مشورت در قرآن

نویسنده: وحید کرباسی

چکیده:
یکی از منابع مهم معرفتی که باید در راستای تولید علم دینی بدان توجه وافر نمود، قرآن کریم می باشد. معارف و آموزه­های قرآن کریم سنگ­بنای اصلی برای بنای بلند علوم انسانی- اسلامی است، زیرا که قرآن کریم سند اصلی و خدشه ناپذیر برای شناخت اسلام می­باشد. به همین دلیل رجوع به آیات این یگانه کتاب هدایت اهمیت زیادی می­یابد. در نوشتار پیش رو سعیشده چند فقره از آیات شریفه­ای را که به یک موضوع سیاسی پرداخته اند، باتوجه به تفاسیر معتبر، مورد بررسی قراردهیم. آن موضوع سیاسی که در اینجا مدّ نظر می­باشد، مقوله­ی «مشورت» است. سؤال اساسی در این نوشتار آن است که « آیا زمامداران جامعه اسلامی می­توانند بدون توجه به نظر افراد جامعه و بدون مشورت با آن­ها به اداره­ی جامعه بپردازد؟ اگر نه، در چه زمینه­هایی باید با ایشان مشورت کنند؟» پاسخ کامل و جامع به این سؤال بسیار فراتر از یک مقاله است و نیازمند نگارش چندین رساله در این زمینه می­باشد. در این نوشتار تنها پاسخی کوتاه به این سؤال داده خواهد شد. به همین منظور ابتدا آیاتی را که در آن­ها ماده­ی مشورت یعنی حروف «ش، و، ر» بکار رفته بود را یافته و سپس با مراجعه به چند نمونه از تفاسیر معروف و گرانسنگ درصدد جواب به این سوال برآمده­ایم.

مقدمه
اگر در آیات قرآن کریم جستجو کنیم به آیاتی برخواهیم خورد که در آن­ها از مقوله­ی مشورت سخن به میان آمده است. این آیات در یک دسته بندی کلی به دو بخش تقسیم می­شوند: یکی آیاتی که در آن­ها واژه­ی مشورت یعنی حروف «ش، و، ر» بکار رفته و دسته­ی دیگر آیاتی­اند که واژه­ی مشورت هرچند به صورت مستقیم در آن­ها نیامده اما به مفهوم مشورت اشاره دارند و حاکی از مشورت فردی با دیگران می­باشد. در این زمینه می­توان به آیات 29 تا 35 از سوره­ی نمل که در آن­ها به مشورت ملکه­ی سبا با اطرافیانش پرداخته شده و یا آیاتی از این دست اشاره نمود. مطمئناً دست­یابی به نگاهی جامع در مورد مشورت از نظر قرآن و پی بردن به ریزه­کاری­های آن مستلزم بررسی هر دو دسته از آیات می­باشد. در این نوشتار تنها به بررسی آیاتی از قرآن پرداخته می­شود که ماده­ی مشورت در آن­ها بکار رفته است. این آیات عبارتند از:
1.سوره­ی بقره، آیه­ی233:
مادران، فرزندان خود را دو سال تمام، شیر مى‏دهند. (این) براى کسى است که بخواهد دوران شیرخوارگى را تکمیل کند. و بر آن کس که فرزند براى او متولّد شده [پدر]، لازم است خوراک و پوشاک مادر را به طور شایسته (در مدت شیر دادن بپردازد حتى اگر طلاق گرفته باشد.) هیچ کس موظّف به بیش از مقدار توانایى خود نیست! نه مادر (به خاطر اختلاف با پدر) حق ضرر زدن به کودک را دارد، و نه پدر. و بر وارث او نیز لازم است این کار را انجام دهد [هزینه مادر را در دوران شیرخوارگى تأمین نماید]. و اگر آن دو، با رضایت یکدیگر و مشورت، بخواهند کودک را (زودتر) از شیر بازگیرند، گناهى بر آنها نیست. و اگر (با عدم توانایى، یا عدم موافقت مادر) خواستید دایه‏اى براى فرزندان خود بگیرید، گناهى بر شما نیست به شرط اینکه حق گذشته مادر را به طور شایسته بپردازید. و از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و بدانید خدا، به آنچه انجام مى‏دهید، بیناست![1]
2.سوره­ی آل عمران، آیه­ی159:
به (برکت) رحمت الهى، در برابر آنان [مردم‏] نرم (و مهربان) شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراکنده مى‏شدند. پس آنها را ببخش و براى آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامى که تصمیم گرفتى، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.[2]
3. سوره­ی شوری، آیه­ی38:
و آنان که دعوت پروردگارشان را پاسخ مى‏گویند و نماز مى‏گزارند و کارشان بر پایه­ی مشورت با یکدیگر است و از آنچه به آنها روزى داده‏ایم انفاق مى‏کنند[3]…
از میان این سه آیه­ی شریفه، آیه­ی اول چند نکته را درباره­ی خانواده مطرح می­کند و لذا از آن حیث که به موضوع تحقیق ما مربوط نمی شود، از آن می­گذریم. اما آیات دوم و سوم به مقوله­ی مشورت در حوزه­ی سیاست پرداخته­اند و لذا آن­ها را مورد بررسی قرار می­دهیم.
در این نوشتار سعی شده از دو تفسیر شیعی و دو تفسیر سنی استفاده شود. ملاک هایی که برای انتخاب این تفاسیر مدّ نظر بوده اند عبارتند از: 1.مذهب نویسنده، 2.قرن نگارش آن تفسیر، 3.نوع تفسیر و رویکرد نویسنده، 4. معتبر و مشهور بودن آن تفسیر. با در نظر گرفتن این ملاک ها تفاسیر انتخاب شده عبارتند از:
نام تفسیر
نام نویسنده
مذهب
قرن
نوع تفسیر

تفسیرالقرآن المجید
شیخ مفید
شیعه
چهارم
کلامی- فقهی

ترجمه­ی جامع البیان
طبری
سنی
چهارم
روایی- اجتهادی

المیزان فی تفسیر القرآن
علامه طباطبایی
شیعه
چهاردهم
اجتهادی

فی ظلال القرآن
سید قطب
سنی
چهاردهم
اجتماعی- تربیتی
حال به بررسی دو آیه­ی مذکور می­پردازیم.
الف) «به (برکت) رحمت الهى، در برابر آنان [مردم‏] نرم (و مهربان) شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراکنده مى‏شدند. پس آنها را ببخش و براى آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامى که تصمیم گرفتى، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.»[4]
خداوند متعال در این آیه­ی شریفه به نعمتی که به نبی مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله) عطا فرموده، اشاره می­نماید و سپس ایشان را امر به چهار چیز می­کند: یکی اینکه از مردم بگذرد، دیگر اینکه برای ایشان استغفار کند، و سوم اینکه با ایشان در کارها مشورت نماید، و چهارم اینکه بعد از تصمیم گیری به خدا توکل کند.
شیخ مفید به خاطر رویکرد کلامی خویش، در تفسیر این آیه­ی کریمه بیشتر به این مسئله پرداخته که علت امرشدن پیامبر اکرم(صلی الله و علیه وآله) به مشورت با اصحاب چیست؟ وی در پاسخ به این سوال بیان می­دارد که پیامبر اکرم(صلی الله و علیه وآله) کامل­ترین مخلوقات از لحاظ عقلی و داناترین موجودات از لحاظ علمی است و لذا نیاز به مشورت ندارد. به همین خاطر دستور خداوند متعال در این آیه مبنی بر مشورت، نه به خاطر- نعوذ بالله- برطرف شدن جهل پیامبر و کامل شدن عقل وی بلکه بخاطر دلایل دیگری می باشد.[5]
شیخ مفید(رحمه الله تعالی) پس از اثبات بی نیازی پیامبر اکرم(صلی الله و علیه وآله) از مشورت به بیان آن دلایل می­پردازد. او می­گوید دلیل مشورت پیامبر اکرم(صلی الله و علیه وآله) با اصحاب این است که با این کار اولاً در اثر جمع­کردن اصحاب به دور یکدیگر و ایجاد زمینه­ی لازم برای همفکری آنان با یکدیگر قلب­ها را بهم نزدیک کرده و تألیف قلوب نماید. ثانیاً مسلمانان را رشد دهد [این رشد به دو گونه می­تواند باشد: یکی اینکه مشورت با افراد باعث رشد شخصیت آنان می­شود زیرا مشورت با کسی نشان از آن دارد که او را صاحب­نظر در زمینه­ی مورد نظر می­دانند، و دیگر اینکه مشورت پیامبر(صلی الله و علیه وآله) با افراد وپیاده­سازی نظرات آنان موجب آن می­شود که وقتی آنان آثار مثبت و منفی نظرات خود را دیدند متوجه نقاط ضعف و قوت فکری خود بشوند] و ثالثاً منافقان را از نحوه و محتوای مشورتشان بشناسد.[6]
مرحوم طبری نیز در جامع البیان، در تفسیر این آیه، ابتدا به واژه « الامر» پرداخته و بیان می­دارد که این واژه در اینجا به معنای مکاید و حیله­های نظامی و رویارویی با دشمنان است. او واژه­ی «هم» را در «شاورهم»، اصحاب رسول خدا(صلی الله و علیه وآله) می­داند. وی سپس به فلسفه­ی مشورت پیامبر اعظم(صلی الله و علیه وآله) می­پردازد و در این باره می­گوید: پیامبر اکرم(صلی الله و علیه وآله) به لحاظ کامل بودن از حیث عقلی و علمی نیازی به مشورت ندارد، اما اینکه ایشان امر به مشورت شده­اند برای این است که اولاً در مجلس مشورت و ارائه نظرات که هرکس و از جمله نبی اکرم(صلی الله و علیه وآله) نظر خویش را ارائه می­دهد، فضل آن حضرت به دلیل دادن نظرات بهتر شناخته می­شود. ثانیاً با در نظر گرفتن جایگاه والای پیامبر اکرم(صلی الله و علیه وآله) در برخورداری از کمالات و برتری عقلی و علمی، اهتمام ایشان به مشورت باعث سنت شدن این عمل در بین اصحاب می­شود. زیرا وقتی که اصحاب می­دیدند پیامبر(صلی الله و علیه وآله) که نیازی به مشورت ندارد، در بعضی از امور به مشورت می­پردازد، می­فهمیدند که آنان با علم اندک خود حتماً باید در امور خود به مشورت با دیگران بپردازند. ثالثاً اصحاب می­دیدند که نبی مکرم اسلام(صلی الله و علیه وآله) به پیشنهادات آنان گوش می­دهد و نظرات آنان را به کار می­بندد. این امر باعث وحدت بیشتر مومنین و حرف شنوی آنان از پیامبر اکرم(صلی الله و علیه وآله) در امور دینی و دنیایی می­شد[7]، زیرا توجه پیامبر(صلی الله و علیه وآله) به نظرات آنان و تلاش برای پیاده­سازی آن­ها، ایشان را تشویق به همکاری و کمک برای به نتیجه رسیدن آن نظرات می­نمود.
علامه طباطبایی(رحمه الله) این آیه­ی شریفه را امضای سیره­ی آن حضرت در مشورت با اصحاب (در جنگ احد و …) می­دانند. «این جمله براى این آمده که سیره رسول خدا (ص) را امضا کرده باشد، چون آن جناب قبلا هم همین طور رفتار مى‏کرده و جفاى مردم را با نرم‏خویى و عفو و مغفرت مقابله مى‏کرده و در امور با آنان مشورت مى‏کرده است، به شهادت اینکه اندکى قبل از وقوع جنگ با آنان مشورت کرد، و این امضا اشاره‏اى است به این که رسول خدا (ص) بدانچه مامور شده عمل مى‏کند و خداى سبحان از عمل او راضى است.» ایشان واژه­ی « الامر» را نه تنها امور نظامی بلکه آن را شامل همه­ی اموری که مربوط به اداره­ی جامعه شود، می­دانند.[8]
سید قطب با رویکرد اجتماعی خود، در ذیل این آیه به اهمیت مشورت در حکومت می­پردازد. وی بیان می­دارد: مشورت قطعاً سنگ بنای اساسی حکومت اسلامی است که نظام اسلامی بدون آن برپا نمی­گردد… اما شکل مشورت و وسیله­ی فعلیت بخشیدن به آن می­تواند بر طبق اوضاع و شرایط امت و نیازهای زندگی پیشرفت و تکامل یابد و لذا هر شکل و وسیله­ای که به کمک آن حقیقت مشورت- نه فقط ظاهر آن- تحقق یابد، اسلامی تلقی می­شود.[9]

منابع:
1. سید بن قطب بن ابراهیم شاذلی، فى ظلال القرآن، دارالشروق، بیروت- قاهره، چاپ هفدهم، 1412ق.
2. شیخ مفید محمد بن محمد، تفسیر القرآن المجید، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، قم، چاپ اول، 1424ق.
3. طباطبایى سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسین حوزه علمیه­ی قم، قم، چاپ پنجم، 1417ق.
4. طبرى ابو جعفر محمد بن جریر، جامع البیان فى تفسیر القرآن، دار المعرفه، بیروت، چاپ اول، 412 ق‏0

——————————————————————————–
* کارشناس ارشد علوم سیاسی
[1] «وَ الْوالِداتُ یُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کامِلَیْنِ لِمَنْ أَرادَ أَنْ یُتِمَّ الرَّضاعَةَ وَ عَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ کِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لا تُکَلَّفُ نَفْسٌ إِلاَّ وُسْعَها لا تُضَارَّ والِدَةٌ بِوَلَدِها وَ لا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَ عَلَى الْوارِثِ مِثْلُ ذلِکَ فَإِنْ أَرادا فِصالاً عَنْ تَراضٍ مِنْهُما وَ تَشاوُرٍ فَلا جُناحَ عَلَیْهِما وَ إِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلادَکُمْ فَلا جُناحَ عَلَیْکُمْ إِذا سَلَّمْتُمْ ما آتَیْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ» (بقره: 233).
[2] «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَ» (آل­عمران: 159).
[3] «وَ الَّذینَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَمْرُهُمْ شُورى‏ بَیْنَهُمْ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ» (شوری: 38).
[4] «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَ» (آل عمران: 15).
[5] شیخ مفید محمد بن محمد، تفسیر القرآن المجید، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى – قم، چاپ اول، 1424 ق، ص 107
[6] شیخ مفید محمد بن محمد، همان، ص 108و109.
[7] طبرى ابو جعفر محمد بن جریر، جامع البیان فى تفسیر القرآن، دار المعرفه – بیروت، چاپ اول، 1412 ق، ج‏4، ص‏100 و101.
[8] طباطبایى سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسین حوزه علمیه قم – قم، چاپ پنجم، 1417 ق، ج‏4، ص 56.
[9] سید بن قطب بن ابراهیم شاذلی، فى ظلال القرآن، دارالشروق – بیروت – قاهره، چاپ هفدهم، 1412 ق، ج‏1، ص‏501.

منبع: سیاست ما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *