مهندسی فرهنگی و مدیریت كشور

نویسنده: مهدی ناظمی اردكانی – عضو هیئت علمی دانشگاه امام حسین (ع)

مهندسی فرهنگی و مدیریت كشور
ازديدگاه رهبر معظم انقلاب اسلامي

كشور ها و ملت ها وظیفه دارند و می توانند برای ادامه حیات انسانی خود و بالندگی آن و تكامل معنوی خویش و رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی خود ، محیط زیست فرهنگی خود را مهندسی و مدیریت كنند آنرا از ضعف ها و آلودگی ها پاك سازند .

اهمیت ، ضرورت و امكان پذیری مهندسی و مدیریت فرهنگی 

كشور ها و ملت ها وظیفه دارند و می توانند برای ادامه حیات انسانی خود و بالندگی آن و تكامل معنوی خویش و رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی خود ، محیط زیست فرهنگی خود را مهندسی و مدیریت كنند آنرا از ضعف ها و آلودگی ها پاك سازند .عناصر و مؤلفه های حیات بخش آن را تقویت نمایند و از نفوذ و ورود عناصر آلاینده و خسارت بخش محیط های زیست فرهنگی دیگر جلوگیری نمایند .
به همان نسبت كه هر كشور و ملتی وظیفه دارد و می تواند كه محیط زیست طبیعی خود را مهندسی و مدیریت كند و برای حیات و رشد خود ، آنرا از آلودگی ها پاك سازد و جلوی ورود آلودگی ها و نا پاكی های تولید شده در محیط های زیست طبیعی دیگر به محیط زیست طبیعی خود در حد مقدور كشورها و ملتها وظیفه دارند و می توانند نسبت به مهندسی و مدیریت محیط زیست فرهنگی خود اقدام كنند را بگیرد .
بدیهی است همانگونه كه در مهندسی و مدیریت محیط زیست طبیعی ، یك كشور و یك ملت و یك سازمان نمی توانند بدور از تأثیر محیط های دیگر عمل كنند و درجه ای از تأثیر را باید بپذیرند در مورد مهندسی و مدیریت محیط زیست فرهنگی هم چنین وضعیتی وجود دارد . مهندسی و مدیریت محیط های زیست طبیعی و زیست فرهنگی زمانی جامعیت و اثر بخشی كامل می یابد كه نظام جهانی با مدیریت و رهبری واحد شكل پذیرد .

الیس الصبح به قریب 
بنابر این مهندسی و مدیریت فرهنگی علاوه بر اهمیت و ضرورت ، امكان پذیر نیز می باشد .
مقام معظم رهبری برای روشن كردن مفهوم فرهنگ و بیان ماهیت آن و ضرورت و امكان مهندسی و مدیریت آن چنین می فرمایند :
“فرهنگ مثل توری است كه ماهیها بدون این كه خودشان بدانند در داخل این تور دارند حركت می كنند و به سمتی هدایت می شوند
دولت و مجموعه حكومت نمی تواند خود را از این موضوع بر كنار بدارد و بگوید بالاخره فرهنگی وجود دارد .
نه ، ما مسئولیت داریم این فرهنگ را بشناسیم ، اگر نا صواب است آن را تصحیح كنیم ، اگر ضعیف است ، آن را تقویت كنیم ، اگر در آن نفوذ ی هست دست نفوذی را قطع كنیم”۲۶/۹/۱۳۸۰
در قبال تأثیر گذاری محیط های زیست فرهنگی دیگر و لزوم صیانت و حفاظت از محیط زیست فرهنگی كشور و تلاشی كه محیط های زیست فرهنگی ناسالم برای نفوذ در محیط های زیست فرهنگی دیگران دارند . می فرمایند :
” نمی شود ما میدان را رها كنیم تا دیگران هر كاری كه می خواهند ، بكنند . امروز همان كسانی كه ادعای آزادی می كنند و دم از لیبرال بودن می زنند ، پیچیده ترین و دقیق ترین شیوه كنترل را بر روی فرهنگ كشورهای خودشان ،بلكه سراسر دنیا ، اعمال می كنند و سعی دارند كه فرهنگ خود را به كشورهای دیگر منتقل و تزریق كنند. ” ۲۱/۱۰/۱۳۸۲
مطالعات و پژوهشهایی كه امروز در حوزی رهبری صورت گرفته است به خوبی نشان داده است كه برای سلطه بر كشورها و ملت ها بهتر است به جای بهره گیری از مكانیزم های پر هزینه مدیریت از ساز و كارهای رهبری و نفوذ در آنها استفاده شود . گسترش حوزی رهبری نیز تابعی از گسترش حوزی فرهنگ است . بنابر این آن دسته از كشور ها و نظام ها و حكومت هایی كه در پی منافع مادی و غیر انسانی خود از هیچگونه تلاشی فرو گذار نمی باشند با گسترش مطالعات و تحقیقات فرهنگی و رهبری ، درصدد سلطه بر سایر ملتها و منابع آنها از طریق تصرف محیط های زیست فرهنگی آنان با تهاجم فرهنگی می باشند . برای این منظور ابتدا در پی خنثی كردن مقاومت سایر ملتها و نظام ها در مقابل یورش فرهنگی خود با القاء این مفهوم كه اصولاً ، فرهنگ مدیریت پذیر نمی باشد ، هستند و برای اثبات این مدعای خویش به برخوردهای قرون وسطایی با عقیده ، فرهنگ و اندیشه كه عمدتاً در غرب سابقه دارد به عنوان مدیریت فرهنگی اشاره می كنند .

رویكرد درست در مهندسی و مدیریت فرهنگی

مقام معظم رهبری به خوبی راه را نشان می دهند :
” ما نمی خواهیم با نگاه افراطی به مقوله فرهنگ نگاه كنیم ، بایستی نگاه معقول اسلامی را ملاك قرار داد و نوع برخورد با آن را بر طبق ضوابطی كه معارف و الگوهای اسلامی به ما نشان می دهد ، تنظیم كرد . برخورد افراطی از دو سو امكان پذیر است و تصور می شود یكی از این طرف كه ما مقوله فرهنگ را مقوله یی غیر قابل اداره و غیر قابل مدیریت بدانیم مقوله یی رها و خودرو كه نباید سر به سرش گذاشت و وارد آن شد . متأسفانه این تفكر در جاهایی هست و عده ای طرفدار رها كردن و بی اعتنایی و بی نظارتی در امر فرهنگ هستند . این تفكّر ، تفكّر درستی نیست و افراطی است . در مقابل آن ، تفكّر افراطی دیگری وجود دارد كه سختگیری خشن و نظارت كنترل آمیز بسیار دقیق است . این تفكّر هم به همان اندازه غلط است . ” ۲۱/۱۰/۱۳۸۲
مقام معظم رهبری با استعاره ای زیبا ، رویكرد درستی كه باید در مهندسی و مدیریت فرهنگی كشور رعایت شود را به خوبی روشن نموده اند و بدین ترتیب فرموده اند :
” در مقوله ی فرهنگ ، رفتار حكومت باید دلسوزانه و مثل باغبان باشد .
باغبان به هنگام نهال می كارد ، به هنگام آبیاری می كند ، به هنگام هرس می كند ، به هنگام سمپاشی می كند و به هنگام هم میوه چینی .
باید فضای فرهنگی كشور را باغبانی كرد ، یعنی مسئولانه و با دقت این مقوله را دنبال كرد”.
۲۳/۱۰/۱۳۸۲
با این استعاره ابهامی كه در رویكرد حاكم بر مهندسی و مدیریت فرهنگی كشور پی گیری خواهد شد باقی نخواهد ماند و القاء چنین ابهامی كه مهندسی و مدیریت فرهنگی كشور مستلزم نگاهی متصلّب و مكانیكی و آمرانه از بالا به پایین است ، جایی نخواهد داشت .
در استعاره ای كه مقام معظم رهبری بیان داشته اند نكات بسیاری برای روشن شدن مفهوم و چگونگی مهندسی و مدیریت فرهنگی قابل استفاده می باشد .
۱_ در كشاورزی و باغبانی ، نخست باید گیاهان را شناخت . برای شناخت گیاه نیز آن را در انواع و اجزاء می شناسند . انواع و اجزاء گیاهان نیز از آن حد پیچیدگی برخوردارند كه رشته های مختلف علمی گیاه شناسی وجود دارد و متخصصین و دانشمندان و پژوهشگران زیادی در هر یك از انواع گیاهان مطالعه و بررسی می كنند .
گیاه شناسان ، چیستی گیاه و چگونگی رشد آن و محیط مناسب زیست آن و میوه و محصول آن را مورد مطالعه و شناسایی قرار می دهند ولی چه بسا از عهده باغبانی و مزرعه داری و اقتصاد كشاورزی بر نیایند .
آیا فرهنگ از گیاه ، اهمیت و پیچیدگی كمتری دارد ؟آیا فرهنگ شناسی ، ساده تر از گیاه شناسی است ؟ آیا نباید فرهنگ را در انواع و اجزاء آن شناخت ؟ آیا برای هر نوع از فرهنگ و حتی هر لایه و هر جزء از فرهنگ نباید مطالعات و پژوهشهای مستقل داشت ؟ آیا برای شناخت هر نوع از فرهنگ نباید متخصصین و دانشمندان و مدیران خاص آموزش داد و تربیت كرد ؟ چگونه در مورد بدن انسان همانگونه كه در مورد گیاه مطالعه و بررسی می شود ،متخصص و پزشك تربیت می شود . برای هر جزء كوچكی از بدن انسان متخصص وجود دارد تا بتواند آن جزء كوچك را بشناسد و برای حفظ آن و یا درمان نقانص و بیماری آن ، راه حل بیابد واقدام كند ، آیا برای فرهنگ كه به روح و بعد اصلی انسان مربوط است می توان بدون داشتن دانش و تخصص لازم تصمیم گیری كرد ؟ نسخه داد و عمل كرد ؟
آیا سیاستگزاران و مدیران حوزه فرهنگ اگر در حد پزشك عمومی در مورد فرهنگ بدانند و بخواهند تصمیم گیری كنند و راه حل اتخاذ نمایند آنوقت می توان انتظار داشت كه مهندسی فرهنگ و مدیریت فرهنگی به خوبی صورت گیرد و فرهنگ از تهاجم مصون بماند و به حیات خود ادامه دهد ؟
بدیهی است در درجه اول باید فرهنگ شناسانی در انواع فرهنگ و در اجزاء فرهنگ داشته باشیم تا بتوانیم مهندسی فرهنگ را انجام دهیم . با بهره گیری از دانش گسترده و كم عمقی كه در حوزه فرهنگ شناسی وجود دارد نمی توان ضعف ها و بیماری ها و آسیب های فرهنگ موجود را شناخت تا بتوان برای آن راه حلی را در نظر گرفت . بنابر این مقدم ترین اقدام این است كه به شناخت فرهنگ در انواع و اجزاء آن در وضعیت آرمانی ، موجود ، هدف پرداخته شود و برای این منظور باید تلاشی گسترده در مطالعه و پژوهش و آموزش ، با صبر و استمرار و برنامه و سیاست مشخص ، سامان داده شود .
۲ _ از گیاه شناس انتظاری نیست كه آفت های گیاه را بر طرف كند . گیاه پزشكی رشتی علمی دیگری است . گیاه پزشكان هستند كه می توانند آفت ها و آسیب های گیاهان را بر طرف سازند .
فرهنگ پزشكان چه كسانی هستند ؟ آیا انتظار داریم فرهنگ شناسان ، فرهنگ پزشكی هم انجام دهند . اگر تا كنون چنین كرده ایم . قطعاً به نتیجه ای هم نرسیده ایم . برای اینكه یك پزشك مشكل بیمار خود را بر طرف كند به سراغ ” بدن شناسان ” یعنی فیزیولوژیست ها نمی رود بلكه به سراغ رادیولوژیست ها و پاتولوژیست ها می رود تا آن آسیب و آفتی كه بیمار دچار آن است را در آزمایشگاه خود و با روش و ابزار خاص خود باز شناسند و او را در درمان بیمار مساعدت كنند .
آیا حفظ سلامتی و درمان بیماریهای فرهنگ را با اینهمه پیچیدگی می توان بدست ” فرهنگ شناسان ” كه حداكثر فیزیولوژیست هستند سپرد ؟
بنابر این مدیران فرهنگی آنجا كه می خواهند ، ضعف ها و بیماریهای فرهنگ را بر طرف كنند باید از متخصصین آسیب شناس فرهنگ ( پاتولوژیست های فرهنگی ) استفاده كنند و آنجا كه می خواهند رشد فرهنگی را پی گیرند و مهندسی فرهنگ را صورت دهند باید از فرهنگ شناسان ( فیزیولوژیستهای فرهنگی ) بهره بگیرند و خود در مقام باغبانی عمل كنند .
مدیران فرهنگی و دارای مسئولیت حفظ سلامت و درمان ضعف های فرهنگی و رشد فرهنگی هستند .
۳- علاوه بر ” گیاه شناسان ” و ” گیاه پزشكان ” كه در باغبانی و رسیدن به محصول خوب كاملاً مؤثراند . برای باغبانی و انجام امور ” كشت ” و ” داشت ” و ” برداشت ” به دانش و مهارتهای زیاد دیگری نیاز است و برای انجام درست این امور ، امروز رشته های مختلف علمی مشكل گرفته است .
رشته آبیاری چگونگی تغذیه گیاه را مشخص می كند و در رشته ” ماشین آلات كشاورزی ” مطالعه و بررسی می شود كه برای هر یك از انواع گیاهان به چه ابزار و وسایلی برای كشت و داشت و برداشت نیاز است و در اقتصاد كشاورزی مطالعه و بررسی می شود كه باغبان با بازارهای تولید و مصرف محصولات كشاورزی خود چگونه برخورد كند و به چه ترتیب به سود بالاتر برسد و بالاخره در رشته های مهندسی كشاورزی و باغبانی چگونگی بكار گیری همی یافته های رشته های متعدد كشاورزی را مورد مطالعه و پژوهش و آموزش قرار می دهند تا بتوان به هدف رسید .
آیا در موضوع فرهنگ و مدیریت فرهنگی اهمیت و پیچیدگی كمتری وجود دارد كه بدون بهره گیری از دانش و مطالعه و پژوهش در رشته های علمی مختلفی كه باید توسعه یابد و متناظر آن در كشاورزی ، دامپزشكی و بخصوص در پزشكی وجود دارد ، تصمیم گیری و اقدام می شود ؟
اگر علم باوری یكی از اصول است و اصلی خدشه ناپذیر در هر مكتب و مرامی است ، ایجاب می كند كه در حوزه فرهنگ ، بدون علم ، عمل نكنیم .
۴- فروشندگان محصول و واسطه های بازار كه بدنبال سود می باشند و قاعدتاً برای انجام شغل خود هم دانش و مهارت مربوط را دارند و نسبت به كیفیت و خواص میوه و محصول بدست آمده در حدی اطلاع دارند همچنین متخصصان تغذیه ، به صورت دقیق از رنگ و بو و مزه و ویتامین و قند و دیگر خواص مربوط به كاشتی یك باغبان اطلاع دارند و آن را تبلیغ و ترویج می كنند و بدست متقاضی و مشتری می رسانند ولی از این دو دسته نمی توان انتظار داشت كه در مورد كاشت و داشت و برداشت هم اظهار نظر كنند و توانایی انجام اینكار داشته باشند این دو دسته نه از زمین و آب و كود و سم اطلاعی دارند و نه باغ را برای باغبانی می توان به آنها سپرد .
نویسنده: مهدی ناظمی اردكانی عضو هیئت علمی دانشگاه امام حسین (ع) و سرپرست دبیر خانه شورای فرهنگی شورایعالی انقلاب فرهنگی.
منبع: خبرگزاری فارس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *