نویسنده: دكتر اشرف السادات موسوی
چکیده
هدف: اين پژوهش به منظور بررسي تأثير عملكرد نظام خانواده بر بهداشت رواني اعضاي خانواده (پدر، مادر و فرزندان) صورت گرفته است.
روش: جامعه آماري پژوهش، خانوادههاي مهاجر ايراني و افغاني در كشور انگلستان بودند. مجموعا 45 خانواده (پدر، مادر و يك جوان 20-15 ساله خانواده) مورد بررسي قرار گرفتند. براي گردآوري اطلاعات از مصاحبه باليني با خانواده، پرسشنامه سلامت عمومي، پرسشنامه افسردگي بك، پرسشنامه ارزيابي همبستگي و انعطاف پذيري خانواده و پرسشنامه محيط خانواده استفاده شد. داده هاي پژوهش به كمك روشهاي آمار توصيفي و تحليل واريانس يكطرفه تجزيه و تحليل شدند. يافته ها: نتايج نشان داد كه عملكرد كلي نظام خانواده هاي «سالم» و «پريشان» كارآمد بوده وتفاوت چنداني با يكديگر ندارند، ولي عملكرد خانواده هاي «افسرده» در مقايسه با دو گروه ديگر ناكارآمدتر بوده است.خانواده هاي «افسرده» از همبستگي و انعطاف پذيري كمتري برخوردار بوده و اعضاء ارتباط كمتري با يكديگر داشتند. درخانواده هاي «افسرده» قدرت به طور نامتعادل بين پدر و مادر تقسيم ميشد و ائتلاف والد- فرزند بيشتر به چشم ميخورد. والدين خانواده هاي افسرده در تربيت فرزندان ناهماهنگ بوده، از زندگي زناشويي رضايت كمتري داشتند و رابطه جوانان و والدين دوستانه و رضايت بخش نبوداعتياد
تعريف اختلالات مربوط به اعتياد يا مبتني بر كميت، فراواني و يا شدت رفتارهاي مواد جويانه از طرف بيمار ميباشد و يا اينكه اصطلاح ”مصرف غير قانوني مواد“ مبناي تعريف اختلالات مربوط به اعتياد قرار ميگيرد.
امروزه در محافل دانشگاهي به جاي اعتياد از وابستگي به مواد (substance dependence) نام برده ميشود، هر چند كه در ميان مردم اين بيماري ”اعتياد“ و خود بيمار به عنوان معتاد شناخته شده است.
بيمار وابسته به مواد عليرغم تجربه مشكلات متعدد ناشي از مصرف مواد قادر بر قطع مصرف آن نيست. مصرف مواد يك الگوي رفتاري ناسازگارانه و بيمار گونه است كه بروز علائم رفتاري، رواني، شناختي و جسمي به اختلالهاي باليني در فرد مصرف كننده منجر ميشود. اين اختلالها عبارتند از:
1- ايجاد تحمل: بيمار در دفعات بعدي مصرف مواد براي رسيدن به سطح قبلي رواني و جسماني ناشي از اثر مواد بايد مقادير بيشتري از آن را مصرف كند.
2- بروز علائم ترك: عدم مصرف مواد علائم جسماني و رواني ترك مانند بيقراري، اضطراب، بيخوابي، درد عضلات، اسهال و استفراغ ظاهر ميشود.
3- تمايل بعدي: هوس، در بيشتر بيماران پس از قطع مصرف مواد وجود دارد ولي بيمار قادر به كنترل هوس و ترك مصرف اين كار نميباشد.
4- بيمار براي تهيه مواد، هزينه، وقت و سرمايههاي ديگران و خانواده را مصرف ميكند.
5- درپي استمرار مصرف مواد با تغييرات رواني و رفتاري در بيمار، مشاركت وي در فعاليتهاي خانوادگي، اجتماعي، تفريحي و شغلي كاسته ميشود.
6- عليرغم آگاهي بيمار از عوارض جسماني و رواني مصرف مواد، بيمار قادر به عدم استفاده از آن نميباشد. در تعريف علمي براي اينكه فردي را بيمار وابسته به مواد بدانيم لازم است حداقل 12 ماه الگوي مستمر مصرف مواد را داشته باشد.
موضوعات مطرحشده در بالا نكات آموزشي براي بيماران، خانواده آنان و همه افراد جامعه بهويژه جوانان است. همه بايد اين نكات را بدانند، و بدانند كه حتي يكبار مصرف هم ممكن است فرد را بهسوي اين همه مشكل بكشاند.
سوء مصرف مواد (substance abuse)
در مقابل بيماران ”وابسته“ كساني هستند كه اقدام به مصرف ميكنند ولي با مشخصاتي كه در بالا براي بيماران وابسته به مواد ذكر شد مطابقت ندارند. در اين گروه شدت مصرف به حدي نميباشد كه وابسته تلقي شوند. اين گروه از بيماران بارها و به طور متناوب مواد مصرف ميكنند. الگوي مصرف اين دسته بر خلاف گروه بالا مقاومت ناپذير نبوده و جنبه اجباري ندارد. اما بهرحال نتايج مصرف و مخرب مواد را در پي دارد. از اين موارد ميتوان غيبت از مدرسه، محل كار، درگيري با همكاران و دوستان، عدم انجام تعهدات اجتماعي و خانوادگي، بي توجهي به فرزندان و خانواده و… را نام برد. الگوي مصرف به هر گونهاي كه باشد ميتواند با مخاطرات فيزيكي مانند مصرف مواد هنگام رانندگي و خطرهاي فراوان به دنبال آن همراه گردد. بهخاطر داشته باشيم يكبار مصرف ممكن است موجب سوءمصرف يا مصرف تفريحي شود و مصرف تفريحي موجب مصرف دائم و اعتياد شده و خطر بعدي اعتياد مصرف تزريقي و ايدز است.
علل و عوامل مؤثر بر اعتياد
اعتياد يك بيماري زيست شناختي، روانشناختي و اجتماعي است. عوامل متعددي در سبب شناسي سوء مصرف و اعتياد مؤثر هستند كه در تعامل با يكديگر منجر به شروع مصرف و سپس اعتياد ميشوند. عوامل مؤثر بر فرد، محيط فرد و عوامل اجتماعي، عوامل در هم بافتهاي هستند كه بر يكديگر تأثير ميگذارند. آشنايي با عوامل زمينه ساز مستعد كننده بروز اعتياد و نيز عوامل محافظت كننده در مقابل آن از دو جهت ضرورت دارد:
1- شناسايي افراد در معرض خطر اعتياد و اقدامهاي پيشگيرانه لازم براي آنان؛
2- انتخاب نوع درمان و اقدامهاي خدماتي، حمايتي و مشاورهاي لازم براي معتادان.
عوامل مخاطره آميز
عوامل مخاطره آميز مصرف مواد شامل عوامل فردي، عوامل بين فردي و محيطي و عوامل اجتماعي است.
1- از عوامل مخاطره آميز فردي ميتوان به دوره نوجواني، استعداد ارثي، صفات شخصيتي، اختلالات رواني، نگرش مثبت به مواد و موقعيتهاي پر خطر اشاره نمود.
2- از بين عوامل مخاطره آميز بين فردي و محيطي نيز ميتوان عوامل مربوط به خانواده، دوستان، مدرسه و محل سكونت را نام برد.
3- از ميان عوامل مخاطره آميز اجتماعي نيز به عواملي چون فقدان قوانين و مقررات جدي ضد مواد مخدر، بازار مواد، مصرف مواد به عنوان هنجار اجتماعي، كمبود فعاليتهاي جايگزين، كمبود امكانات حمايتي، مشاورهاي و درماني، توسعه صنعتي، محروميت اجتماعي ـ اقتصادي اشاره نمود.
درمان اعتياد
1- مرحله سم زدايي (detoxification)
نخستين گام براي بيماراني است كه وارد برنامههاي درمان و توانبخشي ترك مواد مخدر ميشوند. سادهترين راه براي سم زدايي درمان علامتي بيماران به صورت سرپايي با داروهاي مسكن، آرام بخش و خواب آور ميباشد.
2- مداخلههاي غير دارويي
با توجه به اينكه اعتياد به مواد مخدر يك بيماري مزمن و عود كننده است و عوامل و شرايط زيستي و رواني ـ اجتماعي منجر به گرايش مجدد به مصرف مواد مخدر پس از تكميل دوره درماني ميشود ضروري است كه مراكز درمان اعتيادپس از تكميل دوره سم زدايي براي مدتي كه احتمال عود اعتياد زياد است ارتباط مراجعان با مراكز درماني را حفظ نمايند. مطالعات مختلف نشان داده است كه ميزان عود در معتادان به الكل و مواد مخدر بسيار بالا است و سه چهارم افرادي كه دوره درمان را كامل نمودهاند در فاصله يكسال پس از تكميل درمان عود مجدد داشتهاند. درمانهاي غير دارويي با هدف مداخلههايي مانند تغيير نگرشهاي نادرست فرد معتاد، آموزش مهارتهاي لازم براي مقابله با عوارض جسمي و رواني ترك و تحمل بهتر آنها و مداخله در محيط بيمار با درگير نمودن خانواده در راستاي درمان بيمار و ايجاد يك شبكه اجتماعي حمايت از وي و در نهايت كمك در جهت يادگيري مهارتهاي شناختي و حرفهاي لازم در پيدا كردن شغل مناسب و قابل قبول وي و يا انجام بهتر وظايف شغلي خود ميباشد. سرانجام بازگشت به جامعه به عنوان يك فرد عادي و بهرهگيري از يك زندگي معمول با لذات واقعي آن است. بيمار و خانواده بهخاطر داشته باشند كه قادر نيستند به تنهايي اينهمه كار انجام دهند. روانپزشك، پزشكان عمومي آموزشديده، روانشناسان باليني، مشاوران، مددكاران و پرستاران متخصص در اين رشته لازم است حتماً در كار درمان همراه نظارت داشته باشند.