نویسنده: مهدی رحیمی
علم نور و روشنائي و معلّم تابانندة اين نور در تاريكي دل مشتاقان معرفت است كه در راه رسيدن به حقيقت قدم بر ميدارند و از اين رو از جايگاهي بس بلند و رفيع برخوردار ميباشد.
در مكتب متعالي اسلام كه اولين معلم آن ذات باري تعالي و اولين دانش آموزش حضرت ختمي مرتبت پيامبر مكرّم اسلام است، مقامي بس متعالي براي معلّم در نظر گرفته شده تا آن جا كه پيامبر اسلام فرمودهاند: «من تَعلَّمتَ منه حرفاً صِرْتَ لهُ عبداً»؛ از هر كسي حرفي آموختي بندة او ميگردي.[1] گويا بعد از حضرت حقّ (جلّ وعلا) آناني كه شايستگي مولي بودن براي بشر را دارند و انسان بايد در مقابلشان سر تعظيم فرود آورده و خاضع باشد معلّمانند، كه اولين و بالاترين معلمين بشر انبياء عظام و اوصياء مكرّمشان ميباشند، آنان كه با تحمل تمام سختيها از همه چيز خود گذشتند تا بشر را از خواب غفلت بيدار و از گرداب جهل و ناداني رهائي بخشند. از طرف ديگر جويندة علم و فراگيرندة دانش نيز داراي مقامي بس عظيم است تا جائي كه به فرمودة نبي مكرّم اسلام فرشتگان بالهاي خود را همچون فرش به زير پاي طالب علم پهن ميكنند و با شور و شعفي توصيف نشدني او را احاطه مينمايند.[2]
حال با توجه به مقام و منزلت معلّم و متعلّم (دانشجو و دانش آموز) هر كدام از حقوقي برخوردارند و اين جايگاه موجب ميگردد كه بر دوش هر يك نسبت به يكديگر و ديگران نسبت به آنها وظائفي نهاده شود، كه با توجه به كلام معصومين ـ عليهم السّلام ـ به بيان آن ميپردازيم.
مراد از واژة حقّ:
قبل از ورود به بحث لازم است توضيح كوتاهي دربارة مراد از واژة «حقّ» داده شود. «حقّ» داراي يك مفهوم حقوقي است به معناي اين كه: «امري اعتباري كه به نفع كسي بر عهدة ديگري وضع ميشود و مستلزم الزام و تكليف است.» «حق» در اين معني يك حكم حقوقي است و ضامن اجرائي بيروني را ميطلبد و مربوط به تأمين مصالح دنيوي افراد جامعه است، ولي مراد از «حقّ» در اين بحث مفهوم حقوقي آن نيست، بلكه منظور مفهوم اخلاقي آن ميباشد و مراد از آن وظائفي است كه اخلاق و وجدان دروني انسانها حكم ميكند كه نسبت به معلّم به جا آورند، كه اين احكام صرفاً ضامن اجراي دروني ميخواهد و هدف در آنها تأمين مصالح معنوي انسان و رساندن انسان به كمال و قرب الهي است.[3]
حقوق معلّم:
1. آموزگار به منزلة مالك و مولاي انسان: پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمودند: هر كس به شخصي مسألهاي بياموزد، مالكش ميگردد. گفته شد: آيا حقّ خريد و فروش او را هم دارد؟ حضرت فرمودند: نه، بلكه امر و نهي مينمايد.[4]
يعني دانش آموختگان بايد مطيع اوامر و نواهي معلّمان باشد.
2. فروتني در برابر معلّم و دانشمند: پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمودند: «در برابر دانشمند فروتني كنيد واو را بالا ببريد…».
3. حقوق معلّم از رسالة حقوق امام سجّاد ـ عليه السّلام ـ :
«و امّا حقُّ سائسكَ بالعِِلمِ، التّعظيمُ له و التَّوقير لمجلسهِ و حسنُ الاستماع اليه و الاقبالُ عليه و أنْ لا ترفعَ صوتَك و أن لا يُجيب أحداً يسألهُ عن شيءٍ حتّي يكون هو الذي يُجيب و لا تُحدِّثَ في مجلسهِ أحداً و لا تغتابَ عندَهُ احداً و أن ترفَعَ عنه اذا ذُكرَ عندكَ بسوءٍ و أن تستُر عيوبَهُ و تُظهِرَ مناقِبَه و لا تجالِسَ لَهُ عدوّا ًو لا تعادي لَه وليّاً فاذا فَعلتَ ذلك شَهِدَ لك ملائكةُ الله بأنّكَ قصدتَهُ و تَعلَّمتَ علمَهُ للهِ جلَّ اسمُهُ لا للنّاس»؛[5] مراد از «سائس بالعلم» در بيان حضرت همان معلّم است، چنان چه در كتب لغت، «سائس» مترادف كلمة «قيّم» به معناي برپا دارنده، وادار كنندة چيزي است.[6] حضرت در اين بيان گهربار برخي از حقوق معلم را متذكر ميگردند كه عبارتند از: بزرگ شمردن او، محترم شمردن مجلس درسش، خوب گوش دادن به درسش و توجه كامل داشتن به او، جواب ندادن به پاسخ سؤال كنندگان تا خود او خود پاسخ بگويد، صحبت نكردن با كسي در مجلس درس استاد، غيبت نكردن در نزد او، و به عبارتي حفظ حريم معنوي استاد تا جائي كه نكند شاگرد به طور ناخواسته موجب شود استادش غيبتي را بشنود و درجهاي از درجات معنوي او كاسته شود و يا مجبور به تندي با شاگرد در نهي او شود. هر گاه در حضور شادگر از استاد به بدي ياد شود از او دفاع نمايد، پنهان كردن عيوب استاد و آشكار نمدون فضائلش، نشست و برخاست نكردن با دشمنانش و دشمني نكردن با دوستانش.
ج. سيرة عملي پيشوايان دين در پاسداشت حقوق معلّم:
ائمه بزرگوار دين علاوه بر ترغيب مردم به پاسداشت حقّ دانشمندان و معلّمين خود نيز در اين زمينه پيشقدم بودهاند. مرحوم مجلس نقل ميكند كه: «مردي به نام عبدالرحمن سلمي، سورة حمد را به يكي از فرزندان امام حسين ـ عليه السّلام ـ آموخت، پس چون فرزند سورة حمد را براي پدر تلاوت نمود، امام حسين ـ عليه السّلام ـ هزار دينار طلا و هزار حلّة گرانبها به او عنايت كرده و دهانش را پر از جواهر ساخت، وقتي خواستند دراين باره با آن حضرت بحث و گفتگو كنند، فرمود: بخشش من كجا ميتواند با عطاي او يعني آموزش او برابري كند.»[7]
در بيان ديگري امام حسن عسگري ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: شخصي مردي را به حضور امام چهارم ـ عليه السّلام ـ آورده، مدعي شد كه اين مرد پدرم را كشته است. او نيز به قتل اعتراف كرد، پس از اعتراف، قصاص بر وي واجب شد، امام ـ عليه السّلام ـ از او خواستند كه مرد قاتل را عفو كند، امّا او راضي نشد. امام علي به وليّ دم فرمود: اگر اين مرد فضل و بخششي در مورد تو داشته است، به پاس خدمت قبلي از جنايت او درگذر. او گفت: او مرا به يكتائي خداي بزرگ بزرگ و نبوّت حضرت محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ و امامت علي و سائر ائمه ـ عليهم السّلام ـ آشنا ساخته است، لكن من به اين حقّ تنها از قصاص او صرفنظر ميكنم ولي دية پدرم را ميخواهم. حضرت فرمودند: آيا گمان ميكني اين خدمت بزرگ با خون پدرت برابري نميكند؟ به خدا قسم اين خدمت با خون تمام اهل زمين از اولين و آخرين، غير از انبياء و ائمه برابري ميكند. و بالاخره امام سجاد ـ عليه السّلام ـ با مواعظ خويش او را راضي كرد و او از دية پدرش درگذشت.[8]
حقوق متعلّم:
در فرهنگ اسلام همانطور كه براي معلّم حقوقي در نظر گرفته شده، متعلّم نيز به نوبة خود از حقوقي ويژه برخوردار است. كه اساتيد و معلّمان در برخورد با شاگردان خويش بايد با تأسي به انبياء الهي از آنان سرمشق گرفته و با صبر و تحمل سختيها و كج فهميهاي جاهلان، تمام سحر خويش را در زدودن غبار جهل و ناداني از صفحة سفيد جان بشريت به كار گيرند و بدون فخر فروشي و بخل ورزيدن جويندگان دانش را از اين نعمتي كه خدا در اختيار آنان قرار داده است سيراب نمايند.
در بيان حقوق متعلّم به ذكر چند كلام نوراني از معصومين ـ عليهم السّلام ـ بسنده ميكنيم:
1. سفارش به خير: پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ : «مردم پيرو شمايند و مردماني از اطراف سرزمينها به سوي شما ميآيند تا در دين تفقّه كنند، پس هر گاه نزد شما آمدند، آنان را سفارش به خير كنيد».[9]
2. مهرباني با دانش آموز كودك: امام سجاد ـ عليه السّلام ـ : «حق كودك مهرباني به او در آموزش و گذشت از وي و عيب پوشي و همراهي و ياري اوست».[10]
3. حق شاگردان در رسالة حقوق امام سجّاد ـ عليه السّلام ـ :
«و امّا حقّ رعيّتك بالعلم، فأن تعلمَ ان اللهَ عزّ و جلّ انما جعلك قيما لهم فيما اتاك من العلمِ و فتحَ لك من خزائنهِ، فانْ أحسنت في تعليم النّاس و لم تخرُقْ بهِم و لم تضجر عليهِم زادكَ اللهُ من فضلِهِ، و ان أنتَ منَعْتَ النّاسَ علمَكَ أو خرَقْتَ بهِم عند طلبِهم العلمَ بكَ، كانَ حقّا علي اللهِ عزّ وجلّ أن يسلُبكَ العلمَ و بهائهُ و يُسقط منَ القُلوبِ محلّكَ»؛[11] و امّا حقّ آان كه در تعلّم رعيّت تو هستند، اين است كه براي خدا عزّوجلّ ؟؟؟ در دانشي كه به تو ارزاني داشته و از گنجينههاي خود بر تو ابوابي گشوده سرپرست آنان فرموده است، پس اگر در آموزش مردم نيكي كني و با آنان تندي نكرده و تنگدلشان نسازي، خداوند از فضل و كرمش بر دانش تو ميافزايد. و اگر مردم را از دانش خود محروم ساخته، و به هنگام درخواست آموزش آنان را تنگدل كردي، بر خدا سزاوار است كه، دانش و صفاي آن را از تو بازستاند و از جايگاه بلندي كه در دلها داري ترا فرود آورد.
حضرت در اين بيان گهربار معلّم را همچون سرپرستي مهربان براي طالبان علم ميداند كه بايد در مقابل اين جايگاهي كه به خاطر علم به دست آورده، وظيفة سرپرستي خويش را به بهترين وجه ممكن به جا آورد و در اين زمينه هيچ حقّي را از جويندگان علم و دانش ضايع نگرداند.
[1] . عوالي اللّئالي، محمد بن علي بن ابراهيم احسائي، ج 1، ص 293، ح 163، مطبعه سيد الشهداء، قم، 1403 ق.
[2] . منبة المريد، ص 13، شهيد ثاني، چ جامعه مدرسين، 1363، قم؛ كنز العمال، ج 10، ص 160، حسام الدين هندي، بيروت، 1409 ق.
[3] . كتاب حقوق و سياست در قرآن، مصباح يزدي، چ اول، ص 22، 26 و 27.
[4] . منية المريد، ص 324.
[5] . تحف العقول، ص 260.
[6] . لسان العرب، ج 6، ص 10، نشر ادب حوزه، قم، 1405 ق.
[7] . بحار الانوار، ج 44، ص 191، علامه مجلسي، بيروت، 1403 ق.
[8] . بحار الانوار، ج 2، ص 12 و 13، روايت تلخيص شده.
[9] . منية المريد، ص 194، شهيد ثاني، تحقيق رضا مختاري، دفتر تبليغات قم، 1380؛ سنن ترمذي، ج 5، ص 30، ح 2650، دار احياء التراث العربي، بيروت.
[10] . تحف العقول، ص 270، موسه نشر اسلامي وابسته به جامعة مدرسين، چ چهارم، 1416 ق.
[11] . تحف العقول، ص 261، موسسه نشر اسلامي وابسته به جامعة مدرسين، چ چهارم، 1416 ق، تصحيح: علي اكبر غفاري.