30 نفر از افراد جامعه توزيع و پس از جمع آوري با استفاده از فرمول محاسبه كرانباخ ، ضريب اعتبار آزمون در هر يك از فرضيات و كل پرسشنامه محاسبه كه به ترتيب براي فرضيه اول عدد 96% و فرضيه دوم عدد 87% و فرضيه سوم عدد 88% و در كل پرسشنامه براي كل آزمودنيها عدد 93% بدست آمد .

بحث و نتيجه گيري
1.بيشتر فراگيران غيرشاغل بزرگسال مدارس كاردانش را افراد 15 تا 20 سال تشكيل مي دهند .
2.بيشترين فراواني و درصد مربوطه در هر دو جنس متعلق به پايه سوم مي باشد .
3.بيشترين فراواني و درصد مربوطه تحصيل كنندگان در شاخه كاردانش مربوط به رشته هاي نقشه كشي ساختمان و كامپيوتر است و گرايش اكثر آنان به سمت رشته هايي با زمينه صنعت بوده است .
4.از نظر آماري و از ديدگاه فراگيران بزرگسال دستيابي سهل تر به شغل موجب گرايش آنان به آموزشهاي كاردانش مي شود (001/0p>) . نتيجه فوق ، نتيجه بدست آمده در تحقيق فاني (1378) ، را مورد تاييد قرار مي دهد كه در تحقيق مذكور آمده است هنرجويان معتقدند كه تضمين اشتغال فارغ التحصيلان به مقدار زيادي در ايجاد علاقه و رغبت آنان به انتخاب رشته هاي فني و حرفه اي و كاردانش موثر بوده است . همچنين نتيجه بدست آمده در پژوهش ميري چيمه (1374) را با عبارت ((اميد زودتر دست يافتن به اشتغال و درآمد ، باعث روي آوردن دانش آموزان كاردانش به تحصيل در شاخه كاردانش به تحصيل در شاخه كاردانش شده است)) را مورد تاييد قرارا مي دهد .
5.زنان بيشتر از مردان دستيابي سهل تر به شغل را موجب گرايش به آموزشهاي كاردانش مي دانند .
6.سهولت كسب ديپلم موجب گرايش فراگيران بزرگسال به آموزشهاي كاردانش مي شود كه نتيجه فوق ، نتيجه بدست آمده در تحقيق افشاري ، (1375) با اين عبارت كه ((دانش آموزان به جهت مشكل بودن دروس نظري ساير شاخه ها به شاخه كاردانش گرايش پيدا كرده اند)) را مورد تاييد قرار مي دهد . همچنين به نظر مي رسد كه از نظر آماري زنان بيشتر از مردان سهولت كسب ديپلم را موجب گرايش به آموزشهاي كاردانش دانسته اند .
7.سهولت ادامه تحصيل تا سطح كارداني پيوسته موجب گرايش فراگيران بزرگسال غيرشاغل به آموزشهاي كاردانش مي شود . نتيجه فوق نيز ، نتيجه بدست آمده ذوالقرنين ، (1373) با اين عبارت كه ((هنرجويان دبيرستانها در مقايسه با دانش آموزان دبيرستانهاي نظري به نسبت بيشتر ابراز كرده اند كه قصد ادامه تحصيل دارند)) را مورد تاييد قرار مي دهد . همچنين نتيجه بدست آمده نتيجه پژوهش اروج پور ، (1374) را با عبارت ” اطمينان از ادامه تحصيل فارغ التحصيلان دختر و پسر در هنرستانها تا سطوح عالي ، عامل ترغيب دانش آموزان به رشته هاي فني و حرفه اي است ” را مورد تاييد قرار مي دهد . از طرفي زنان بيشتر از مردان سهولت ادامه تحصيل تا سطح كارداني پيوسته را موجب گرايش به آموزشهاي كاردانش مي دانند .
8.بين گرايش زنان و مردان فراگير بزرگسال غيرشاغل به آموزشهاي كاردانش تفاوت معني دار وجود دارد . در مجموع گرايش زنان به آموزشهاي كاردانش بيشتر از مردان است . نتيجه فوق ، نتيجه بدست آمده در تحقيق و پژوهش اروج پور ، (1374) را با عبارت ” دختران بيشتر از پسران ، تضمين كار فارغ التحصيلان هنرستاني را عامل ترغيب در انتخاب اين شغل براي تحصيل مي دانند ” را مورد تاييد قرار مي دهد .
9.گرايش فراگيران بزرگسال غيرشاغل به آموزشهاي كاردانش در مجموع در طبقه سني 20-15 سال كمتر از ساير طبقات سني بوده است . ولي از نظر فراواني و درصد فراواني ، بيشتر فراواني و درصد مربوطه به طبقه سني مذكور اختصاص دارد يعني احتمالاً دانش آموزان سنين 20-15 سال بدليل بازماندگي از تحصيل در مدارس روزانه و از دست دادن شرايط ثبت نام در ساير شاخه ها ناگزير به ادامه تحصيل در شاخه كاردانش شده اند .
10.گرايش فراگيران بزرگسال غيرشاغل به آموزشهاي كاردانش به منظور دستيابي سهل تر به شغل ، سهولت كسب ديپلم و سهولت ادامه تحصيل تا سطح كارداني پيوسته در مجموع به ترتيب به زمينه خدمات و سپس به زمينه صنعت و در آخر هم به زمينه كشاورزي بوده است .

پيشنهادها
1.پيشنهاد مي شود با توجه به تمايل فراگيران بزرگسال غيرشاغل به ادامه تحصيل در شاخه كاردانش ، آموزش و پرورش منطقه و ناحيه تسهيلات بيشتري براي پاسخگويي به متقاضيان ثبت نام اينگونه مدارس قائل شوند .
2.پيشنهاد مي شود به سبب گرايش فراگيران بزرگسال غيرشاغل به آموزشهاي كاردانش جهت دستيابي سهل تر به شغل ، به ايجاد و تضمين و اشتغال مناسب فارغ التحصيلان شاخه مذكور پس از تحصيل با هماهنگي ساير دستگاهها توجه خاصي مبذول گردد .
3.پيشنهاد مي شود رشته هاي مهارتي مصوب در مدارس كاردانش بزرگسالان متناسب با آمايش و نياز منطقه و محدوده جغرافيايي واحد آموزشي و متناسب بازار كار صورت گيرد تا متناسب با نيازمنديهاي بازار كار به آماده سازي فراگيران بزرگسال غيرشاغل بپردازند تا از عدم تناسب آماده سازي افراد براي بازار كار كاسته گردد .
4.پيشنهاد مي شود به سبب گرايش فراگيران بزرگسالان غيرشاغل به آموزشهاي كاردانش به منظور ادامه تحصيل تا سطح كارداني پيوسته ، تسهيلات لازم از جمله ايجاد و تاسيس مراكز و رشته هايي متناسب با بازار كار در آموزشكده هاي فني و حرفه اي ايجاد گردد .
5.پيشنهاد مي شود پذيرش و ثبت نام فراگيران در مدارس كاردانش در رشته هاي كاردانش براساس نياز مراكز حرف و صنايع در منطقه صورت گيرد و از تمركز ثبت نام در يك زمينه يا گروه تحصيلي جلوگيري به عمل آيد .
6.با عنايت به گرايش فراگيران بزرگسال غيرشاغل به رشته هاي خاصي در زمينه خدمات و صنعت ، پيشنهاد مي شود برنامه ريزيها و اقدامات اساسي در جهت برقراري ارتباط مناسب بين نوع آموزشهاي مهارتي فراگيران و نيازهاي بازار كار صورت پذيرد .
7.از آنجائيكه فراگيران بزرگسال غيرشاغل زنان نسبت به مردان علاقه بيشتري به ادامه تحصيل در شاخه كاردانش از خود نشان داده اند پيشنهاد مي شود اقدامات لازم در جهت ايجاد شرايط مناسب از قبيل تنوع رشته ها و تناسب آن با نياز منطقه و زنان در مدارس و آموزشكده ها صورت گيرد .
8.پيشنهاد مي شود به سبب گرايش فراگيران بزرگسال غيرشاغل به آموزشهاي كاردانش به موجب سهولت كسب ديپلم ، تدابيري اتخاذ گردد كه به منزلت و ماهيت اين گونه آموزشها نسبت به ساير ديپلمه ها خدشه اي وارد نگردد .
9.با توجه به گرايش قابل ملاحظه فراگيران بزرگسال غيرشاغل 20-15 سال جوان به آموزشهاي كاردانش پيشنهاد مي شود تدابيري اتخاذ گردد تا با آموزشهاي مهارتي مناسب و مورد نياز بازار كار خلاء موجود نيروهاي ماهر جوان در بخشهاي صنعت و خدمات و كشاورزي مرتفع گردد .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *