نویسنده: حسيني – مركز مشاوره حكمت
روانشناسي لبخند هم چنان مراحل ابتدايي خود را طي ميكند، اما دانش به دست آمده آن قدر هست كه پي ببريم، لبخند از اهميت بنياني در زندگي ما برخوردار است. مردم بايد از صميم قلب احساس كنند كه نسبت به خود و ديگران وظيفهاي دارند و اين وظيفه همان لبخند زدن و شاد جلوه كردن است، نه اخم كردن و چين بر چهره انداختن.
اين كتاب حامل تقاضايي از همگان است ـ زنان و مردان عادي، سياستمداران، پزشكان، پرستاران و ديگر مسئولين ـ همگي وظيفه داريم سرچشمه اصلي خنده را در خود از نو كشف كنيم. لبخند و خنده هيچ عارضه جانبي مضري ندارد. حتي اگر خندهها به خودي خود نتوانند همه بيماريها را علاج كنند حداقل ميتوانند لحظاتي را از نگراني و دردي كه بيماري به همراه دارد، دور كنند.
لبخند زدن علاوه بر معكوس كردن سير بيماري و تامين سلامت، فوايد ديگري نيز دارد. لبخندها و خندهها بهترين يخشكن در گردهماييهاي اجتماعي هستند. زمانيكه افراد قادرند در كنار يكديگر و با هم بخندند كمتر از حضور هم عصبي ميشوند. خنده احساسات ناشي از خصومت را كه اغلب در برخوردهاي اوليه ظاهر ميشوند از ان به در ميكند. لبخند چرخهاي زندگي اجتماعي را روغنكاري ميكند و گردهماييها را لذتبخشتر مينمايد. لبخندها پيامآور دوستي هستند. افراد وقتي يكديگر را دوست دارند به هم لبخند ميزنند. شايد زياد اغراق آميز نباشد اگر بگويم كنفرانسهاي مهم و جدي بين ابرقدرتهاي سياسي نتايج سازندهتري به بار ميآورد، اگر رهبران ميتوانستند بياموزند به جاي اخم كردن بيشتر به هم لبخند بزنند.
افراد معمولاً از اين وحشت دارند كه اگر زياد لبخند بزنند و بخندند ديگران آنها را جدي نگيرند. اما مشكل دنياي امروز، خنده زياد نيست، بلكه كمبود خنده است. نتايج نظر خواهي چاپ شده در يك روزنامه فرانسوي نشان ميدهد كه به طور متوسط امروزه مردم خيلي كمتر از مردم پنجاه سال پيش ميخندند. شكي نيست كه زنان بيشترين امتياز را براي مردان شوخ طبع قائل باشند. مردي كه حس شوخ طبيعي مساعدي دارد احتمالاً نميتواند شرور باشد.
افرادي كه با چهرهاي هميشه عبوس با دنيا برخورد ميكنند، غالباً در عمق درون خود احساس وحشت مينمايند. آنها عصبيت دروني و خجالت خود را در پشت چهرهاي نفوذناپذير و جدي پنهان ميكنند.
خجالت در واقع كنار كشيدن از صحنه است، در صورتي كه لبخند زدن و خنديدن، نشانگر شخصيتي دست و دلباز، اجتماعي و خوش قلب است. اگر چه ما معمولاً لبخند زدن و خنديدن را با سبكسري يكي ميدانيم، اما تغييراتي فراسوي سبكسري، در جسم و بدن به هنگام لبخند زدن به وجود ميآيد كه تظاهر عيني آن شادماني است. در اين حالت تمام جسم تنظيم ميگردد و ذهن شفافتر ميشود.
قدرت لبخند زدن خودكار، در ضمن درماني موثر و قدرتمند براي غلبه بر پيري زودرس و حفظ زيبايي است. افراد وقتي ميخندند فقط يك عضله اصلي به كار گرفته ميشود. در صورتي كه براي بروز حالاتي چون خشم و اندوه عضلات زيادي بايد درهم كشيده شود. لبخند باعث ميگردد افراد، جوانتر به نظر برسند، در صورتي كه ديگر حالات صورت انسان را مسنتر مينماياند. لبخند زدن بهترين اكسير جواني است كه داريم چيزي كه براي همه ما قابل دسترس است.
لبخند زدن باعث ميشود افراد جذابتر، زندهتر و جوانتر به نظر برسند. ميتوان تا بينهايت از فوايد آن سخن گفت، اما كلمهاي بر عليه آن نميتوان به زبان آورد. لبخند زدن ميتواند فشار رواني حاكم بر هر موقعيتي را كاهش داده و در واقع موجب گردد شما بيشتر احساس خوشبختي و شادي كنيد.
لبخند درماني حلوايي نيست كه با گفتن آن دهان شيرين گردد. بلكه خود واقعيتي شيرين است.
قرنهاست كه گفته ميشود خنده بهترين داروست، اما در سالهاي اخير ما براي اين عقيده ارزش زيادي قائل نبودهايم. پزشكان ترجيح ميدهند براي درمان بيماري از قرص، جراحي و ديگر شيوههاي تهاجمي استفاده كنند، آنها احتمالاً بر اين عقيده كه لبخند زدن ممكن است موثرتر باشد، ميخندند. به همين دليل اين احتمال با لبخند زدن ميتوان به جنگ بيماريها رفت، براي پزشكاني كه هفت سال صرف آموختن علم طب كردهاند، سخت مضحك به نظر ميرسد.
در گذشته چنين تفكري حاكم بود. اما در حال حاضر دكترها خود پي بردهاند كه لبخند زدن و خنده، در واقع به بهبودي حال بيمار، در بيمارستان كمك ميكند، در صورتي كه چهرههاي عبوس خود ميتواند عاملي براي مداومت بيماري باشند.
اين بدان دليل است كه وقتي افراد لبخند ميزنند و ميخندند وحشت زده نميباشند. در واقع غير ممكن است هم زمان، هم ترسيد و هم خنديد، زيرا هر يك از اين فعاليتها به طور خودكار، ديگري را خنثي ميكند ما زماني ميتوانيم بخنديم كه احساس راحتي ميكنيم و آرام هستيم. در حال حاضر اين عقيده كه قسمت اعظم بيماريها بر اثر احساسات حاكي از ترس پيشرفت ميكنند، به طور گستردهاي مورد قبول قرار گرفته است. فشار رواني غير ضروري ره آورد ترس است، و اين فشار در طول زمان آن چنان ناهماهنگيهايي در جسم ايجاد ميكند كه ممكن است به بحران رواني منتهي گردد. زماني كه هورمونهاي ناشي از فشار رواني به طور دائم به مقدار زياد توليد گردد، سيستم دفاعي بدن قادر به انجام وظيفه كامل نخواهد بود، و همين راه را براي درد و انواع عفونتها همواره كرده و اندامهاي داخلي بدن را تحت فشار شديدي قرار خواهد داد. لبخند و خنده ميتواند سلاحهاي موثري براي حمله به اين دور ناسالم ترس و فشار رواني باشد و مانع رشد گسترده آن به درجات خطرناكي گردد.
در حال حاضر به اين حقيقت پي بردهايم كه افراد شاد غالباً كمتر از افرادي كه به طور دائم احساس نگراني و بدبختي ميكنند بيمار ميشوند. آن دسته از افرادي كه توانايي ديدن بعد مثبت زندگي را دارند و همواره خوش بين هستند كمتر احتمال دارد مبتلا به اختلالات ناشي از فشار رواني گردند. افرادي كه هر وقت لازم باشد ميتوانند لبخند بر لب آورند، به خود كمك ميكنند تا در آرامش و امنيت خاطر باقي بمانند.
لازم به ذكر است، ارزش درماني لبخند زدن فقط محدود به فردي كه لبخند ميزند نميگردد، بلكه اصولاً لبخند زدن و خنده امري مسري است. زيرا افرادي كه لبخند به لب دارند در واقع ميتوانند حالت جمع اطراف خود را نيز تغيير دهند. آنان كه زياد لبخند ميزنند نه تنها خود حال خوبي دارند. بلكه به بهتر شدن حال ديگران نيز كمك ميكنند. انسانها اصولاً موجودات بسيار مقلدي هستند، و به راحتي از حالات افراد ديگر تأثير ميگيرند، حال اين حالات مثبت باشند يا منفي.
بارها براي شما اتفاق افتاده كه جو حاكم بر يك اطاق، شما را متأثر ساخته باشد. افرادي كه با هم منتظر نتايج يك امتحان يا مسابقه مهمي هستند، ميتوانند يك تنش تقريباً محسوس را احساس كنند. شما معمولاً هميشه اين عبارات مشابه را ميشنويد. «سنگيني جو همه را گرفته بود». درست همان طور كه نگراني و تنش ميتواند جو را سنگين كند، لبخند و خنده هم ميتواند آن را سبك نمايد و هر چيزي كه فشار رواني يا تنش را كاهش دهد ميتواند به طور غير قابل اجتناب باعث شود افراد دروناً احساس بهترين داشته باشند.فراد زيادي صرفاً به اين دليل مبتلا به بيماري ميشوند كه خود و دنياي اطرافشان را بيش از حد جدي ميگيرند. بعضي اوقات افراد در واقع از خنديدن ميترسند، زيرا فكر ميكنند خنديدن باعث ميشود، سبكسر و تهي مغز جلوه كنند. ضمناً از اين وحشت دارند كه مورد تمسخر قرار گيرند. اگر خوب به اين مسئله بينديشيد پي خواهيد برد لبخند زدن و خنديدن در واقع جزء فعاليتهاي هوشمندانهاي است كه ميتوانيد انجام دهيد. انسانها تنها موجوداتي هستند كه ميتوانند لبخند بزنند، بخندند و از يك لطيفه لذت ببرند ـ و ما بايد اين ظرفيت را هر چه بيشتر در خود افزايش دهيم، توانايي خنديدن، بيش از هر چيز ديگري انسان را از ديگر حيوانات متمايز ميكند. حيوانات ميتوانند فشار رواني را احساس كنند، ميتوانند نگران شوند و احساس بدبختي كنند، ميتوانند وحشت زده گردند ـ اما قادر نيستند با صداي بلند بخندند. چون به نظر ميرسد؛ خنده بيش از هر چيز ديگر مكانيزمي امنيتي است كه صرفاً به بشر اعطا شده تا او بتواند سلامتي خود را حفظ كند و شادي را تجربه نمايد.
تمام شواهد موجود، حاكي از اين است كه انسانها خلق شدهاند تا شاد باشند، و بيش از اين كه موجوداتي غمگين و بيچاره باشند، مخلوقاتي خندان و شاد هستند. اولين حالت انساني يك نوزاد همان لبخند زدن است. اولين هيجان نوزاد همان احساس شادي است. البته شكي نيست نوزادان به محض به دنيا آمدن گريه ميكنند، اما اين گريه بيش از اين كه پاسخي مستقل به محرك وارد شده باشد، به دليل ناراحتي عمومي ناشي از تغيير محيط است. علاوه بر اين گريه اولين صدايي است كه آنها ميتوانند توليد كنند. در چهره نوزادان تا مدتها بعد از اين كه ياد ميگيرند بخندند و لبخند بزنند نميتوان اندوه، خشم، غم و بدبختي مشابه كرد. اين امر حاكي از آن است كه توانايي خنده و شادي قابليتهايي ذاتي هستند، در صورتي كه ديگر هيجانات منفي رفتاري، آموختني ميباشند كه بعداً كسب ميگردند.
افراد ميتوانند بيماريهاي جدي خود را با خنداندن خود معالجه كنند. مشهورترين نمونه آن مورد «نورمن كازينز» است كه بعداً شرح حال او در اين كتاب خواهد آمد. او زماني كه توانست بيماري خود را كه تصور ميشد، غير قابل علاج است با كرايه فيلمهاي خندهدار مداوا كند و بدين ترتيب دكترها را شكست بدهد … نظريه «كازينز» كه بعدها او از آن به عنوان يك شيوه درماني استفاده كرد اين بود: همان طور كه هيجانات منفي ما را بيمار ميكنند، بنابراين هيجانات مثبت بايد بتوانند مجدداً بهبودي ما را ميسر سازند. سالها پزشكان عقيده «كازنيز» را مورد تمسخر قرار داده و فرضيه او را رد ميكردند، اما اكنون بعد از مدتها محققين در سراسر دنيا فوايد درماني لبخند و خنده را مورد بررسي قرار دادهاند. چندين عصب شناس فرانسوي تغييرات جسمي حاصل از يك دفعه خنده را مورد بررسي قرار داده و به اين نتيجه رسيدهاند كه: خنده چيزي به جز فايده براي بدن ندارد. خنده عوارض جانبي مضري ندارد، درماني است ارزان و كاري است كه هر كس بدون كمك ديگري ميتواند از عهده انجام آن برآيد.
خنده ميتواند تغييرات فيزيولوژيكي گستردهاي چون بهبود عمل هضم، آرام كردن و تنظيم تمام سيستمهاي داخلي و بهبود جريان خون را در بدن به وجود آورد.
هر چند در حال حاضر نظريه پزشكي، به طور فزايندهاي بر اين عقيده است كه خنده ميتواند وسيله قدرتمندي براي شفاي بيماران باشد، اما در مجموع بيمارستانها و دكترها در بخشهاي جراحي استقبال چنداني از اين نظريه نكردهاند. بخشهاي جراحي در بيمارستانها اماكني نيستند كه مردم براي تفريح به آن جا رفته باشند. اين اماكن جاي مناسبي براي خنده نيستند. صدها سال پيش بيمارستانها خود تهديدي براي سلامتي محسوب ميشدند. اكنون كه به بسياري از مشكلات مربوط به بهداشت فايق آمدهايم، زمان آن فرا رسيده كه به جو بيمارستانها هم توجه كنيم. مردم از بيمارستان وحشت دارند و اين وحشت در ديوارهاي بيمارستانحساس اضطراب و نگراني ميكنند. در صورتي كه اگر بيمارستانها به گونهاي شادتر طراحي شده بودند دكترها متوجه ميشدند چگونه تنش به راحتي از اين مكانها رخت بر بسته و بيماران سريعتر بهبودي خود را به دست ميآوردند
اين كتاب حامل تقاضايي از همگان است ـ زنان و مردان عادي، سياستمداران، پزشكان، پرستاران و ديگر مسئولين ـ همگي وظيفه داريم سرچشمه اصلي خنده را در خود از نو كشف كنيم. لبخند و خنده هيچ عارضه جانبي مضري ندارد. حتي اگر خندهها به خودي خود نتوانند همه بيماريها را علاج كنند حداقل ميتوانند لحظاتي را از نگراني و دردي كه بيماري به همراه دارد، دور كنند.
لبخند زدن علاوه بر معكوس كردن سير بيماري و تامين سلامت، فوايد ديگري نيز دارد. لبخندها و خندهها بهترين يخشكن در گردهماييهاي اجتماعي هستند. زمانيكه افراد قادرند در كنار يكديگر و با هم بخندند كمتر از حضور هم عصبي ميشوند. خنده احساسات ناشي از خصومت را كه اغلب در برخوردهاي اوليه ظاهر ميشوند از ان به در ميكند. لبخند چرخهاي زندگي اجتماعي را روغنكاري ميكند و گردهماييها را لذتبخشتر مينمايد. لبخندها پيامآور دوستي هستند. افراد وقتي يكديگر را دوست دارند به هم لبخند ميزنند. شايد زياد اغراق آميز نباشد اگر بگويم كنفرانسهاي مهم و جدي بين ابرقدرتهاي سياسي نتايج سازندهتري به بار ميآورد، اگر رهبران ميتوانستند بياموزند به جاي اخم كردن بيشتر به هم لبخند بزنند.
افراد معمولاً از اين وحشت دارند كه اگر زياد لبخند بزنند و بخندند ديگران آنها را جدي نگيرند. اما مشكل دنياي امروز، خنده زياد نيست، بلكه كمبود خنده است. نتايج نظر خواهي چاپ شده در يك روزنامه فرانسوي نشان ميدهد كه به طور متوسط امروزه مردم خيلي كمتر از مردم پنجاه سال پيش ميخندند. شكي نيست كه زنان بيشترين امتياز را براي مردان شوخ طبع قائل باشند. مردي كه حس شوخ طبيعي مساعدي دارد احتمالاً نميتواند شرور باشد.
افرادي كه با چهرهاي هميشه عبوس با دنيا برخورد ميكنند، غالباً در عمق درون خود احساس وحشت مينمايند. آنها عصبيت دروني و خجالت خود را در پشت چهرهاي نفوذناپذير و جدي پنهان ميكنند.
خجالت در واقع كنار كشيدن از صحنه است، در صورتي كه لبخند زدن و خنديدن، نشانگر شخصيتي دست و دلباز، اجتماعي و خوش قلب است. اگر چه ما معمولاً لبخند زدن و خنديدن را با سبكسري يكي ميدانيم، اما تغييراتي فراسوي سبكسري، در جسم و بدن به هنگام لبخند زدن به وجود ميآيد كه تظاهر عيني آن شادماني است. در اين حالت تمام جسم تنظيم ميگردد و ذهن شفافتر ميشود.
قدرت لبخند زدن خودكار، در ضمن درماني موثر و قدرتمند براي غلبه بر پيري زودرس و حفظ زيبايي است. افراد وقتي ميخندند فقط يك عضله اصلي به كار گرفته ميشود. در صورتي كه براي بروز حالاتي چون خشم و اندوه عضلات زيادي بايد درهم كشيده شود. لبخند باعث ميگردد افراد، جوانتر به نظر برسند، در صورتي كه ديگر حالات صورت انسان را مسنتر مينماياند. لبخند زدن بهترين اكسير جواني است كه داريم چيزي كه براي همه ما قابل دسترس است.
لبخند زدن باعث ميشود افراد جذابتر، زندهتر و جوانتر به نظر برسند. ميتوان تا بينهايت از فوايد آن سخن گفت، اما كلمهاي بر عليه آن نميتوان به زبان آورد. لبخند زدن ميتواند فشار رواني حاكم بر هر موقعيتي را كاهش داده و در واقع موجب گردد شما بيشتر احساس خوشبختي و شادي كنيد.
لبخند درماني حلوايي نيست كه با گفتن آن دهان شيرين گردد. بلكه خود واقعيتي شيرين است.
قرنهاست كه گفته ميشود خنده بهترين داروست، اما در سالهاي اخير ما براي اين عقيده ارزش زيادي قائل نبودهايم. پزشكان ترجيح ميدهند براي درمان بيماري از قرص، جراحي و ديگر شيوههاي تهاجمي استفاده كنند، آنها احتمالاً بر اين عقيده كه لبخند زدن ممكن است موثرتر باشد، ميخندند. به همين دليل اين احتمال با لبخند زدن ميتوان به جنگ بيماريها رفت، براي پزشكاني كه هفت سال صرف آموختن علم طب كردهاند، سخت مضحك به نظر ميرسد.
در گذشته چنين تفكري حاكم بود. اما در حال حاضر دكترها خود پي بردهاند كه لبخند زدن و خنده، در واقع به بهبودي حال بيمار، در بيمارستان كمك ميكند، در صورتي كه چهرههاي عبوس خود ميتواند عاملي براي مداومت بيماري باشند.
اين بدان دليل است كه وقتي افراد لبخند ميزنند و ميخندند وحشت زده نميباشند. در واقع غير ممكن است هم زمان، هم ترسيد و هم خنديد، زيرا هر يك از اين فعاليتها به طور خودكار، ديگري را خنثي ميكند ما زماني ميتوانيم بخنديم كه احساس راحتي ميكنيم و آرام هستيم. در حال حاضر اين عقيده كه قسمت اعظم بيماريها بر اثر احساسات حاكي از ترس پيشرفت ميكنند، به طور گستردهاي مورد قبول قرار گرفته است. فشار رواني غير ضروري ره آورد ترس است، و اين فشار در طول زمان آن چنان ناهماهنگيهايي در جسم ايجاد ميكند كه ممكن است به بحران رواني منتهي گردد. زماني كه هورمونهاي ناشي از فشار رواني به طور دائم به مقدار زياد توليد گردد، سيستم دفاعي بدن قادر به انجام وظيفه كامل نخواهد بود، و همين راه را براي درد و انواع عفونتها همواره كرده و اندامهاي داخلي بدن را تحت فشار شديدي قرار خواهد داد. لبخند و خنده ميتواند سلاحهاي موثري براي حمله به اين دور ناسالم ترس و فشار رواني باشد و مانع رشد گسترده آن به درجات خطرناكي گردد.
در حال حاضر به اين حقيقت پي بردهايم كه افراد شاد غالباً كمتر از افرادي كه به طور دائم احساس نگراني و بدبختي ميكنند بيمار ميشوند. آن دسته از افرادي كه توانايي ديدن بعد مثبت زندگي را دارند و همواره خوش بين هستند كمتر احتمال دارد مبتلا به اختلالات ناشي از فشار رواني گردند. افرادي كه هر وقت لازم باشد ميتوانند لبخند بر لب آورند، به خود كمك ميكنند تا در آرامش و امنيت خاطر باقي بمانند.
لازم به ذكر است، ارزش درماني لبخند زدن فقط محدود به فردي كه لبخند ميزند نميگردد، بلكه اصولاً لبخند زدن و خنده امري مسري است. زيرا افرادي كه لبخند به لب دارند در واقع ميتوانند حالت جمع اطراف خود را نيز تغيير دهند. آنان كه زياد لبخند ميزنند نه تنها خود حال خوبي دارند. بلكه به بهتر شدن حال ديگران نيز كمك ميكنند. انسانها اصولاً موجودات بسيار مقلدي هستند، و به راحتي از حالات افراد ديگر تأثير ميگيرند، حال اين حالات مثبت باشند يا منفي.
بارها براي شما اتفاق افتاده كه جو حاكم بر يك اطاق، شما را متأثر ساخته باشد. افرادي كه با هم منتظر نتايج يك امتحان يا مسابقه مهمي هستند، ميتوانند يك تنش تقريباً محسوس را احساس كنند. شما معمولاً هميشه اين عبارات مشابه را ميشنويد. «سنگيني جو همه را گرفته بود». درست همان طور كه نگراني و تنش ميتواند جو را سنگين كند، لبخند و خنده هم ميتواند آن را سبك نمايد و هر چيزي كه فشار رواني يا تنش را كاهش دهد ميتواند به طور غير قابل اجتناب باعث شود افراد دروناً احساس بهترين داشته باشند.فراد زيادي صرفاً به اين دليل مبتلا به بيماري ميشوند كه خود و دنياي اطرافشان را بيش از حد جدي ميگيرند. بعضي اوقات افراد در واقع از خنديدن ميترسند، زيرا فكر ميكنند خنديدن باعث ميشود، سبكسر و تهي مغز جلوه كنند. ضمناً از اين وحشت دارند كه مورد تمسخر قرار گيرند. اگر خوب به اين مسئله بينديشيد پي خواهيد برد لبخند زدن و خنديدن در واقع جزء فعاليتهاي هوشمندانهاي است كه ميتوانيد انجام دهيد. انسانها تنها موجوداتي هستند كه ميتوانند لبخند بزنند، بخندند و از يك لطيفه لذت ببرند ـ و ما بايد اين ظرفيت را هر چه بيشتر در خود افزايش دهيم، توانايي خنديدن، بيش از هر چيز ديگري انسان را از ديگر حيوانات متمايز ميكند. حيوانات ميتوانند فشار رواني را احساس كنند، ميتوانند نگران شوند و احساس بدبختي كنند، ميتوانند وحشت زده گردند ـ اما قادر نيستند با صداي بلند بخندند. چون به نظر ميرسد؛ خنده بيش از هر چيز ديگر مكانيزمي امنيتي است كه صرفاً به بشر اعطا شده تا او بتواند سلامتي خود را حفظ كند و شادي را تجربه نمايد.
تمام شواهد موجود، حاكي از اين است كه انسانها خلق شدهاند تا شاد باشند، و بيش از اين كه موجوداتي غمگين و بيچاره باشند، مخلوقاتي خندان و شاد هستند. اولين حالت انساني يك نوزاد همان لبخند زدن است. اولين هيجان نوزاد همان احساس شادي است. البته شكي نيست نوزادان به محض به دنيا آمدن گريه ميكنند، اما اين گريه بيش از اين كه پاسخي مستقل به محرك وارد شده باشد، به دليل ناراحتي عمومي ناشي از تغيير محيط است. علاوه بر اين گريه اولين صدايي است كه آنها ميتوانند توليد كنند. در چهره نوزادان تا مدتها بعد از اين كه ياد ميگيرند بخندند و لبخند بزنند نميتوان اندوه، خشم، غم و بدبختي مشابه كرد. اين امر حاكي از آن است كه توانايي خنده و شادي قابليتهايي ذاتي هستند، در صورتي كه ديگر هيجانات منفي رفتاري، آموختني ميباشند كه بعداً كسب ميگردند.
افراد ميتوانند بيماريهاي جدي خود را با خنداندن خود معالجه كنند. مشهورترين نمونه آن مورد «نورمن كازينز» است كه بعداً شرح حال او در اين كتاب خواهد آمد. او زماني كه توانست بيماري خود را كه تصور ميشد، غير قابل علاج است با كرايه فيلمهاي خندهدار مداوا كند و بدين ترتيب دكترها را شكست بدهد … نظريه «كازينز» كه بعدها او از آن به عنوان يك شيوه درماني استفاده كرد اين بود: همان طور كه هيجانات منفي ما را بيمار ميكنند، بنابراين هيجانات مثبت بايد بتوانند مجدداً بهبودي ما را ميسر سازند. سالها پزشكان عقيده «كازنيز» را مورد تمسخر قرار داده و فرضيه او را رد ميكردند، اما اكنون بعد از مدتها محققين در سراسر دنيا فوايد درماني لبخند و خنده را مورد بررسي قرار دادهاند. چندين عصب شناس فرانسوي تغييرات جسمي حاصل از يك دفعه خنده را مورد بررسي قرار داده و به اين نتيجه رسيدهاند كه: خنده چيزي به جز فايده براي بدن ندارد. خنده عوارض جانبي مضري ندارد، درماني است ارزان و كاري است كه هر كس بدون كمك ديگري ميتواند از عهده انجام آن برآيد.
خنده ميتواند تغييرات فيزيولوژيكي گستردهاي چون بهبود عمل هضم، آرام كردن و تنظيم تمام سيستمهاي داخلي و بهبود جريان خون را در بدن به وجود آورد.
هر چند در حال حاضر نظريه پزشكي، به طور فزايندهاي بر اين عقيده است كه خنده ميتواند وسيله قدرتمندي براي شفاي بيماران باشد، اما در مجموع بيمارستانها و دكترها در بخشهاي جراحي استقبال چنداني از اين نظريه نكردهاند. بخشهاي جراحي در بيمارستانها اماكني نيستند كه مردم براي تفريح به آن جا رفته باشند. اين اماكن جاي مناسبي براي خنده نيستند. صدها سال پيش بيمارستانها خود تهديدي براي سلامتي محسوب ميشدند. اكنون كه به بسياري از مشكلات مربوط به بهداشت فايق آمدهايم، زمان آن فرا رسيده كه به جو بيمارستانها هم توجه كنيم. مردم از بيمارستان وحشت دارند و اين وحشت در ديوارهاي بيمارستانحساس اضطراب و نگراني ميكنند. در صورتي كه اگر بيمارستانها به گونهاي شادتر طراحي شده بودند دكترها متوجه ميشدند چگونه تنش به راحتي از اين مكانها رخت بر بسته و بيماران سريعتر بهبودي خود را به دست ميآوردند
*hamcelas.blogfa.com