نویسنده: دکتر علي اکبر عصارنيا
مدتي است که موضوع سبک زندگي و آسيب ها و فرصت هاي آن بيش از گذشته در جامعه مورد توجه قرار گرفته است؛ به ويژه بعد از اين که طي چند سال گذشته ، آمارهايي در سطح جامعه، درباره برخي آسيب هاي سبک زندگي انتشار يافت که به عنوان مثال مي توان به استفاده بي رويه از نوشابه هاي گازدار و لوازم آرايشي، انجام جراحي هاي زيبايي و… اشاره کرد. ليکن در ميان تمامي اين آمارها هيچ يک به اندازه آمارهاي مربوط به طلاق، چه طلاق قانوني و چه طلاق عاطفي، زمينه نگراني خانواده ها را فراهم نکرده است. البته اين نگراني کاملا به حق و قابل درک است چرا که هر طلاق، چه به صورت قانوني و چه به صورت عاطفي، زمينه ساز مشکلات فراواني نه تنها براي زن و مرد بلکه براي فرزندان و خانواده هاي آن ها خواهد شد. حال سوال اين جاست که چرا با وجود اين که در سال هاي اخير حجم قابل توجهي از برنامه هاي دستگاه هاي فرهنگي و آموزشي کشور به موضوع آموزش هاي مرتبط با خانواده اختصاص يافته است، باز هم، هر سال شاهد افزايش نرخ طلاق به نسبت سال قبل هستيم؟ مگر نه اين که شبکه هاي متنوع صدا و سيما حجم قابل توجهي از توليدات خود را به موضوع خانواده اختصاص داده اند و اتفاقا اين برنامه ها جزو برنامه هاي پرمخاطب و مورد اقبال مردم قرار دارد؟ و مگر نه اين که بسياري از منابر و جلسات وعظ و موعظه که توسط روحانيت معظم برگزار مي شود، به موضوع خانواده اختصاص يافته است؟ و مگر نه اين که بسياري از برنامه هاي فرهنگي در دانشگاه ها، فرهنگسراها، آموزشگاه ها، مدارس و… با موضوع خانواده برگزار مي شود؟ البته به اعتقاد نويسنده با وجود همه اين کارها باز هم نياز در اين زمينه زياد است و لازم است حجم کمّي برنامه هاي مرتبط با موضوع خانواده مضاعف شود. ليکن حرف اصلي اين است که بايد نقطه عطف تحول اين برنامه ها از حيث اثرگذاري را در جاي ديگر جست وجو کرد. به عبارت ديگر، علاوه بر نياز به پخش برنامه هاي متعدد، نياز به تحول کيفي و تغيير گفتمان و رويکرد نسبت به موضوع خانواده کاملا احساس مي شود. در اين جا لازم است براي روشن تر شدن موضوع مثالي آورده شود.
اثر تحولي تغيير يک گفتمان در حوزه سلامت و بهداشت
چند دهه قبل در موضوع سلامت، جامعه پزشکي با بيماري هاي متعدد و مختلفي مواجه بود که بسياري از آن ها به اپيدمي با فراگيري زياد تبديل مي شد. به عنوان مثال طاعون، مالاريا، وبا و بسياري از بيماري هاي ديگر تاب و توان دست اندرکاران بهداشت جامعه را ربوده بود. اين استيصال و انفعال در مقابل بيماري ها باعث شد که کم کم نگرش علماي علم بهداشت و دست اندرکاران بهداشت جامعه به موضوع تغيير کند و تفکر بهداشت نگر و سلامت نگر به مرور زمان جايگزين تفکر بيماري محور و درمان محور شود. البته اين به آن معنا نيست که ما موضوع بيماري ها را فراموش يا از اقدامات درماني صرف نظر کنيم بلکه نکته اصلي اين جاست که مي توان با يک سري اقدامات سلامت نگر مانند تامين آب آشاميدني سالم، دفع بهداشتي زباله ها، بهبود تغذيه و رژيم کالري مردم و… نه تنها از بسياري از آن بيماري ها پيشگيري کرد بلکه ساير شاخص هاي حوزه سلامت جامعه را نيز ارتقا داد. به نظر مي رسد در پرداختن به موضوع خانواده نيز، جامعه و به ويژه نخبگان و گروه هاي مرجع نياز به يک تحول گفتماني دارند. مخاطب هنگامي که در معرض بسياري از برنامه ها، سخنراني ها و آموزش ها قرار مي گيرد، صحبت از اين مي شود که چگونه مي توان موضوع تعارضات داخل خانواده را کاهش داد، با طلاق عاطفي مبارزه کرد، استرس ها را کنترل کرد و مباحثي از اين قبيل که همگي در اين چارچوب مطرح شده اند که موضوع خانواده يعني انبوهي از مشکلات و سختي ها و ما بايد با يکايک اين مشکلات درگير شويم و در پي رفع يا پيشگيري از تک تک آن ها برآييم.
نگاه به خانواده از منظري متفاوت
به نظر مي رسد، موضوع خانواده از منظري ديگر نيز قابل پرداختن است و اين موضوع چيزي نيست مگر خانواده به عنوان بهترين کانون کسب سعادت، عبوديت و راه يافتن به بهشت الهي. شايد در نگاه اول اين حرف کمي شعاري و کليشه اي به نظر بيايد. اما اگر به آيات و روايات و دستورهاي دين درباره خانواده توجه کنيم، خواهيم ديد که خانواده از منظر دين، کانوني براي رفع مشکلات و حل تعارض ها نيست، بلکه خانواده در نگاه دين، بهترين و ممتازترين ظرفيتي است که انسان ها مي توانند در لذت بخش ترين فضاي ممکن، بيشترين ثواب الهي را در آن کسب کنند و بسياري از مراحل سعادت و خوشبختي و کسب رضايت الهي را در پرتو همين کانون کوچک ولي بسيار پرظرفيت طي کنند. اين حرف به اين معنا نيست که ما چشم خود را بر مشکلات فعلي جامعه ببنديم بلکه به آن معناست که اگر بخواهيم همين مشکلات جاري را نيز کاهش دهيم و فراتر از آن، به بسياري ديگر از شاخص هاي سلامت فردي و اجتماعي دست يابيم، راهي ندارد مگر اين که اولا مهم ترين مخاطب خود را در جامعه، خانواده ها بدانيم- کل خانواده نه تک تک اعضاي آن- و ثانياً نوع نگاه خود را از يک رويکرد درمان محور به يک رويکرد مثبت نگر و ظرفيت نگر تغيير دهيم.
در اين نگاه، نقش زن و شوهر و حتي نقش فرزندان تغيير معنايي جدي پيدا مي کند. بسياري از ما مردم در زندگي روزمره خود در پي انجام تکليف، خشنود کردن و خدمت به ديگران و کسب رضاي الهي هستيم. اما اگر باور کنيم که نزديک ترين و پرظرفيت ترين بستر براي تحقق اين خواسته ها خانواده خودمان است، نگاهمان به نقش ها در خانواده و نقش پدر بودن، مادر بودن، همسر بودن و فرزند بودن تغيير مي کند. اين جاست که مفهوم روايات اهل بيت(ع)درباره اهميت موضوع خانواده و ثواب عظيم برخي کارهاي به ظاهر کوچک در فضاي خانواده بيشتر مشخص مي شود.
خانواده، اولويت دارترين عرصه کسب سعادت
با اين نگاه، اين که اگر کسي طالب سعادت دنيوي و اخروي است بايد از خود و از خانواده خود شروع کند و همچنين انجام بسياري از امور در خانواده همچون بسياري از سازش ها و گذشت ها، بسياري از توجه کردن ها و محبت کردن ها و بسياري از وقت گذاشتن ها و قبول مسئوليت ها معناي متفاوتي مي يابد. در اين چارچوب ، مفهوم انجام وظيفه و بالاتر از آن يعني قدم گذاشتن در راهي که نزديک ترين، پراجرترين و شيرين ترين مسير بندگي خداست، معنا مي يابد و در اين جاست که زن ، شوهرداري و خانه داري را جهاد خود در راه خدا تلقي مي کند و مرد محبت کردن به همسر خود را از با فضيلت ترين امور نزد خداوند مي شمارد. در اين نوع نگاه است که وقت گذاشتن، مطالعه کردن و ياد گرفتن مهارت هاي تربيت فرزند جزو مهم ترين کارهاي پدر و مادر به شمار مي آ يد و حتي بازي کردن با فرزند جزءلاينفک برنامه والدين، به مثابه يکي از پراجرترين کارهاي زندگي يک مومن قرار مي گيرد. در پايان مجددا اين نکته را يادآور مي شويم که نبايد از پرداختن به موضوعاتي مانند پيشگيري از طلاق، کمک به زوجين براي رفع تعارضات، حل مسائلي مانند اعتياد در برخي خانواده ها و مانند اين ها غفلت کرد، اما حرف اصلي اين جاست که پرداختن به اين موضوعات، تنها و تنها قسمتي از موضوعات و برنامه هاي مرتبط با خانواده، به حساب مي آيد. حرف اصلي اين است که ما در موضوع خانواده نياز به يک تغيير گفتماني داريم و بايد ذائقه و نگرش جامعه به سمت موضوعات ديگري هدايت شود که البته پرداختن به بسياري از موضوعات هم بايد از قالب يکسري سخنراني هاي صرف خارج و به بسته هاي عملياتي و روش مند و قابل استفاده براي خانواده ها تبديل شود. در اين صورت لازم است در ادبيات رايج جامعه در موضوع خانواده کليد واژه هاي جديدي فراگير و منتشر و جنس موضوعات متفاوت تري ارائه شود. موضوعاتي مانند: خانواده خوب، خانواده سعادتمند، خانواده هاي با فرزندان صالح و ان شاءا… خانواده اي در تراز «وجعلنا للمتقين اماماً».
نویسنده: دکتر علی اکبر عصارنیا
منبع: روزنامه خراسان