تاليف : دكتر شهلا اعزازی
خلاصه كتاب:ياسمن طباطبايي
چاپخانه اسلاميه – انتشارات روشنگران و مطالعات زنان
چون واژه خانواده براي همه بسيار آشناست مطالعه علمي و دقيق آن مشكل است و هر كس به نوبه خود تعريفي از خانواده ارائه مي دهد همچنين در كشورهايي كه صنعتي هستند و در كشورهايي كه در حال توسعه هستند تعريف خانواده بسيار متفاوت است . هدف بسياري از جامعه شناسان همچون جرج مورد اكه George murdoc و ويليام لويد وارنر Williamloiyd warner مطالعه انسان ابتدايي بر شناخت بهتر انسان مدرن بود بعدها اين جامعه شناسان با استفاده از مطالعه قبايل ابتدايي به تحليل هاي بسيار جالبي درباره جوامع صنعتي رسيدند .
يكي از جامعه شناسان از خانواده به عنوان گروهي خاص نام مي برد كه اعضاي آن با احساسات شديد با يكديگر در ارتباط اند به اين ترتيب وي به مهمترين خصلت گروه خانواده همچون صميميت تاكيد مي كند و معتقد است كه اين خانواده داراي بهترين شرايط براي رشد شخصيتي كودكان است .
طبق مطالعات مورداك و وارنر گذر از چند همسري ( كه مربوط به عصر چماقي بود) به ت ك همسري پيشرفت مهمي بود البته اين تك همسري فقط به زنان تعلق داشت نه به مردان – زيرا بشر توانسته بود تا حدودي بر محيط طبيعي خود تسلط يابد . و اين امر در اثر رام كردن حيوانات و دامپروري بوجود امد .مثلا مردان كه از راه هاي شكار بصورت اتفاقي مسئول تهيه تغذيه بودند از مرد شكارچي به مرد دامپرور تغيير جهت داد .
( البته همه اين موارد مربوط به عصر كشاورزي بود يعني هنوز پيشرفت بشر چنداني نكرده بود )
در اين عصر زنان بعنوان مستخدم و وسيله اي براي توليد فرزند بودند – زن جنايتكار توسط شوهرش فورا مجازات مي شد در صورتيكه خيانت مردان ، حداقل از طريق آداب و رسوم تحمل مي گشته بنابراين در ازدواج تك همسري آن چه براي زن جنايت به حساب مي آمد براي مرد مجاز تلقي مي گشت و مي توان گفت تك همسري در اين عصر آشتي ميان زن و مرد نبوده بلكه به بردگي كشاندن يك جنس از طريق جنس ديگري محسوب مي شده .
ولي در جوامع صنعتي همسر گزيني بصورت آزاد بود يعني اين ازدواج براساس عشق و علاقه ميان نفر صورت مي گرفت به اين معنا كه فرد از قيود و تمايلات خانواده آزاد شده بود . بنابراين اصطلاح همسر گزيني آزاد يعني انتخاب همسر بدون دخالت مستقيم خانواده با تاكيد بر اهميت عشق و علاقه 2 نفر همراه بود البته اگر چه از دخالت هاي خانوادگي كاسته شد اما مكانيسمي اجتماعي بوجود آمد كه ازدواج هايي كه باعث بر هم خوردن تعادل جامعه مي گشت جلوگيري مي نمود .
يعني هر كس با فردي از طبقه ، مذهب و نژاد و قوميت خود ازدواج مي كرد .
در امريكا 61% از دختران و پسران دقيقا با فردي از طبقه اجتماعي خود قرار ملاقات مي گذاشتند 35% از دو طبقه متفاوت و كاملا نزديك به هم بودند از بين اين 35% اين افراد زماني با هم ازدواج مي كردند كه داراي ويژگي هاي خاصي بودند مثلا اگر دختران از طبقه پايين بودند و پسران از طبقه بالا ، دختران از لحاظ محبوبيت و زيبايي در درجه ها بسيار بالايي بودند و يا اگرپسران از طبقه پايين و دختران از طبقه بالا بودند ويژگي برجسته براي پسران ورزشكار بودن و يا محصل نمونه بودن بود يعني تنها افراد ممتاز طبقه پايين به طبقه بالا مي توانستند راه يابند .
اما همسر گزيني در ايران هنوز به شكل سنتي و تحت نظارت خانواده قرار دارد يعني خانواده ها تجانس ( هماهنگي) اجتماعي زوجين را از لحاظ طبقاتي ، خانوادگي و اجتماعي در نظر گرفته و سپس با توجه به ميل و علاقه باني دختر و پسر با يكديگر ازدواج مي كردند .
البته دولت نتوانسته در اين زمينه كمكي به افراد كند يعني به جاي آن كه امكانات گذران زندگي را به افراد بدهد اين امر را به خانواده ها واگذار نموده تا اولا از طريق جهيزيه مناسب امكان شروع زندگي زوج جوان را تامين سازد و دوما از طريق تعيين مهريه بالا ، امكان گذران زندگي زن را پس از طلاق احتماعي فراهم سازد و مي توان نتيجه گرفت كه موارد گفته شده با علائق قلبي هماهنگي ندارد و در واقع چنين خانواده هايي براساس قول و قرارهاي اقتصادي بوجود آمده اند .
طي يكسري مطالعات مشخص شده مثلا مهريه بالا نه تنها مانع از طلاق نيست بلكه پس از طلاق به مرد احساس افسوس از معامله اي كه انجام داده دست مي دهد و زني كه پس از يك سال از همسر خود جدا شده و مهريه سنگين هم دريافت كرده با آن كه برنده اين معامله است از آن جا كه به قصد ازدواج كرده نه معامله احساس شكست دارد .
در واقع مخارج سنگين ازدواج ، جهيزيه و مهريه كه به عنوان پشتيبان فرد هستند صميميت را كه ويژگي برجسته خانواده هست از بين مي برد و شبيه ازدواج هاي خريد و فروشي هست كه در ان دختر به فروش خود به قيمت بالا مختصر است و مرد به خريد آن به همراه جهيزيه زياد افتخار مي كند .
نظريه هاي جامعه شناسان در مورد نقش هاي خانوادگي :
يكي از جامعه شناسان به نام اليزابت بات Elizabeth Bott در مورد تقسيم نقش افراد در خانواده تحقيق جالبي از بررسي 20 خانواده انگليسي در لندن انجام داد و كتاب خود را با عنوان « خانواده و شبكه اجتماعي» منتشر كرد در اين بررسي با زن ها و شوهرانشان به گفتگو در مورد نقش هاي خانوادگي نشست و به وجود 2 الگوي تقسيم نقش در خانواده پي برد .
الگوي اول خانواده هايي بودند كه به تنهايي و بدون كمك ديگري وظايف خود را انجام مي دادند .
مثلا مرد مبلغ معيني در اختيار زن قرار مي داد و چگونگي خرج خانه با زن بود و مرد در كار او هيچگونه دخالتي نمي كرد – مرد با دوستان خود به گردش و تفريح و نظاير آن مي پرداخت و زن نيز اوقات فراغت خود را با همجنسان خود به تفريح و خريد و سينما مي گذارند .
الگوي دوم به گونه اي بود كه زن ها و شوهرها در اكثر فعاليتها بصورت مشترك با يكديگر همكاري مي كردند مثلا در فعاليتهاي خانگي وظايف ميان زن و شوهر تقسيم مي شد در صورت نياز ، مرد به انجام فعاليتهاي خانگي مثل پخت و پز و غيره مي پرداخت و زن نيز در صورت لزوم از انجام فعاليتهاي مردانه مثل تعميرات و غيره رو گردان نبود . سپس از اين بررسي نتيجه گرفت كه خانواده هايي كه بصورت جدا به فعاليتهاي خود مي پردازند شبكه روابط اجتماعي آن ها متصل است يعني اين خانواده ها به دوستان و آشنايشان داراي روابط اجتماعي بسيار بالايي هستند اما خانواده هايي كه بصورت مشاركتي با يكديگر زندگي مي كنند داراي شبكه اجتماعي پراكنده هستند يعني با دوستان و آشنايانشان روابط اجتماعي زيادي بر قرار نمي كنند و اغلب همديگر را نمي شناسند و معقتد است كه اگر نقش هاي درون خانوادگي به افراد خارج از خانواده واگذار نشود و اين كمكها و پشتيباني ها نباشد زن و شوهر به يكديگر وابستگي متقابل مي يابند و از وابستگي هاي خارج از خانواده كاسته خواهد شد .
تغيير نقش مردان در خانواده :
در دوران گذشته مردها در خانواده صاحب اقتدار بودند اما اقتدار آن ها در طول تاريخ دگرگون و از ان كاسته شد علت اقتدار مرد ها تا حدودي ناشي از مالكيت و ارتباط آن ها با جهان خارج از خانه بودند . در سده نوزدهم به سبب افكار آزادي خواهانه ناشي از رنسانس و انقلاب فرانسه و حمايت از زنان و كودكان محدوديتي در اعمال اقتدار ، از ديد قانون بوجود آمد ، يكي از جامعه شناسان معتقد است هر چند حضور پدر مقتدر براي دوره طولاني در خانواده ضروري بوده و به پيشرفت جامعه كمك كرده ، اما در شرايط فعلي باعث پيدايش شخصيت هاي سلطه طلب گشته و جامعه را به سوي ديكتاتور طلبي سوق مي دهد .
پديده خشونت در خانواده :
در گذشته پديده خشونت در خانواده زياد به چشم مي خو.رد ، نگرش حاكم بر اكثر جوامع چنين بود كه خانواده محيطي خصوصي هست و ديگران ، جامعه و دولت حق هيچگونه دخالت در امور شخصي افراد را ندارند ، بطوريكه رفتار خشونت آميز كه در محيط هاي عمومي صورت مي گيرد بعنوان خلاف آشكار محسوب مي گردد و پيگرد قانوني دارد .اما انجام دادن همين رفتار در محيط خصوصي خانواده ، بصورت حق و وظيفه پدر و مادر و يا حق شوهر نسبت به زن مطرح ميشود و نه تنها اين اعمال قبيح نبوده بلكه از افراد قرباني تقاضا مي شود كه خود را با شرايط موجود وقف داده و آن را تحمل كنند .امروزه در كشور هاي صنعتي مشخص شده كه اعمال خشونت چه در اماكن عمومي و چه خصوصي جرم است .معمولا پديده خشونت در خانواده از طرف بزرگسالان و مردان اعمال مي شود و بايد تحت نظر و دقت بيشتري قرار گيرد ، چون در محدوده خانواده هميشه خشونت از جانب افراد قدرتمند حال از لحاظ قدرت بدني ، اقتصادي و اجتماعي بر فرد كم قدرت اعمال مي شود.
و چون فرد كم قدرت از لحاظ اقتصادي و اجتماعي ضعيف است به فرد قدرتمند وابسته مي باشد و از آن جا كه از حقوق انساني و اجتماعي خود آگاه نيست قادر به پايان بخشيدن به اين شرايط نمي باشد . زندگي را به خود سخت مي گيرد .
خشونت نسبت به زنان :
خشونت به زنان نه تنها محدود به خشونت بدني نيست بلكه هر رفتاري كه مرد به قصد اثبات قدرت خود به زن داشته باشد خشونت است .
خشونت فيزيكي يا بدني شامل ؛ انواع بدرفتاري ها مثل شلاق زدن ، صدمه زدن به اشياء و لوازم زندگي به خصوص وسايلي كه زن نسبت به آن ها دلبستگي خاص دارد ، تلفن هاي مكرر ، تعقيب و جاسوسي ، تهديد كلامي و غيره .
خشونت رواني :
شامل بدرفتاري كلامي و عاطفي مثل تمسخر در جمع ، تحقير وضعيت جسماني و ظاهري ، دشنام و ناسزا كه نتيجه آن از بين رفتن اعتماد به نفس و به هم خوردن تعادل رواني و تمايل به خودكشي مي باشد .
پايان ….